اگر اجبار زمانه نبود، صنعت موسیقی نداشتیم

محمدعلی پورخصالیان

عکس: مهدی تهرانی

«خدا پدرتون رو بیامرزه که زود اومدین» اولین جمله‌ای بود که وقتی در به روی من و همکارانم باز شد از زبان محسن رجب‌پور شنیدیم. من هم در جواب او گفتم مگر همکاران دیگر ما دیر می‌کردند و او هم سری تکان داد و ما را به دفترش برد.

محسن رجب‌پور تهیه‌کننده موسیقی است که در اصطلاح انگلیسی به او Producer گفته می‌شود.این مصاحبه درست دو ساعت طول کشید و طی آن رجب‌پور که مکررا به تلفن همراهش زنگ می‌خورد، تمام تماس‌ها را Reject کرد تا نشان دهد که به ارزش روابط رسانه‌ای تا چه حد احترام قائل است. رجب‌پور آدم خوش صحبتی است که معمولا لا به لای صحبت‌هایش طنزی نهفته است، اما در برابر پرسش‌های چالش برانگیز کاملا رک و پوست کنده جواب می‌دهد و خود به خود صورتش جدی می‌شود.

متنی که در ادامه خواهید خواند، بخش اول این مصاحبه است، از آن جایی که محسن رجب‌پور از ما قول گرفت که «سر و ته حرف‌ها» را نزنیم، ضمن این که از بابت دوبخشی شدن این مصاحبه از خوانندگان گرامی عذرخواهی می‌کنیم، از خوانندگان دعوت می‌کنیم که حتما بخش دوم این مصاحبه راهم بخوانند.

آقای رجب‌پور، شما به عنوان یکی از مدیران صنعت موسیقی ایران با یک رزومه کاری خوب شهرت دارید که گروهی مثل «آریان» را بال و پر دادید و به غیر از محبوبیت این گروه در داخل کشور، برایشان کنسرت خارج از کشور برگزار کردید و قرار است که اتفاق‌های بزرگتری هم برای این گروه بیفتد. من در وب سایت شرکت شما خواندم که میکس و مستر آلبوم آخر آریان را هم در انگلستان انجام دادید -شاید به این علت که این تخصص در ایران به شکلی درجا زده و به روز نیست- اما به هر حال شما در دورانی که ایران «سوپر استار پاپ» نداشت گروهی که سه نوازنده و هم خوان خانم داشت را ستاره پاپ کردید. ما از روزنامه دنیای اقتصاد برای این مصاحبه آمده‌ایم و بنا به طیف مخاطبان این روزنامه این گفت‌وگو بیشتر به اقتصاد و تجارت و صنعت موسیقی اختصاص دارد تا به جنبه‌های هنر موسیقی و به عنوان اولین سوال می‌خواهیم تعریف شما از صنعت موسیقی و جایگاه آن در ایران را از دیدگاه شما بدانیم.

این سوال شما خیلی سوال کلی‌ای است. من از یک جای دیگر برایتان شروع به توضیح دادن می‌کنم البته من خیلی مفصل توضیح می‌دهم ضمن این که از شما می‌خواهم سر و ته حرف‌های من را نزنید، لابه‌لای این توضیح‌ها می‌توانید جواب سوالتان را برداشت کنید. نمی‌دانم شما چقدر اطلاعات دارید، اما در دنیا، بعد از صنعت نفت و صنعت ICT (ارتباطات و فن‌آوری اطلاعات)، بزرگ‌ترین و پولساز‌ترین صنعت Entertainment (صنعت سرگرمی) است.

البته منظورتان تجارت قانونی است، چون پولسازترین تجارت‌های جهان مواد مخدر و اسلحه هستند.

بله منظورم صنایع و تجارت قانونی است. سومین صنعت پولساز دنیا Entertainment است که یکی از بخش‌های اساسی این صنعت بعد از سینما، صنعت موسیقی است. البته خود سینما هم با موسیقی در قسمت‌هایی هم پوشانی دارند و مشترک هستند. صنعت موسیقی بسیار گسترده است. تولید، ضبط، تکثیر و فروش، کنسرت، آموزش، همه این‌ها جزئی از این صنعت بزرگند.

