نگاه -در تقبیح پرداخت کمک به خودروسازان آمریکایی
اقتصاد لابی گری
مترجمان: یونس احمدی، پریسا آقاکثیری
حقیقت این است که هیاترییسه سه خودروسازی بزرگ اولین باری که به سنا رفتند، میتوانستند برای صدقه گرفتن، سوار ماشینهای بین راهی شوند، به واشنگتن بیایند و از اوضاع شکایت کنند.
اوژن رابینسون
مترجمان: یونس احمدی، پریسا آقاکثیری
حقیقت این است که هیاترییسه سه خودروسازی بزرگ اولین باری که به سنا رفتند، میتوانستند برای صدقه گرفتن، سوار ماشینهای بین راهی شوند، به واشنگتن بیایند و از اوضاع شکایت کنند. اما واقعیت این بود که آنها با جتهای شخصی خود آمدند. مگر آنها نمیتوانستند برای آمدن به واشنگتن همه با هم سوار یک شورولت مالیبو شوند و به نوبت پشت فرمان بنشینند؟
ریچارد واگنر از جنرال موتورز، رابرت ناردلی از کرایسلر و آلن مولالی از فورد، بایستی یک کاهش هزینه را با اخراج مشاوران روابط عمومی خود آغاز کنند. آنها بار اول، کنگره را دست خالی ترک کردند. اما آنها هرچند با نارضایتی، پیمان بستهاند که نوعی کمک فدرال را به دست آورند. با این حال من فکر نمیکنم که جورج بوش یا باراک اوباما بخواهند به عنوان رییسجمهوری از آنها یاد شود که باعث تضعیف صنایع خودروسازی شوند.
نوابغ دیترویت [Detroit محل سه شرکت بزرگ خودروسازی در آمریکا. م] ممکن است بتوانند یک یا دو مدل اتومبیل را به بازار ارائه کنند که آمریکاییها واقعا به خرید آنها علاقهمند شوند و اگر در ارائه محصولات جدید موفق نشوند، باز هم میتوانند برای دریافت کمک به واشنگتن برگردند (البته این بار با وسایل نقلیه کمهزینهتر).
اگر چیزی در این ملودرام قابل پیشبینی، سودمند باشد این است که نجات صنایع خودروسازی با استفاده از وجوه مالیاتدهندگان، میتواند آمریکاییان را متوجه حجم دولت کند؛ دولتی که پیشاپیش انگشت فربه خود را روی ابعاد اقتصاد آزاد قرار داده است. این ادعا که اقتصاد آمریکا بر بازارهای آزاد افسار گسیخته بنیان شده، یک شوخی بیرحمانه بوده و هست.
البته اکنون و نسبت به هر زمانی پس از بحران بزرگ دهه ۱۹۳۰، ماجرا چیزی فراتر از یک شوخی به نظر میرسد. دولت ما بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار - که احتمالا این رقم از یک تریلیون دلار هم فراتر خواهد رفت- کمک مالی را برای نجات صنعت مالی از افراطهای خودش وعده داده است. در واقع این همان علتی است که صنایع خودروسازی هم انتظار دریافت چند میلیارد اعانه را دارند. پاداش دادن به صنعتی که به نوعی رکورددار ورشکستگی است آزار دهنده است. اما به لحاظ سیاسی نیز قابل دفاع نیست که دسته ای از بانکداران پورشه سوار بانکهای سرمایهگذاری را با پول مالیاتدهندگان نجات دهیم و در همان حین در را روی سپاهی از کارگران، ببندیم. حتی پیش از بحران جاری نیز دولت ایالات متحده سیاستهای صنعتی خود را داشت، اما کسی به آنها اشاره نمیکرد.
به جای آن که منتفعان و ضرر دیدگان هر سیاست به صراحت تعیین شوند، سیاستهای صنعتی را بین قوانین مالیاتی پنهان کردهاند. در اوایل همین ماه روزنامه واشنگتن پست یک نمونه از این گونه اقدامات را معرفی کرد. دولت بوش تفسیر ماده ۳۸۲ قانون مالیاتی را (که در ارتباط با ادغام شرکتها و سپرهای مالیاتی) بود، تغییر داد. وارد جزئیات نمیشویم اما در کل این اقدام دولت باعث شد بانکها سرمایه بادآوردهای بالغبر ۱۴۰میلیارد دلار به دست آوردند.
قوانین مالیاتی از چنین سخاوتهایی پر شده است و این وضعیت نتیجه کاری است که لابیگرها انجام میدهند. آنها به هر طریق میخواهند مالیات کارفرماهایشان را کاهش دهند.
کمک به بخش کشاورزی بسیار گسترده است. یارانههای اتانول یکی از موارد اصلی مورد بحث در مبارزات انتخاباتی بود. اوباما از این یارانهها حمایت میکرد و مک کین قصد حذف آنها را داشت. حقیقت این است که به دست آوردن اتانول از نیشکر بسیار ساده تر و به مراتب موثرتر از به دست آوردن آن از ذرت است اما نیشکر در برزیل میروید و ذرت در آیووای آمریکا و شهروندان برزیل نمیتوانند در انتخابات ایالات متحده رای بدهند. اگر مقادیر بسیار زیادی اتانول ارزان قیمت از برزیل وارد کنیم، میتوانیم وابستگی انرژی به خاورمیانه را کمتر کنیم. اما در این صورت با خیل عظیمی از مزرعه داران شمال آمریکا روبهرو میشویم که اقتصاد منطقه شان آسیب دیده است.
دیترویت موقعیت کنونی خود را نتیجه بحران مالی و اقتصادی میداند. درست است که کاهش تقاضا برای اتومبیل، بیشتر به آن دلیل بوده است که بسیاری از خریداران بالقوه اتومبیل موفق به وام گرفتن نشدهاند.
این حقیقت دارد که صنایع خودروسازی ادعا میکنند که شیوه ساختن خودروهایی را که از نظر مصرف انرژی کارآمد باشد فهمیدهاند. اما این نیز حقیقت دارد که هیاترییسه خودروسازیهای مذکور، سالها از ایده تولید ماشینهای شاسی بلند (sport utility vehicle :SUV) حمایت کردهاند. نکته مهم این است که بعد از این که این پول به صنایع خودروسازی داده شود، آنها باید مدیرانی را به کار گیرند که بتوانند آینده را پیشبینی کند.
منبع: وال استریت ژورنال
ارسال نظر