دولت اگر سینما را رها کند عده‌ای یتیم می‌شوند

شهرام شریف- علیرضا مجمع

عکس:آکو سالمی

در کمال تعجب دوشنبه شب گذشته قسمت دوم پشت صحنه روزگار قریب از شبکه ۳ سیما پخش نشد. علت را که از کیانوش عیاری می‌پرسیم، اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. به هرحال این اتفاقات در شرایطی که روزگار قریب از سوی همه گروه‌ها مورد توجه قرار گرفته و انصافا کار قابل دفاعی شده است، کمی تعجب‌برانگیز است. این مساله زمانی اتفاق می‌افتد که به جای روزگار قریب باید شاهد یک سریال از نمی‌دانم کدام کشور جهان سومی باشیم که بی‌شک نصف جذابیت پشت صحنه روزگار قریب را هم ندارد. بخش سوم و پایانی گفت‌وگوی ما با کیانوش عیاری با توجه به اینکه در عرصه سینما هم فعالیت دارد به حوزه اقتصاد سینما و تصویر می‌پردازد.

تصویربرداری روزگار قریب حدود شش سال طول کشید. ساخت یک مجموعه با این حجم زمانی به لحاظ اقتصادی کاری به صرفه است؟

مسلما بررسی این مساله برای یک مجموعه تلویزیونی متفاوت است، در مقایسه با یک فیلم سینمایی که قرار است بازگشت سرمایه قطعی و روشنی داشته باشد. البته این مساله‌ قابل بررسی است که یک مجموعه تلویزیونی توجیه اقتصادی دارد یا نه. من خوشحالم که نتیجه به گونه‌ای بوده که نوک تیز پیکانی که متوجه زمان تولید طولانی این سریال شده به سمت دیگری منحرف شده است. ضمن اینکه به این نکته هم توجه داشته باشید که قرار نبود این زمان تا این اندازه طولانی شود. چون ما فیلمنامه مدونی نداشتیم و اگر تعطیلی‌هایی که به لحاظ نبود بودجه برایمان وجود داشت، پیش نمی‌آمد حداقل یک تا یک و نیم سال زودتر این کار تمام می‌شد.

بخشی از این تاخیر را می‌شود به حساب حساسیت شما برای بهتر شدن صحنه‌ها گذاشت. ظاهرا پلان‌هایی داشته‌اید که با برداشت‌های بالا گرفته شد. حتی یک صحنه ظاهرا به ۱۱۰ برداشت رسید.

۱۰۹برداشت. البته این پلان استثنا بود، ولی متوسط برداشت‌های ما ۴۰برداشت بود. البته گروه با باوری کار می‌کردند که می‌دانستند یکی از ملزوماتش این است که تعداد برداشت‌ها بالا باشد. ما در این کار صحنه‌هایی داشتیم که برداشت اول با برداشت چهلم بسیار تفاوت داشته است. در این تعدد برداشت‌ها اصلا فضا شکل می‌گیرد.با نگاه انتقادی به پلانی که می‌گیریم نگاه می‌کردم و هر بار ایده جدیدی به ذهنم می‌رسید. هیچ وقت هم این طور نبود که در برداشت آخر که برداشت درست بود فاقد ایده جدیدی باشم، اما به‌هر حال باید یک جایی کار متوقف می‌شد. پلان‌ها چون پرتحرک هستند و نمی‌خواهم ثابت و آزاردهنده باشند، طبیعی است که در این شرایط بایستی تمام فاکتورهای موجود در صحنه تحت‌کنترل باشد. این حساسیت ممکن است جنون‌آمیز و افراطی به نظر برسد، اما اعتقاد دارم صحبت‌هایی که الان راجع به واقع‌گرایی و فضای روزگار قریب انجام می‌شود، تمام اینها در شکل‌گیری این فضا نقش داشته است.