بد است که آدم در اول مصاحبه بگوید «متاسفانه» ولی باید خدمتتان گله‌مندانه عرض کنم که متاسفانه، ما هرگز از صنعت موسیقی در ایران استفاده بهینه نکردیم. در ایران از موسیقی بیشتر استفاده ابزاری شده . اگر این اتفاق در سایر شاخه‌های هنری/صنعتی می‌افتاد شاید با مخالفت‌های جدی‌ای روبه‌رو می‌شد، اما چون وضع‌کنندگان قوانین ما اعتقادی به گسترش هنر موسیقی در ایران نداشتند و به این دلیل ما قانونا چیزی به عنوان نشر و گسترش موسیقی در ایران نداریم و شاید اگر اجبار زمانه نبود و موسیقی یکی از ابزارهای حکمرانی در حکومت‌های قرن ۲۱ نبود ما اصلا موسیقی نداشتیم یا حداقل موسیقی به شکل قانونی نداشتیم.

حتی قبل از انقلاب هم هرگز به موسیقی به شکل جدی پرداخته و حمایت نمی‌شد و دلیل آن هم ریشه‌های مذهبی بوده که در ایران وجود دارد و ایرادی هم ندارد، اما ایراد کار این جا است که سر بزنگاه از موسیقی استفاده می‌کردند. موسیقی در دنیا، گریس سیاست و اقتصاد است، اما در ایران اگر قرار است که نباشد، چرا برخی موارد آنقدر از موسیقی استفاده ابزاری می‌شود که آدم تعجب می‌کند. اگر هم قرار است باشد! چرا حمایت و گسترش داده نمی‌شود و اصلا جدی گرفته نمی‌شود؟ ببینید در این قرن اصلا انسانی وجود ندارد که بتواند بدون موسیقی زندگی کند، چرا در ایران باید این هنر و این صنعت اینقدر افسارگسیخته رها شود؟ البته اگر بگویم بی‌برنامه، بهتر است.

متاسفانه با این وضع به سمتی می‌رویم که اهالی موسیقی در ایران با دست خودشان منجلابی درست کنند و با دست و پا زدن در آن خودشان را غرق کنند. اگر شرایط به همین روال پیش برود بعید است که ظرف چهار، پنج سال آینده ما در ایران موسیقی قانونی داشته باشیم. سال ۷۴ و ۷۵ که موسیقی پاپ در ایران داشت پا می‌گرفت هیچ کس فکر نمی‌کرد که ۱۵ سال بعد همین موسیقی بادست خودش قبر خود را بکند.

یادمان نرود تا قبل از سال ۷۴ و ۷۵ قسمت زیادی از موسیقی که در ایران وارد می‌شده از لس‌آنجلس وارد می‌شده و ما در آن دوران یک مصرف کننده مطلق بودیم و طی سال‌های ۷۸ تا ۸۱ ما به طور کامل لس‌آنجلسی‌ها را طرد کرده بودیم.

یک مثال اقتصادی برای شما می‌زنم، چون من برای شناخت این حوزه در سال‌های ۶۹ و ۷۰ قبل از این که «تولیدکننده» موسیقی بشوم، «توزیع‌کننده» موسیقی بودم. زمانی که یک آلبوم جدید در قالب نوار کاست که تکنولوژی روز آن دوران در ایران بود، از لس‌آنجلس وارد ایران می‌شد، این اتفاق روی قیمت بنکداری نوار کاست خام تاثیر می‌گذاشت.

اگر در قیمت بنکداری ۵۰ ریال تغییر به وجود می‌آمد، قیمت تک فروشی ۲۰۰ ریال بالاتر می‌رفت. چرا؟

به خاطر خالی بودن جایگاه موسیقی پاپ در داخل کشور، گرایش به موسیقی تولید شده در خارج از کشور وجود داشت که طبق قوانین ما هم غیرقانونی بود. اگر آلبوم خواننده‌ای از لس‌آنجلس در ایران می‌آمد، همه متوجه می‌شدند، اما الان آیا همان خواننده اگر آلبوم جدیدی بدهد کسی در ایران اصلا توجه می‌کند؟

اما شما همین چند دقیقه پیش گفتید که اگر وضع به همین منوال باشد، موسیقی پاپ قبر خود را می‌کند!

