حمید مقیمی *

سال‌ها قبل می‌خواستیم سینمایی بسازیم که بتواند روی پای خود بایستد، بتواند روی مردم جامعه خودمان و مردم سایر کشورهای جهان تاثیر بگذارد، می‌خواستیم سینمایمان جهان شمول باشد، با این کلام امام که «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم». سینمای ما بعد از پیروزی انقلاب آغاز به کار کرد و گلیم‌مطهر خود را در دهه شصت از منجلاب سینمای قبل از انقلاب بیرون کشید. زمان گذشت و آدم‌هایی رفتند و آدم‌های دیگر آمدند و سیاست‌ها تغییر کرد و فیلمفارسی سینمای قبل از انقلاب با ظاهری شریف‌تر اما با همان شکل و شمایل و المان‌ها دوباره روی پرده سینماها رفت. تماشاگر اما با سینما قهر نکرد، خود را به دل آن سینما سپرد و با همان فیلمفارسی‌های اوایل دهه هفتاد همراه شد. پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران اتفاقا در آن سال‌ها شکل گرفت. در کنار این سینما اما فیلم‌هایی شریف و باشخصیت هم ساخته می‌شد که می‌شد به آنها اعتماد و تصور کرد سینما هنوز زنده است و اگر فیلم‌های بد ساخته می‌شود فیلم‌های خوب هم در کنارش ظهور می‌کند.

با این سینما آمدیم تا دهه هشتاد و تحولات سیاسی کشور که ترکش‌هایش به سینما هم خورد. ترکش‌هایی که نوید باز شدن فضا می‌داد، اما عده‌ای جنبه این باز شدن را نداشتند و این طبیعی بود. دوباره دولتی عوض شد و دولتی دیگر آمد، این بار اما بازگشتیم به اوایل دهه شصت و ظهور همان فیلمفارسی‌ها با این تفاوت که این فیلمفارسی‌ها دیگر شریف نبودند، سخیف بودند و نشانه این هرزگی در دیالوگ‌ها و نماهای فیلم‌ها کاملا مشهود بود. نتیجه این شد که ما دو سره باختیم، نه دنیا داشتیم نه آخرت. نه تماشاگر داشتیم، نه کیفیت. این روند تا همین حالا هم ادامه دارد و معلوم نیست کی به پایان برسد.

روزهایی هم در این میان آمد که زمزمه حضور بخش خصوصی در سینما بود که به نظر راه نجات سینماست. این نگاه از زاویه درست است، که بخش خصوصی کیفیت را فدای هرزگی نمی‌کند. می‌توان به او اعتماد کرد و سازمان سینما را دست او سپرد و قید این همه سازمان دولتی بی‌مصرف که تنها به عنوان سیاهی لشکر حضور دارند را زد. اگر سینما به این شکل زنده می‌شود، پس هر چه زودتر باید این اتفاق بیفتد وگرنه به همان راهی می‌رویم که سینمای ما در سال ۵۶ عملا اعلام ورشکستگی کرد.

کسی می‌خواهد این خبر را اعلام کند؟

* تهیه‌کننده سینما