آیا کنگره می‌تواند مشکلی که خود ایجاد کرده را حل نماید؟

نویسنده : توماس سوئل

مترجمان : مریم کاظمی - علی حمیدی

هیچ چیزی، حتی بحران مالی اخیر، دردناک‌تر از نشان دادن مشکلات کنگره نیست.در میان رهبران کنگره که برای ارائه طرح نجات به کاخ سفید دعوت شدند، افراد زیادی هستند که برای سال‌های متمادی خطراتی به وجود آورده‌اند و باعث ایجاد مشکلاتی شده‌اند.

پنج سال قبل بارنی فرانک (Barney Frank)صحت و درستی عملکرد فانی می‌(Fannie Mae) و فردی مک (Freddie Mac) را تضمین کرد و گفت که من هیچ‌گونه زیان مالی جدی را برای خزانه محتمل نمی‌دانم.

علاوه براین او گفت که احتمالا دولت فدرال تلاش بسیار کمی را برای رسیدن به هدف تهیه مسکن ارزان انجام داده است.

در اوایل سال جاری سناتورکریس دود از فانی می‌و فردی مک بخاطر حرکت به سمت نجات - در حالی که سایر نهادهای مالی در حال کاهش وام‌های رهنی بودند- تمجید کرد. همچنین او گفت که آنها باید فعالیت بیشتری انجام دهند تا قرض‌گیرندگان بی‌پشتوانه را جهت اخذ وام‌های بهتر مساعدت کنند.

به بیان دیگر رپ فرانک و سناتوردود از دولت خواستند تا درحالی که نهادهای مالی به خاطر ریسک عدم پرداخت بدهی به مردم وام نمی‌دادند این نهادها را مجبور به دادن وام به مردم کند.

این عقیده که سیاستمداران، بهتر می‌توانند ریسک‌ها را ارزیابی کنند تا افرادی که تمام حرفه خود را برای انجام چنین کاری صرف کرده‌اند بسیار مضحک است به طوری که هیچکس آن را جدی نمی‌گیرد.

اما عبارت رویایی «تهیه مسکن ارزان قیمت» و واژه زشتی همچون «کشیدن خط قرمز» باعث شد که سیاستمداران با کارهایی از جمله سرمایه‌گذاری مجدد و انواع اجبارها و تهدیدهای مختلف، وام‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها را به جاهایی که باید بروند هدایت کنند.

ریشه چنین مشکلی به سال‌های قبل برمی‌گردد، اما از آنجایی که این بحران در دوران جرج دابلیو. بوش اتفاق افتاده است کافی است تا افرادی که فقط به اظهارنظر می‌اندیشند و نمی‌خواهند خودشان را با واقعیت‌ها گیج کنند، از این فرصت استفاده نمایند.

در واقع تلاش‌های آقای بوش طی سال‌های گذشته برای راضی کردن کنگره در ایجاد یک آژانس قانون‌گذار برای سرپرستی بر فعالیت‌های فانی می‌و فردی مک ناموفق بوده است.

گریگوری منکیو(Gregory Mankiw) رییس هیات مشاوران اقتصادی بوش در فوریه ۲۰۰۴ هشدار داد که اگر طرح نجات دولت اشتباه عمل کند باعث می‌شود انگیزه‌ای برای شرکت‌ها بوجود آید تا ریسک کنند و از افزایش بازدهی بهره‌مند شوند.

از آنجایی که سرمایه‌گذاری‌های پرخطر نسبت به سرمایه‌گذاری‌های کم ریسک از عایدی بیشتری برخوردارند، برای بنگاه‌هایی که از حمایت دولت برخوردارند، انگیزه‌ای ایجاد می‌شود تا ریسک‌های بزرگ‌تری را بپذیرند. از این رو اگر ریسک‌ها جواب دهند سود بیشتری نصیبشان می‌شود و اگر جواب ندهند، این مالیات‌دهندگان هستند که با زیان روبه‌رو می‌شوند.

دولت، فانی می‌و فردی مک را تضمین نمی‌کند، اما فرض رایج بر این است که در صورت بروز آشفتگی در بازارهای مالی، دولت دخالت لازم را می‌کند.

آلن گرین اسپن (Alan Greenspan) رییس سابق فدرال رزرو، قبل از کنگره در فوریه ۲۰۰۴ به نقطه‌نظر مشابهی اشاره کرد. او گفت: فدرال رزرو نگران این است که فانی می‌و فردی مک به استفاده از اعتماد ضمنی نسبت به طرح نجات دولت در بحران، برای گرفتن ریسک بیشتر به قصد افزایش سوددهی قروض یارانه داده شده، عادت کنند. گرین اسپن علاوه بر این، سخنانش را خطاب به کسانی گفت که به کنگره اصرار می‌کنند تا یک تنظیم‌کننده قوی شبیه تنظیم‌کننده‌های بانکی ایجاد کند تا مخاطره‌آمیز بودن فعالیت‌های فانی می‌و فردی مک را برای مالیات‌دهندگان کاهش دهد.

فانی می‌و فردی مک شایسته نجات یافتن نیستند، اما کارگران، خانواده‌ها و تجار هم سزاوار این نیستند که قربانی سقوط بازارهای مالی- مشابه آنچه که در طول رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ اتفاق افتاد- باشند.

همچنین رای‌دهندگان نیز سزاوار این نیستند که در انتخابات با این ایده فریب داده شوند که «این شکست بازار آزاد است و باید با مدیریت مطلوب سیاسی جایگزین شود».

اگر فانی می‌و فردی مک نهادهای بازار آزاد بودند، نمی‌توانستند از کارکرد‌های مالی پرخطرشان جدا شوند، زیرا هیچ کس اوراق بهادار آنها را بدون این فرض ضمنی که می‌گوید سیاستمداران آنها را نجات خواهند داد نمی‌خرید.

اولا بهتر بود هیچ بنگاه اقتصادی تحت حمایت دولت ایجاد نمی‌شد و رهن‌ها در بازار آزاد رها می‌شد، ثانیا این طرح نجات، انتظار طرح‌های نجات بعدی را نیز به وجود می‌آورد.

ورشکست شدن فانی می‌و فردی مک عاقلانه‌تر است تا اینکه اجازه داده شود، سیاست‌مداران دوباره از آنها استفاده سیاسی کنند و ریسک و هزینه دیگری بر مالیات‌دهندگان تحمیل شود.