در گفت‌و‌گویی که با شما در سال ۷۷ سر فیلم بودن یا نبودن داشتم، گفتید از نگاه بیرونی پشت صحنه فیلم‌تان به دیوانه‌خانه‌ای شبیه است که هر کسی کاری می‌کند که در ظاهر به کار دیگری ارتباطی ندارد، اما مجموع کارها همدیگر را در شکل نهایی اثر تکمیل می‌کند. می‌خواهم بگویم این شکل‌ کار ریشه در خیلی سال قبل دارد. در روزگار قریب شکل تکمیل شده کار را می‌بینیم. البته در پشت صحنه کار هم که یک قسمتش تا الان پخش شده‌است گوشه‌ای از این لحظات آمده بود.

این پشت‌صحنه از جانب من به شدت سانسور شد، چون علاقه نداشتم خیلی چیزها را به رخ تماشاگر بکشم و سعی کردم آن دیوانه‌خانه را پنهان کنم.

تفاوت این پشت صحنه با پشت‌صحنه‌ای که از یک فیلم روی پرده سینماها چند وقت قبل پخش شد و اتفاقا به رخ تماشاگر می‌کشید که چه کار سختی دارند انجام می‌دهند، بسیار متفاوت و شرافتمندانه بود.

آن را دیدم، پخش آن پشت صحنه باعث شد از آن نوع نگاه فاصله بگیریم.

در کارهای سینمایی‌تان هم این حساسیت را به همین سفت و سختی حفظ می‌کنید؟

صد درصد. در بودن یا نبودن پلانی وجود داشت که ۱۰۴برداشت بود، آن هم با نگاتیو.

صحنه‌ها را از قبل روی استوری برد نمی‌کشید؟

تنبل‌تر از این حرف‌ها هستم. من صبح که دکوپاژ می‌کنم، سر صحنه اصلا به دکوپاژی که کرده‌ام وفادار نیستم، چه برسد به استوری برد. همه چیز سر صحنه مشخص می‌شود، هیچ چیز پایدار نیست.

به نظرم شهودی با کار برخورد می‌کنید؟

می‌شود گفت. چون هر چیزی روی لحظه بعد از خودش می‌تواند تاثیر بگذارد، در تمام این سال‌ها هر وقت خواستم مقید به یک طرح و دکوپاژ باشم، دیدم که روح صحنه را از آن گرفته‌ام. وقتی خودم را رها می‌کنم به یک تبادل و همگونی بین وقایع در حال اتفاق و خودم می‌رسم.

بد نیست مقداری هم از فضای اقتصادی حاکم بر سینما و تلویزیون صحبت کنیم. فضایی که بر تلویزیون ما حاکم است در حال حاضر از فضای سینما خیلی مثبت‌تر است. در سینما سخت‌گیری‌هایی وجود دارد که در تلویزیون اصلا نیست. الان فیلمسازها از سینما فرار کرده‌اند و به نوعی به تلویزیون پناه آورده‌اند. این قضیه باعث شده حضور دولت در عرصه سینما بسیار چشمگیر باشد به گونه‌ای که بخش خصوصی اصلا توان مقابله با دولت را ندارد. تحلیل شما از این فضایی که ایجاد شده چیست؟ با توجه به این که بحث حاکمیت اصل ۴۴ قانون اساسی هم بسیار جدی است.

این اصل به چه صورت می‌تواند اجرایی شود؟

به هر حال مبنای این اصل تفویض حاکمیت دولت در بخش فرهنگی به بخش خصوصی است. این تفویض هم در اماکن فرهنگی و هم در بحث نظارتی قضیه کاملا لحاظ شده است.

این اصل در حال حاضر قابل اجرا است؟

اصل ۴۴ به هر حال این را می‌گوید. بعضی از همکاران شما که اساسا اعتقاد دارند اصل ۴۴ اول برای فرهنگ است بعد اقتصاد.

