گفتوگو با محمدرضا جعفریجلوه، معاون سینمایی وزارت ارشاد
وقتی که سفره کوچک است
بخش نخست
عکس: حمید جانیپور
در این مدت سه سال و نیمی که از تصدی معاونت فعلی سینمایی بر عرصه پرتنش و تناقض سینمای ایران میگذرد، بیهیچ تعارفی تاکنون بحرانهای سینمای ایران به نسبت چیزی که...
علیرضا مجمع
بخش نخست
عکس: حمید جانیپور
در این مدت سه سال و نیمی که از تصدی معاونت فعلی سینمایی بر عرصه پرتنش و تناقض سینمای ایران میگذرد، بیهیچ تعارفی تاکنون بحرانهای سینمای ایران به نسبت چیزی که... انتظارش میرفت، مسیر پرشتابی به خود گرفته است و مدیریت بحران به نسبت سرعت آن به نظر روند آهستهتری دارد. بحران سینمایی که سایه تصدی دولت و نهادهای دولتی بیش از گذشته برسرش سنگینی میکرد، به نظر حل ناشدنی است که حل آنها کار یک روز و دو روز و حتی یک سال و دو سال نیست. مرد کهن میخواهد و رستم دستانی که این کشتی بحرانزده را سکانداری کند. مهندس محمدرضا جعفریجلوه در این سه سال و خردهای قرار بود این نقش را بازی کند. سابقههای طولانی مدت اجرایی در عرصههای تصویر، در تلویزیون و بعد از آن در سینما به ظاهر این نقش را درست جلوه میداد. در نشستی که با معاونت سینمایی وزارت ارشاد در دفترش داشتیم، در فرصت اندکی که پیش آمد بسیاری از بحثها در حوزه اقتصاد هنر و سینما و همچنین بحثهای حاشیهای دیگر پیش آمد که ماحصل گفتوگوی ما را خواهید خواند. بخش اول این گفتوگو به بحثهای کلی اقتصادی در این حوزه اختصاص دارد که البته حرفهای مهم دیگر ما را در بخش بعدی گفتوگو بخوانید.
بحث عمدهای که در فضای فعلی سینمای ایران مطرح است، بحث اقتصاد سینما از نظر بحث تولید و فروش پایین فیلمها به شکل کلی است، البته به غیر از انگشتشمار فیلمهایی که به موضوعاتی خاص میپردازند و فروششان خوب است، بقیه فیلمها اساسا حتی سرمایه اولیهشان را هم بازنمیگردانند. از اینجا شروع کنیم تا به فضاهای دیگر قابل بحث برسیم. از زمانی که شما عهدهدار مسوولیت سینمایی کشور شدید چه برنامههایی مدنظرتان بود و اصلا به لحاظ اقتصادی چگونه پیشرفتی ایدهآل شما بود؟ به این ایدهآل رسیدهاید؟
موضوع اقتصاد هنر یکی از مهمترین مسائلی است که باید به آن بیش از آنچه تصور میشود، پرداخت. اقتصاد هنر فقط به خاطر وجه اقتصادیاش نیست که باید به آن توجه کرد، بلکه به خاطر بعد فرهنگی و فرهنگساز و آموزشدهنده تربیتی و پرورشدهندهای که هنر دارد باید به آن پرداخت.
باید انسان سرپا باشد تا بتواند آرمانهایی را دنبال کند، تا بتواند اعتلای روحی و روانی داشته باشد. میگویند فکر سالم در بدن سالم است. بدن سالم یعنی بدنی که حداقلها را دارا است، از تغذیه خوبی برخوردار است، از تناسب اندام لازم برخوردار است، ورزیده است، میتواند بدود، در سختیها حضور داشته باشد و بماند. بدن سالم باعث خواهد شد افکار سالم و خوب در نردبان این بدن صعود کند و بالا برود.
یعنی روح سالمی در این بدن باید وجود داشته باشد، که آن بدن سالم را میشود به اقتصاد سالم تعبیر کرد.