منظورم شکل قانونی موسیقی است نه این که تعداد CD‌ها و نوارهایی که روی آن موسیقی پر می‌شود. یادمان باشد این صنعت، صنعتی است که با ساختاری هرمی، گستردگی بسیار زیادی دارد. از یک کارگری که در استودیو کار می‌کند، تا صدابردار و تجهیزات استودیو تا خانواده‌ای که پدر یا مادر آن خانواده از طریق ترانه سرایی، آهنگ سازی، نوازندگی در ارکستر امرار معاش می‌کنند، همگی بدنه این هرم هستند که راس آن یک یا چند تهیه‌کننده یا کنسرسیومی از جمعی تولیدکننده و توزیع کننده قرار دارند.

جهت اطلاع شما، گردش مالی حوزه موسیقی در ایران عددی ۱۰ رقمی در سال است، اما هستند حوزه‌هایی که گردش مالی بسیار کمتری دارند اما حداقل یک اتحادیه دارند. در طول روز در ایران حدود یک میلیون نسخه CD تولید می‌شود؛ از این یک میلیون CD ، ا۲۵‌درصد آن صرف تولید آثار موسیقی می‌شود؛ یعنی حدود ۲۵۰ هزار CD در روز برای موسیقی چه به صورت قانونی چه به صورت کپی.

حالا عدد ۲۵۰ هزار CD را ضرب در تعداد ۳۰۰ روز سال کنید و عدد حاصل را ضرب در فقط ۱۰۰ تومان کنید، ببینید چه عددی به دست می‌آید: ۷۵۰۰۰۰۰ به عبارتی با احتساب حداقل قیمت برای CD و بدون در نظر گرفتن سایر برنامه‌های پول ساز مثل کنسرت، مخارج استودیویی، مخارج نماهنگ و ...، در سال حداقل هفت میلیارد و پانصد میلیون تومان گردش مالی صنعت موسیقی در ایران است.

در کشور ما چند نوع تولید مختلف موسیقی وجود دارد. یک دسته تولیدات صدا و سیما هستند، دسته دیگر تولیدات سازمان فرهنگی- هنری شهرداری و سومین دسته تولیدات وزارت ارشاد است. این سه دسته در مرز کوچکی با هم همپوشانی دارند چون این سه ارگان دولتی مجوزهای جداگانه‌ای دارند و عمدتا هر کدام با قشری خاص و انتخابی از اهالی موسیقی کار می‌کنند و همدیگر را قبول ندارند. تولیدات وزارت ارشادی هم بخشی دولتی و بخشی خصوصی است.

طبق بند ج اصل ۴۴ قانون اساسی کشور که در سال ۸۵ توسط مقام معظم رهبری به ارگان‌های دولتی ابلاغ شد، دولت موظف است در چارچوب معینی بخشی از فعالیت‌های انحصاری خود را به بخش خصوصی واگذار کند که نمونه‌اش خصوصی‌سازی مخابرات است، اما در بند «ب» همین قانون (اصل ۴۴) مشخصا از دولت خواسته شده تا اشتغالزایی کند. البته خصوصی‌سازی در مورد شرکت‌ها انجام می‌شود و مثلا اگر قرار باشد در حوزه موسیقی این اتفاق بیفتد، باید شرکت‌هایی مثل سروش خصوصی‌سازی شود.

سوال من این است که چه حجمی از تولیدات موسیقی توسط بخش دولتی و چه حجمی توسط بخش‌خصوصی تولید می‌شود و با توجه به این که سازمان صدا و سیما یک سازمان دولتی انحصاری است و غیرقابل خصوصی شدن، تکلیف بند «ب» و «ج» اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در حوزه موسیقی چیست؟

تولید موسیقی توسط صداوسیما که فقط در انحصار خودش است و بخشی که «سروش» تولید می‌کند از نظر گردش مالی و عرضه صنعتی، رقم قابل توجهی نیست.

