زاویه
باورهای نادرست اقتصادی - ۲ بهمن ۸۷
مترجم: جعفرخیرخواهان
در روزهای چهارشنبه هر هفته ستون صفحه اندیشه اقتصاد به بررسی باورهای نادرست که از زاویه علم اقتصاد نقد شدهاند میپردازد. بورس سهام فقط یک نوع قمار بازی است.
نویسنده: ماسن پیری
مترجم: جعفرخیرخواهان
در روزهای چهارشنبه هر هفته ستون صفحه اندیشه اقتصاد به بررسی باورهای نادرست که از زاویه علم اقتصاد نقد شدهاند میپردازد. بورس سهام فقط یک نوع قمار بازی است. مردم روی سهام شرکتها شرطبندی میکنند همانطور که آنها روی اعداد بازی رولت شرطبندی کرده، برخی اوقات برنده شده و برخی اوقات هم بازنده میشوند. به همین دلیل است که برخی بازار سهام را قمارخانه و کازینو مینامند. اما واقعیت چیز دیگری است. نخست اینکه برونداد چرخ رولت تصادفی است، اما برونداد بازار سهام اینطور نیست. بازار سهام تحت تاثیر عوامل بسیاری است که اگر بخواهیم برخی را نام ببریم عبارتند از: اوضاع سیاسی جهان، روانشناسی سرمایهگذار، اقدامات بانکها و دولتها، حوادث طبیعی، اقدامات انسانی و روندهای اقتصاد جهانی. سرمایهگذاران ماهر روندها را میخوانند و بررسی میکنند کدامها اهمیت دارند و محاسباتی انجام میدهند که کدام سهام احتمالا افزایش مییابد کدام یک کاهش مییابد. در یک کازینو چنین چیزی صحت ندارد.
تفاوت جدیتری بین این دو هست. بازار سهام به تامین منابع مالی کسب و کار و صنعت کمک میکند. وقتی یک بنگاه، سهام جدیدی منتشر میکند، مردم به امید کسب سود این سهام را میخرند و این که شاهد افزایش ارزش سرمایهگذاریشان همراه با رشد و توسعه شرکت باشند. سهامداران مالکان شرکت هستند و سرنوشت آنها به سرنوشت شرکت گره خورده است. اگر شرکت سود دهد آنها هم سود میبرند. وقتی مردم سهام را از دیگران میخرند و قیمتها را بالا میبرند، آنها فکر میکنند که اینکار ارزشی بیش از قیمت پرداختی بابت سهام خواهد داشت. وقتی سهام یک بنگاه به این شیوه بالا میرود، ارزش اسمی شرکت هم مطابق آن افزایش مییابد و برای بنگاه، به دست آوردن منابع مالی جهت توسعه و گسترش یافتن آسانتر و معمولا ارزانتر میشود.بازار سهام علایمی میفرستد که در کجا نیاز به سرمایهگذاری است و در کجا سرمایهگذاری بیشترین سود را دارد. بازار سهام در هر لحظه به مردم میگوید که وضعیت اقتصاد چگونه است و در کجا مشارکت مفیدی داشته باشند.
برای افزایش اشتغال، دولتها باید شغل ایجاد کنند.
منابع عمومی که در اختیار دولتها قرار میگیرد به واقع منابعی است که دولت از شهروندان خود گرفته است و با این کار خود، اجازه خرج کردن آن را به مردم نمیدهد. هر مقدار پولی که دولت خرج پروژههای عمومیمیکند، نشانه این است که شهروندان خصوصی از خرج کردن این وجوه محروم شدهاند.
دولت میتواند در ظاهر از طریق افزایش دادن هزینههای عمومی، شغل ایجاد کند. دولت میتواند به صورت خریدار و متقاضی پروژههای معین، وارد بازار شود و در واکنش به این اقدام دولت، ظاهرا شاهد ایجاد مشاغل جدید هستیم. این مشاغل جدید، موجودیت خود را مدیون تقاضای دولت هستند و تداوم اکثر این پروژهها وابسته به تقاضا و بودجه دولت است و هر زمان دولت نتواند مخارج خود را در آن سطح حفظ کند، مشاغل جدید ناپدید خواهد شد.دولت برای تامین منابع چنین پروژههایی، باید وجوهی را از بخش خصوصی چه از طریق مالیاتستانی علنی، مالیاتهای پنهان، استقراض یا حتی از طریق تورم بگیرد. به هر طریق دولت وجوهی را برای خود برمیدارد که میتوانست باعث دوام مشاغل در بخش خصوصی باشد. در این حالت مردم پول کمتری برای خرید کالاها و خدمات خصوصی دارند، آنها پول کمتری برای سرمایهگذاری خصوصی خواهند داشت. به این ترتیب مشاغل موقتی که دولت ایجاد میکند به قیمت از دست رفتن مشاغل واقعی ماندگار در بخش خصوصی تمام میشود.علاوه براین، تولید دولتی کالاها و خدمات، ناکارآتر از تولید در بخش خصوصی است. هزینه انجام بیشتر کارهای دولتی نسبت به کسب و کار خصوصی بسیار بالاتر است. علت آن است که دیوانسالاری دولتی اغلب پردردسرتر و پرهزینهتر است. انحصاری بودن بخش دولتی، بر عکس تولیدکنندگان بخش خصوصی که معمولا با فشار رقبا روبهرو هستند، باعث میشود که فشاری برای کارآ ساختن عملیات دولتی وارد نگردد.مشاغلی که دولت ایجاد میکند اغلب سرمایهبر هستند از قبیل مشاغل زیربنایی مثل سدسازی یا پلسازی که میزان زیادی تجهیزات پرهزینه به ازای هر فرد شاغل استفاده میکنند. برعکس، فعالیتهای بخش خصوصی که با مالیات گرفتن معمولا از بین میروند در حوزه خدمات کاربر از قبیل رستوران، اصلاح سر و غیره هستند.اثر نهایی این است که قطعا دولتها معمولا برای اینکه مشاغل جدیدی ایجاد کنند مشاغل بیشتری را نابود میکنند. مشکل اینجاست که رهبران سیاسی معمولا به خاطر مشاغل جدید مریی تحسین میشوند بدون این که بابت مشاغلی که با سیاستهای خود به آرامی در بخش خصوصی نابود کردند بازخواست شوند.
ارسال نظر