طرح تحول اقتصادی در گفتوگو با دکتر اردهالی
یارانهها یکباره باید قطع شود
گفتوگوی اختصاصی سازمان امور اقتصادی و دارایی استان قم با اقتصاددان ایرانی مقیم آمریکا پیرامون طرح تحول اقتصادی و....
گفتوگوی اختصاصی سازمان امور اقتصادی و دارایی استان قم با اقتصاددان ایرانی مقیم آمریکا پیرامون طرح تحول اقتصادی و....
آقای دکتر قبل از هر سوالی لطفا در مورد زندگینامه خود به طور خلاصه و کوتاه توضیحاتی بیان بفرمایید؟
متولد اراک هستم (اصالتا اهل اردهال کاشانم) و سالها بعد به قم مهاجرت کردیم و........ سعادت این را داشتیم در قم (کوچه یخچال قاضی) همسایه حضرت امام بودیم و همبازی حاج احمد آقا (فرزند امام)، با هم فوتبال بازی میکردیم یادم هست دو سه بار در فوتبال هم دست ایشان شکست در سال ۴۵- ۱۳۴۴ وارد دانشگاه تهران (رشته اقتصاد) شدم.
پس از اخذ لیسانس از دانشگاه تهران در سازمان آب و برق خوزستان در سمت کارشناس اقتصادی، وظیفه هزینهسنجی و تجزیه و تحلیل امور مربوط به برق را عهدهدار شدم. بعد از سه سال و نیم عازم ایالات متحده گردیده و فوق لیسانس
(M.A ا) از دانشگاه میشیگان را اخذ کردم، مدارک CAS وPhD را در رشتههای اقتصاد سنجی و اقتصاد صنایع و همچنین مدرک مدیریت اجرایی (MBA) از دانشگاههای ایلی نوی کسب نمودم. رساله دکتری را با عنوان «بهرهوری صنایع آمریکا» ارائه نمودم. پس از اخذ درجه دکتری به تدریس در دانشگاههای ایلینوی و شیکاگو پرداختم. سپس در سال ۲۰۰۵ با توجه به ۲۶ سال سابقه در زمینه تدریس بازنشسته نمودم و در حال حاضر به فعالیتهای تحقیقی صنایع مالی و اقتصاد صنایع مشغول میباشم.
آقای دکتر به نظر جنابعالی طرح تحول اقتصادی در ایران به چه پیش نیازهایی احتیاج دارد؟
اولین چیزی که برای اصلاح یارانهها، نظام بانکی، گمرک، بهرهوری و سایر نظامها ضروری است وجود بانک اطلاعاتی جامع میباشد. این مساله در کشورهای پیشرفته اجرایی شده است.
بدون داشتن اطلاعات جامع هیچ کاری نمیشود انجام داد. هرچند مرکز آمار ایران اطلاعاتی دارد، اما نوع آمار فرق میکند به عنوان مثال: در کشورهای توسعهیافته اسامیافراد برای کسب مالیات موجود است. قبل از پایان هر سال پاکت حاوی فرمهای اطلاعات مالی برای خانوارها ارسال میگردد تا پس از تکمیل فرم، مالیات مربوطه را پرداخت نمایند.
این عمل یک ماه قبل از سررسید مهلت انجام میگیرد، در زمینه مالی، مسائل دیگری در جامعه پیش میآید که خود آنها به هم ربط پیدا میکنند، به عنوان مثال بنده اگر خانهای دارم که اکثرا با وام است و وام بانکی دارد و بهرهای که نظام بانکی برای بنده در نظر گرفته است به نظام مالیاتی گزارش میفرستد و اداره مالیاتی این اطلاعات اخذ شده از طرف بانک و اینجانب را با هم مقایسه میکند و اگر بانک، این اطلاعات را به اداره مالیاتی نفرستد اداره مالیاتی هشدار میدهد یا اگر پولی در بانک دارم و بهرهای از آن گرفتهام و بانک، گزارش آنرا به اداره مالیاتی نفرستد اداره مالیاتی پیگیر و از این جریان مطلع میشود.