آن بخشی هم که سازمان فرهنگی-هنری شهرداری، جدیدا دارد فعالیت می‌کند، خیلی مبلغ ناچیزی است و به گونه‌ای در جریان صنعت موسیقی نقش عمده‌ای ندارد.

مجموعا ۹۰درصد سرمایه‌گذاری برای تولید و انتشار آثار موسیقی از ابتدا تا انتها توسط بخش خصوصی و مابقی ۱۰‌درصد توسط بخش دولتی انجام می‌شود. اما نکته جالب توجه در جواب سوال شما این است که این بخش خصوصی مطلقا بدون حمایت دولت فعالیت می‌کند یعنی نه تنها دولت در این بخش هیچ گونه کمکی نمی‌کند بلکه سیاست‌های کلان و خرد دولت در این حوزه به گونه‌ای است که صنعت موسیقی با ترمزهای ناگهانی روبه‌رو می‌شود.

برای درک بهتر مثالی عملی می‌زنم: برای یک کنسرت معمولی شما مجبورید حداقل ۵۰ راهنما استخدام کنید. از طرفی وزارت کار برای اشتغال زایی هر نفر چند میلیون تومان وام می‌دهد، حالا تصور کنید اگر فقط در هر استان (نه هر شهر) شبی یک کنسرت اجرا شود و فقط در هر کنسرت ۵۰ نفر کار کنند و به فرض و برای سهولت محاسبات تعداد استان‌ها را ۲۵ بگیریم و ایامی مثل ماه محرم، ماه صفر، ماه رمضان و روزهای عزاداری را هم در نظر بگیریم و باز هم برای سهولت محاسبات فرض کنیم از ۳۰۰ روز، ۱۵۰ روزش نمی‌شود کنسرت برگزار کرد و ۱۵۰ روزش می‌شود، ببینید در هر سال چند نفر می‌توانند مشغول به کار شوند: ۱۸۷۵۰۰ نفر تنها در بخش برگزاری کنسرت، مشغول به کار می‌شوند که خودش عدد قابل توجهی است. این سوال همیشه برای من وجود داشته که چرا دست‌اندرکاران و مسوولان موسیقی کشور نمی‌آیند و به این پتانسیل عظیم اشتغالزای حوزه موسیقی توجه نمی‌کنند. فکر کنم جواب سوالتان در مورد وضعیت صنعت موسیقی در ایران و وضعیت موجود قوانین را داده باشم.

دلیل حمایت کمرنگ دولت از موسیقی به نظر شما آیا فقط مسائل مذهبی است؟

خیر، شرع ما با موسیقی مشکل ندارد، شرع ما با موسیقی مبتذل مشکل دارد و همان طور که شما گفتید ابلاغ مقام معظم رهبری در مورد خصوصی‌سازی بسیار مهم و انقلابی بوده و اگر واقعا مسوولان به دستورات و ابلاغ‌های مقام رهبری عمل کنند، نباید فضا اینقدر بسته باشد.

در شهر شیراز تا چند سال پیش خیلی کنسرت برگزار می‌شد، اما یک روز یکی از مدیران آن استان گفت که کلا برنامه‌های کنسرت باید قطع شوند، جالب این جا است که وقتی آن مدیر عوض شد، سنتی که پایه ریزی کرده بود باقی ماند. انگار برخی مواقع مدیران و مسوولان سر تصمیم‌گیری‌های قبلی با هم رودربایستی دارند. حتی اگر تصمیمی فقط برای استان تهران گرفته می‌شود، می‌بینیم که مدیران شهرستان‌ها هم خود به خود آن تصمیم را اجرا می‌کنند و جالب است بگویم طی این چند سال دایره تصمیم‌گیری در حوزه موسیقی کوچک‌تر هم شده و آن‌هایی که معتقدند کوچک‌تر نشده اگر انصاف داشته باشند می‌گویند به نسبت ۱۰ سال گذشته بزرگتر نشده.