با تفویض این نظارت اگر چه ممکن است در گام‌‌های اولیه شاهد خود سانسوری باشیم، اما ارزش دارد که چنین بهایی پرداخته شود و در نهایت برویم به سمت چنین تفویض قدرتی در بخش خصوصی. فکر می‌کنم در دموکراسی‌های خیلی مدرن و با ریشه هم سرمایه‌گذاری‌های دولت خواه ناخواه انتظاری را به وجود می‌آورد. در نهایت هر کسی هر کاری می‌کند خودش باید مسوولش باشد. اگر مطلبی در روزنامه یا مجله‌ای نوشته می‌شود، نباید روزنامه را بست، نهایتا آن فرد نویسنده باید قبول مسوولیت کند. در ارتباط با فیلمسازی هم این‌گونه است. یا من این درک را نسبت به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم دارم و می‌دانم که از چه خط قرمزهایی نباید عبور کنم، یا بهایش را باید پرداخت کنم. من با این مساله بسیار موافقم، هر چند این سوال برایم همچنان باقی است که آیا جامعه ما به آن ظرفیت رسیده که سینمای تجربی یا آوانگاردی که وجود دارد بدون حمایت دولتی بتواند روی پای خودش بایستد و در مقابل سینمای بدنه تاب بیاورد و بتواند حداقل هزینه صرف شده‌اش را برگرداند. چون اطمینان دارم تاب نمی‌آورد پای خودم هم می‌لنگد.

به جز سینمای بدنه با سینمایی که مورد حمایت دولت هم هست، مواجه هستیم. دولت با حمایت خود از برخی آثار چه در تولید چه در توزیع تبعیض قائل می‌شود. اینها همه چالش‌های خصوصی‌سازی در بخش سینما است.

در صحبت‌هایم اشاره‌ام به این گونه از سینما بود که در مقاطعی دولت از آن حمایت می‌کرد و تاکید خاصی نسبت به این سینما داشت. همه این مسائل در هم تنیده است. این حمایت‌ها شاید اگر نباشد سینمای مستقل به حاشیه رانده شود و سینمای بدنه گاهی گستاخانه همه چیز را برای خود می‌خواهد. عدالت کاملا در این میان محو می‌شود. در هر حال این نگرانی وجود دارد ولی بعضی وقت‌ها اتفاقاتی می‌افتد که به شدت هزینه‌ها را کاهش می‌دهد. سینمای دیجیتال این امکان را فراهم کرده است. این خودش روزنه‌ای است به سوی سینمای هنری مشروط بر این که حداقل امکانات وجود داشته باشد. به هر حال حاکمیت اصل ۴۴ به این زودی اتفاق نمی‌افتد.

به هر حال این مساله در سینمای ایران وجود دارد که سینماگران عموما چشم به دولت دارند. اساسا در همه جا دولت تغذیه کننده اصلی است. در بحث اقتصاد سینما عمدتا بنگاه‌هایی که به لحاظ مالی قدرتمند هستند کمتر وارد سرمایه‌گذاری در این حوزه شده‌اند. البته کم و بیش در بعضی فیلم‌های سینمایی رگه‌هایی از این بنگاه‌ها را دیده‌ایم، ولی سرمایه‌گذاری به آن معنا وجود ندارد، اصلا صنعت سینمای ما به صنایع دیگر اتصال خاصی پیدا نمی‌کند.

در این ماجرا هم مثل بخش دولتی اگر بنگاه‌هایی که می‌گویید حضور داشته باشند، قطعا انتظارهایی هم به ایشان وجود دارد. من امیدوارم دولت کاملا پایش را از سینما بیرون نکشد چون ممکن است عده‌ای یتیم شوند.

مخالفین این نگاه قطعا کسانی هستند که می‌گویند سینمای بدنه فقط حق حیات دارد. راه حل این مساله این است که یک سری از بنیادهایی در این زمینه که به دولت وصل نیستند فعالیت فرهنگی و سینمایی‌شان را آغاز کنند.

به هر حال ممکن است این انتظار برای آن بنیادها هم وجود داشته باشد. در آمریکا شرکت‌های بخش‌خصوصی این کار را می‌کنند.

با چه نیتی این کار را می‌کنند؟

با نیت این که این معادله برنده - برنده است. یعنی فیلم فضایی را نشان می‌دهد که آن شرکت خصوصی در آن حضور دارد.

این هم انتظاراتی را تزریق می‌‌کند. منظور من وجود بنیادهایی بود که ایمان داشته باشند به تعهد فیلمساز بی‌آن که توقع خاصی داشته باشند.

جایی وجود دارد؟

بعید می‌دانم در ایران وجود داشته باشد. اما در کشورهای دیگر هست. البته این رایج نیست.