لذا به یک سری اطلاعات از طرف بانکها و سایر مراکز احتیاج داریم که نکته اصلی در بانک اطلاعات، خود دولت است.
بانک اطلاعات باید در شهر کوچکی مثل نراق، محلات، خمین با دویست الی سیصد نفر کارشناس با کامپیوترهای بسیار قوی مستقر شود تا بتوانند این اطلاعات را جذب کنند. این اطلاعات میتواند قبل از شروع فاز اجرایی یارانهها جمع آوری گردد یا میتوان در خلال اجرای طرح این کار را انجام داد. مثلا به افراد گفته شود برای گرفتن یارانهها باید فرمهای اطلاعاتی تکمیل شود.
مساله مهم دیگر ضمانت اجرایی برای تکمیل صادقانه این فرمها است. به عنوان مثال در ایالات متحده، دولت وقتی به افراد واجد شرایط خانه میدهد، از آنها میخواهد فرمیرا تکمیل کنند که یک سری اطلاعات مالی خواسته شده است و فرد نمیتواند جواب دروغ بدهد، چرا که زیر برگه ثبت شده است «در صورت عدم ارائه پاسخ درست، به میزان 5 هزار دلار جریمه و پنج سال زندانی میشوید» در این صورت کسانی که در زمینه دریافت یارانهها مستحق باشند یا افراد متمولی باشند، باید میزان ثروت خود را دقیقا آشکار کنند، چرا که در غیر اینصورت جریمه و زندانی میشوند.
باز هم یاد آوری مینمایم یک سازمان بانک اطلاعاتی (پایگاه دادهها) در زمینههای بهرهوری، یارانهها، مالیاتی و... بایستی ایجاد شود و ساختمانهای مجهز با تعدادی کارمندان خبره که در زمینه تولیدی و خانوارها، اطلاعات را جمعآوری کنند. این مرکز نباید در شهر تهران باشد، بلکه در شهرهای کوچک استانهای مرکزی کشور مستقر شود.
آیا برای جمعآوری اطلاعات شیوه خود اظهاری را مفید میدانید؟
ممکن است عدهای اطلاعات اشتباه عرضه نمایند. وقتی شما از روشها و کانالهای متفاوت، اطلاعات را جمعآوری کنید، میتوانید به اثر بخشی و تشخیص اطلاعات صحیح از ناصحیح کمک کنید و دادهها خیلی کاملتر شود، وقتی اطلاعات به صورت ادواری و پویا از طریق اداره مالیاتی، بازرگانی، بانکها و... جمعآوری میشود، اطلاعات به صورت مداوم، به روز میگردد و خودبهخود اطلاعات ناصحیح مشخص و حذف شده و دادهها یکدست میگردد. در آمریکا بخشهایی وجود دارد که فرمولهایی دقیق در آنها طراحی میشود. در این بخشها طراحی سوالات به گونهای است که امکان ارائه پاسخ غلط وجود ندارد، ولی با وجود همه اقدامات، برخی مواقع، باز هم در سیستم سوءاستفادههایی میشود. بنابراین وجود مسائل و مشکلات در این مسیر طبیعی است، ولی تا آنجا که میشود بایستی جنبههای مختلف آن را کنترل کرد و در صورت اثبات ارائه پاسخ اشتباه، محرومیتها و مجازاتهایی در نظر گرفته شود. البته من شنیدهام که یک عده به فرمهای توزیعشده برای تکمیل در زمینه یارانهها جواب ندادهاند، یک عده هم اشتباه جواب دادهاند، پس این خصوصیت را باید مد نظر قرار داد.
به نظر شما چرا عدهای از اقتصاددانان با پرداخت یارانه مخالفند؟ لطفا در این خصوص توضیح دهید؟
ما باید به دنبال بازار رقابتی باشیم یعنی؛ اقتصاد بازاری، در اینصورت عرضه و تقاضا، قیمت را تعیین میکند، در حالـیکه با دخالت دولت در بازار، این ترتیب به هم خـورده و دولت قیمت را تعیین میکند.
به عنوان مثال؛ بانک مرکزی باید بر نقدینگی بانکهای تجاری نظارت داشته باشد و دخالت دیگری نکند. دخالت کردن، بازار را به هم میزند، بر قیمت اثر میگذارد و رقابت از بین میرود.
ما باید کاری کنیم که رقابت و بازار، قیمت را تعیین کند.
با عنایت به توزیع ناعادلانه یارانهها بین دهکهای درآمدی، به نظر جنابعالی دولت برای تخصیص عادلانه آن در طرح تحول، چگونه باید اقدام نماید ؟
با توجه به ترکیب پرداختی یارانهها و مبلغ آن، بهتر است ابتدا بخشها و تعداد کالاهایی که یارانه را دریافت مینمایند مشخص نموده، سپس به تدریج و به ترتیب اولویت با فواصل نه ماهه، یکساله و... یارانهها را از کالاها حذف نماید. البته به نظر من، با توجه به اینکه مبلغ و میزان زیادی از یارانههای پرداختی دولت در بخش انرژی است، دولت باید به طور تدریجی، یارانه یک یا دو نوع از آن را یکباره حذف نماید، مثلا ابتدا یارانه گازوئیل و بنزین را به یکباره حذف شود، نه تدریجی. این بهترین روشی است که دولت میتواند برای خنثی کردن اثر تورمیانتخاب کند، ولی دولت همچنان شعارهای برداشتن یارانهها را ادامه دهد و برای عملکرد مطلوب در این زمینه «Data Base» بانک اطلاعات ایجاد نماید.
چرا یک باره ؟
اگر تدریجی این یارانهها حذف شود، بعضیها در هر مرحله سوء استفاده خواهند نمود و قیمتها را به عناوین مختلف بالا خواهند برد، پس بهتر است قطع یارانه بنزین به یک باره انجام بگیرد.
اما در مورد سایر کالاهای یارانهای ؟
دولت برای حمایت از خانوارها (به خصوص قشر آسیبپذیر)، در مورد اقلام و کالاهای ضروری خانوار، بهتر است همزمان با اجرای روش فوقالذکر سیاستهای غیرقیمتی اتخاذ نموده و به منظور مصرف بهینه فرهنگ سازی نماید. با تبلیغات متعدد مردم را در مورد افزایش قیمتها و میزان نقدی پرداخت یارانهها آگاه سازد. مردم باید بدانند؛ دولت میخواهد به تدریج از این بار کم کند تا خودشان را آماده نمایند.
فواید حذف یارانه به این روش، این است که از یک طرف ناعدالتی موجود را از بین میبرد و از سویی دیگر مردم را از نظر روانی برای حذف سایر یارانهها از جمله آب، برق، گاز و.... آماده مینماید.
مهمترین چالش موجود بین مجلس و دولت برای پرداخت نقدی یارانهها شوک افزایش قیمت برخی کالاها میباشد، ارزیابی جنابعالی از این چالش چیست؟ طبیعتا با قطع یارانهها قیمت برخی از اقلام و کالاها افزایش خواهد یافت و اثر تورمیدارد، اما چون با اجرای این طرح دولت مستقیما پول را به خانوادههایی خواهد داد که نیازمندند و به افراد ثروتمند، یارانه اینگونه کالاها را نمیدهد به دلیل اینکه واجد شرایط نیستند. بنابراین در دوره زمانی کوتاه جنبه تورمیحل میشود.
از طرفی با برداشته شدن یارانهها که برای دولت بار هزینهای دارند، به مرور تورم کاهش پیدا میکند، زیرا افزایش هزینهها و مخارج دولت یکی از عوامل تورم میباشد که با کاهش این هزینهها به تبع تورم نیز کاهش خواهد یافت.
نکته مهمتر آن است که با اجرای این طرح (هدفمند کردن یارانهها) مسلما عدهای با سوءاستفاده قیمتها را به صورت غیر واقعی بالا خواهند برد. اینجا اهمیت نقش نظارتی بسیار بالا است. به نظر من با توجه به اینکه ایران در حالت اشتغال ناقص به سر میبرد، دولت میتواند درصدی از منابع حاصل از هدفمند کردن یارانهها را برای استخدام کارمند اختصاص دهد تا نظارت کافی و دقیقی برای جلوگیری از افزایش کاذب قیمتها انجام گیرد، نظارت باید محکم و شدید انجام گیرد تا کسی جرات سوءاستفاده را نداشته باشد و حتی ممکن است مجازاتهایی معین گردد.
به نظر جنابعالی آیا بخش تولید از قطع یارانهها لطمه نخواهد دید ؟ بیکاری افزایش پیدا نخواهد کرد ؟
طبق جدول لئونتیف در اکثر صنایع، انرژی با درصدهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. بنابراین، با قطع شدن یارانه انرژی، بهای تمام شده کالاهای تولیدی افزایش مییابد. در چنین مواقعی صنایع تلاش خواهند کرد، این افزایش قیمت را با مصرف بهینه سوخت، ارتقای بهرهوری و... جبران نمایند. بنابراین فکر نمیکنم صنایع با مشکلات زیادی مواجه شوند. ممکن است رکود جزیی ایجاد شود، اما این مرحله گذرا است و در نهایت اقتصاد و جامعه خودش را با وضع جدید تطبیق میدهد. آنقدر که ما تبلیغ میکنیم و موضوع را بزرگ میکنیم و از آن واهمه داریم، در واقع این گونه نیست.به عنوان مثال: در آمریکا قیمت انرژی بالا رفت، شما فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟ مردم زمانی یک گالن بنزین را یک دلار و ده سنت میخریدند، وقتی قیمتها به چهار دلار و هفتاد سنت رسید، مردم خودروهای هشت سیلندر خود را فروختند، خودروی شش سیلندری و چهار سیلندری خریدند.
موضوع مهم این است که تولیدکننده ایرانی تا کی میخواهد با حمایت دولتی تولید کند؟ و قدرت رقابت را نداشته باشد تا قیمت را کاهش دهد؟
بنابراین ممکن است با اجرای طرح، تولیدکننده آه و ناله کند و شکایت داشته باشد اما مشکلی بوجود نمیآید. چون تولیدکننده توان رقابت پیدا میکند.
درست است که در معادله تولید، انرژی یک ماده اولیه و اساسی برای تولید است، اما برخی افراد عواقب قطع یارانه را بزرگ مینمایند که اگر یارانه آنها قطع شود توان رقابت نخواهند داشت، صنایع تعطیل میشود، بیکاری زیاد میشود، قول میدهم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
تاثیر بحران غرب بر روی انجام طرح تحول و آثاری که بر روی زندگی مردم خواهد داشت را چگونه ارزیابی میکنید؟
الان یک عده فکر میکنند بحران اقتصادی در ایران، به داخل نیامده است، اگر بیاید به صورت یک غول یا به صورت یک بالن، یا طغیان و... است، شش ماه پیش در ایران قیمت خانهها شروع به پایین آمدن کرد الان هم بورس یک مقداری پایین آمده است صادرات ایران تقریبا یک چهارم واردات شده و حجم نقدینگی در ایران کم شده است. فروش نفت از 147 دلار به 40دلار کاهش پیدا کرده است، اما مردم زندگی عادی خودشان را انجام میدهند. بنده الان وقتی به آمریکا تلفن میکنم و با خانواده صحبت میکنم آنها اخبار را میبینند، مردم زندگی عادی را ادامه میدهند.
الان به شما عرض میکنم بحرانی که در سپتامبر بوجود آمد فکر نکنید که یک دفعه اتفاق افتاد بلکه از ۶ ماه، ۹ ماه، ۱۲ ماه قبل خرده وامهای تعدادی از بانکها بازپرداخت نشده بود تا اینکه در سپتامبر به اوج خود رسید، بنابراین نباید موضوع را بزرگ کرد که با اجرای طرح تحول کشور دچار رکود خواهد شد و این کار را انجام ندهیم در واقع اگر ما میخواهیم وارد اقتصاد بازاری شویم باید خصوصیات اقتصاد بازاری را بپذیریم اقتصاد بازاری همیشه یک نوسان دارد و با رکود و رونق توأم است.
بحران اقتصادی که در دنیا ایجاد شده است، آیا این بحران تصنعی نیست؟ اثراتش در وضعیت ایران و تصمیمگیریهایی از جمله طرح تحول اقتصادی چیست؟
آمریکا همیشه با دورانهای توأم با رکود اقتصادی مواجه بوده است. یک هواپیما به اوج میرسد ولی امکان دارد خلبان هواپیما ناشی باشد و هواپیما را منحرف کند. برخی از کارهای اشتباه آقای جورج بوش باعث شد رکود اقتصادی در آمریکا بیشتر و شدیدتر شود و تبدیل به بحران گردد.
رکود که شدیدتر و طولانیتر شود، به آن بحران میگوییم. در آمریکا وامهای زیادی به تعدادی از خانوادهها واگذار شده بود. خانوادهها نتوانستند بازپرداخت نمایند، در نتیجه رکود زیاد شد، سازمانهای وام دهنده و به تبع آنها سازمانهای مالی و بانکها که آنها را تغذیه میکردند نیز ورشکسته شدند. از طرفی بایستی ارتباط آنها را با کشورهای اروپایی نیز در نظر گرفت.
به طور مثال: ۴۰ سازمان وامدهنده که هر سازمان، دست کم به ۱۲ تا ۱۴میلیون خانواده وام میدهد. این سازمانها را در ستون اول قرار دهید، در مقابل این ۴۰ سازمان، ۴۰ بانک قرار میگیرند، در ستون سوم موسسات بانکی و بورس و در ستون چهارم ۴۰ شرکت بیمه قرار دارند که همگی با هم در ارتباطند. از این ستونها فلش مستقیم به یکدیگر میزنیم. ستون اول که ورشکست شود ستون دوم را هم زمین میزند و به همین ترتیب ستون سوم و ستون چهارم که همگی در ارتباط با هم قرار دارند.یکسری فلشهایی هم بایستی به کشورهای دیگر زد که نه به صورت مستقیم، بلکه به صورت غیرمستقیم با این ماجرا در ارتباطند. به طور مثال: وام خرید خانه در فلوریدا به مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار داده میشود. موسسهای که وام را به فرد واگذار میکند، وام را به ۲ سازمان نیمه دولتی میفروشد که به صورت سهم در میآید. این سهم در بازار مالی به فروش میرسد. موسسات مالی در اروپا این وام را میخرند، امکان دارد این سهم در کشور نروژ خریداری شود، اگر این فرد نتواند وام را پرداخت کند مؤسسهای که در نروژ سهم را خریداری نموده، متحمل ضرر میشود.
باید توجه داشت که این بحران در آمریکا ساختگی نبوده، بلکه بسیار واقعی است. تولیدکننده در آمریکا وقتی نتواند تولیداتش را بفروش برساند، مجبور میشود کارگرانش را اخراج کند. موسسات مالی در آمریکا وامهای کلانی دادند که پشتوانه نداشت.
از طرفی تولیدکننده آمریکایی چون تولیداتش متوقف شده است بالطبع تقاضایی برای نفت ندارد. به علت رکود اقتصادی در آمریکا، تقاضا برای نفت پایین آمده و این سبب شده است که قیمت نفت به شدت تنزل پیدا کند. با به کار افتادن دوباره کارخانهها و شروع تولید در آمریکا باز هم قیمت نفت افزایش خواهد یافت. البته شاید این بحران ۵ تا ۷ سال طول و اثراتی از خود باقی بگذارد. بحرانی که در ژاپن در سال ۱۹۹۰ اتفاق افتاد، تقریبا در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ بود که از این بحران نجات یافتند. بازار آمریکا ممکن است رونق پیدا کند، ولی اثرات آن تا یک مدت زمانی باقی میماند.
همانطور که مستحضرید دولت ایران با توجه به دولتی بودن ساختار اقتصادی ایران تصمیم به خصوصیسازی گسترده گرفته است به نظر حضرتعالی نحوه واگذاری بخشهای دولتی چگونه باید صورت پذیرد تا کمترین عوارض و مشکلات را داشته باشد؟
دولت اگر میخواهد از مشکلات اقتصادی رهایی پپدا کند حتما باید دست به خصوصیسازی بزند. منتها دولت چطور شروع کند؟ بخش یا بخشهای مختلف اقتصاد را انتخاب کند. مثلا بانکها را میتواند به آسانی خصوصی نماید من نمیدانم چرا معطل است. در مورد بعضی از کارخانهها ممکن است مشکلاتی داشته باشد. بانکهای اقتصاد نوین و سایر بانکهای خصوصی بسیار خوب کارها را انجام میدهند. در مورد بانکهای دولتی طرح تکریم ارباب رجوع به درستی رعایت نمیشود (مشتریمداری)دولت در مورد شرکتهایی که سودده نیستند نیز میتواند اقدام نماید. دولت میتواند این قبیل شرکتها را با قیمت کمتر به فروش برساند و این کار اشتباهی است که دولت میخواهد این شرکتهای زیان ده را ابتدا سودده نماید و بعد آنها را بفروشد چون که در شرکتهای دولتی میل به کار کم است دولت باید سریعا نسبت به خصوصیسازی بانکها اقدام نماید.
استاد در بین صحبتهایتان به خصوصی سازی بانکها اشاره فرمودید نقش بانک مرکزی را در رقابتی نمودن فعالیت بانکها را چگونه ارزیابی مینمایید؟
و اما در مورد وظایف بانک مرکزی، این خیلی مساله مهم است. الان بانک مرکزی از اهداف خودش خارج شده است. شنیدهام در مورد بانک مرکزی که اگر میخواهند در مورد مؤسسهای اطلاعات بگیرند از بانک مرکزی استعلام نمایند. بانک مرکزی این وظایف را به عهده ندارد بانک مرکزی وظیفه مشخصی دارد مثل رشد اقتصادی، اشتغال کامل، ثبات قیمتها الان بانک مرکزی برای خدمات مختلف برای بانکها مبلغ و نرخ تعیین میکنند، اصلا بانک مرکزی نباید در این مسائل دخالت نماید. بانکهای تجاری خصوصی به مانند گوجه فروشانی هستند که یکی میخواهد با قیمت پایین بفروشد دیگری قیمت بالاتر، کسی که با قیمت پایین میفروشد گوجهها را سریع تمام مینماید و کسی که گران میفروشد نمیتواند گوجههایش را بفروشد، بانکها هم همین وضعیت را دارند. بانک مرکزی نباید برای آنها قیمت هزینه سرویس را مشخص نماید و بانک مرکزی فقط باید یک نظارت کامل روی بانکها داشته باشد به خصوص بر روی Reserve Requirement ذخیره احتیاطی و ذخیره قانونی که ممکن است ۲۵،۲۷،۳۰ درصد، برای یک کشور در حال توسعه مثل ایران به نظر من بهتر است ذخیره بانکها بالاتر باشد الان مسالهای که در ایران وجود ندارد این است
که اگر بانکی در ایران ورشکسته شود چگونه خواهد شد؟ یعنی چه اتفاقی برای سپردههای مردم میافتد؟
دولت باید به بانکهای خصوصی بگوید که این سپردههای سپردهگذاران را تا مبلغ مشخصی بیمه نماید به عنوان مثال اگر شخصی،10 میلیون در بانک سپرده گذاشت، باید بانک این سپرده را تا 100 میلیون بیمه کند. الان در آمریکا اینگونه استFDIC (Insurance Corporation Federal Depository) این کار را میکند یعنی اگر همین شخص در شرایط یکسان110 میلیون در بانک سپردهگذاری کرد و بانک ورشکسته شد 100میلیون آن را از بیمه میگیرد 10 میلیون را نمیگیرد به این شخص توصیه میشود 100 میلیون در این بانک سرمایهگذاری شود، 10 میلیون باقیمانده را در بانک دیگر سرمایهگذاری نماید.
موسسات سرمایهگذاری در حال حاضر شرایط کنونی در ایران زیاد میشود خود نظارتها، خیلی مشکلات را حل میکند دولت باید دست از دخالتها بردارد نظارت، باید به همراه مجازات را در نظر داشته باشد.
آقای دکتر، در بانک مرکزی آمریکا چیزی به عنوان ذخیره قانونی وجود دارد یعنی سپردههای بانک را بلوکه نمینماید؟
برای خودش بر نمیدارد بانک مرکزی پولی را نگه نمیدارد ولی روزی که بازرس به بانک مراجعه میکند و طبق دستورالعمل اگر آن مبلغ را بلوکه نکرده باشد جریمه میشود و بانک مسدود میشود به طور خلاصه بانک مرکزی باید نظارت کند نه دخالت و بانک مرکزی بر روی موسسات اعتباری نیز نظارت داشته باشد تا جلوی سوء استفاده آنها را بگیرد.
با عنایت به تخصص جنابعالی در مورد صنایع و بازارهای مالی عملکرد بازارهای مالی ایران را چگونه ارزیابی مینمایید؟
من نمیدانم دولت ایران چه موقع بورس را در سطح بینالمللی قرارمیدهد یعنی الان که در آمریکا هستیم ما سهام خیلی از کشورها از جمله سهام شرکتهای ونزوئلا، برزیل، شوروی را میتوانیم بخریم اما ایران هنوز وارد بازار بینالمللی سهام نشده است.
البته مشکلاتی وجود دارد مثل صف خرید، صف فروش البته در اینجا در شرایط فعلی با توجه به مسائل بحران خیلی به نفع ایران شد در آمریکا ممکن است سهام یک شرکتی در یک روز از 50 دلار برسد به 180 دلار عکس آن نیز صادق است در ایران بیشتر از 3% نمیتوان بالا برد این موضوع در شرایط بحرانی خوب است و به نفع ایران است. دولت باید یک مقداری مردم را تشویق کند همین سهام عدالت یک نوع تشویق است و یک کمک خوب به خانواده فقرا میباشد.
چون من مدتی مسائل بازارهای مالی را درس میدادم یک لغتی داریم به نام financial innovation. یعنی اختراعات مالی شما دو بخش اقتصادی را در نظر بگیرید manufacture sector , financial sector محصول بخش صنعت ممکن است تلفن، چاقو و دوربین، ساعت و آبمیوهگیری و...باشد اما بخش مالی محصولات زیادی دارد که حتی در آمریکا خانوادهها با محصولات بخش مالی آشنا نیستند. فکر میکنم دولت باید بتواند مردم را با محصولات بازارهای مالی آشنا کند و اما محصولات بخش مالی چیست؟ انواع و اقسام بیمهها، انواع و اقسام سرمایهگذاریها، انواع و اقسام وامها و چیزهای مختلفی که در سرمایهگذاریها درست میشود به عنوان مثال شیر گاو را گرم میکنید و مینوشید اما از شیر گاو چه چیز دیگر درست میکنید. کره، ماست، بستنی و پنیر، سرشیر و....
در آمریکا با سهامیکه به فروش میرود 10 نوع محصول دیگر تولید میشودIndex fund، ETF و.... آشنایی مردم با این محصولات بسیار مهم است تا کسانی که میخواهند از عدم آشنایی مردم به عناوین مختلف سوءاستفاده میکنند نتواند به هدف خود برسد من فکر میکنم دولت یک سری برنامههای آموزشی در خلال اینکه خصوصی سازی را توسعه میدهد این کار را بکند.
*مجتبی دیدار پور، نیره مظهر، معصومه اسماعیلی، حسین رشیدی، داریوش پاشوی
ارسال نظر