بله، وقتی به حوزه فرهنگ و هنر نگاه میکنیم اقتصاد بخش فرهنگ و اقتصاد هنر به مثابه آن بدن است. یک بدن سرپا اجازه خواهد داد ما بقیه اهداف و بقیه مطالبات و نیازهایمان را از طریق این آناتومی متناوب و این اقتصاد توانمند محقق کنیم. یعنی اهداف عالیه فرهنگی در یک کشور و برای یک ملت حاصل نمیشود مگر اینکه فعالیتهای فرهنگی، هنری و رسانهای آن جامعه قدرتمند باشد. اقتصاد نیرومند هنر به مثابه آن تن توانایی است که اجازه خواهد داد ما به اهداف فرهنگیمان برسیم. پس توجه به اقتصاد هنر فقط برای رونق وجه اقتصادی آن نیست، بلکه نتیجه اصلی آن در حوزه فرهنگی، آرمانی و وجه معرفتی آن فعالیت هست که بروز میکند. من بارها این را فهمیدم و بیان کردم که تا معاش درست و چرخه فعالی در سینمای ایران وجود نداشته باشد، آدمها آن گونه که باید و شاید برای معاد مشترک خود و جامعه تلاش نخواهند کرد. این برخاسته از همان مفهوم عمیقی است که میفرماید: «لامعاش له، لا معادله». لذا باید به دو دلیل برای اقتصاد هنر فکر کنیم و برنامهریزی داشته باشیم و تلاش کنیم تا نتایج لازمه به تدریج حاصل شود و این در حالی است که متاسفانه موضوع اقتصاد هنر مدتهای مدیدی در حاشیه بوده است و مورد بیتوجهی واقع شده است، یا وقتی به هنر توجه شده بیشتر به بعد فرهنگی، آموزشی و تربیتی آن توجه شده است. بیشتر به مفهوم پیام صرفا به معنای محتوای آن توجه شده، تا پیام به معنای جامع محتوا و قالب و فرم و همچنین اسکلتبندی و آناتومی آن اقتصاد سینما همان آناتومی یا بخشی از پیام است. یک فیلم خوب فیلمی است که هم جاذبه مفهومی دارد و هم جاذبه بصری. جاذبه مفهومی همان بخش پیام، محتوا، مفاهیم، مضامین و جامعیت و ظرافت در پاسخگویی به نیازها است. جاذبه مفهومی به این معنا است. جاذبه مفهومی باید عقلا و خردمندان، معلمان و مرشدان جامعه، علمای تعلیم و تربیت، اساتید، فرهیختگان، منتقدان و نویسندگان را اقناع کند. از نظر آنها یک اثر باید متناسب باشد. ضمنا برای مخاطب و سر سفره او هم چیزی را ببرد که به عنوان یک متاع ارتقادهنده برایشان ثمری داشته باشد. جاذبه مفهومی یک فیلم خوب این است.
البته جاذبه بصری یا همان تکنیک به نظرم قبل از جاذبه مفهومی و پیام فیلم است.
وقتی از جاذبه توامان بصری صحبت میکنیم در واقع داریم آدرس به جذابیتهای فیلم در فرم، قالب، نحوه ارائه میدهیم تا بتواند تور وسیعی را در جذب مخاطب پهن کند و مخاطبان انبوهی را به سوی خود بکشاند یا به تعبیری آن چرخه اقتصادی را تضمین کند. فیلم خوب، فیلمی است که هم معلمان و مدیران جامعه را در کشور اقناع میکند، هم میتواند مردم را به خود متوجه کند و جریان وسیع حضور مخاطب را برای تماشای آثار سینمایی کشور در سالنهای سینما رقم بزند. برای توجه به اقتصاد سینما باید بکوشیم آثاری با جاذبههای توامان مفهومی و بصری داشته باشیم. در واقع به تعبیر مصطلح رایج، فیلمهای فرهنگی تجاری؛ فیلمهایی که به لحاظ فرهنگی ارزشمندند و به لحاظ قدرت اثرگذاری بر مخاطب و جامعه میتوانند یک کالای تجاری قابل اعتنا باشند. البته تجارت هم امر مذمومی نیست. امر بسیار پسندیده و وسیله تعالی است. وسیله پیشرفت و توسعه است و انسان بدون تعامل اقتصادی و بدون تجارت نه میتواند فیزیک خودش را حفظ کند و نه میتواند متافیزیک موردنظرش را منعکس و منتشر کند. بخش عظیمی از جریان انتقال فرهنگها بر بال تجارت نشسته و در طول تاریخ منتقل شده. حضور تجار مسلمان ایرانی در اقصینقاط جهان، موجب بسط و نشر فرهنگ عظیم ایرانی/اسلامی شد، از شرق دور گرفته تا شمال و شرق آفریقا و حتی مکانهای دورتر مثل آمریکای لاتین. پس تجارت امر پسندیدهای است. فیلم خوب یک فیلم فرهنگی تجاری است. برای جان بخشیدن به اقتصاد سینما باید کارها و برنامههای متعددی داشت.
من هم بسیار دوست دارم زودتر به این برنامهها و کارها برسیم. از این برنامهها بگویید.
از ابتدا ما میدانستیم که مهمترین معضل سینمای کشور ضعف مفرط در وجه اقتصادی آن است. یک سفره قلیل و کوچک و دستهای زیاد و بیشمار دراز شده، به سوی این سفره. وقتی لقمه نانی در سفره باشد و دستهای بیشمار، گاه ممکن است روابط این دستها با هم به تنازع و ستیزههای سطحی، قلیل و کودکانه بکشد. تعارضات صنفی نامناسب را شکل دهد، که بیش و کم از آنها باخبریم...
که الان البته این اتفاق افتاده. تهیهکنندگان سینمای ایران که چارچوب اقتصادی سینمای ایران قاعدتا بر دوش آنها است با هم به اختلاف خوردهاند...
... انگیزههای مختلفی پشت این تعارضات درون صنفی هست، اما من یکی از مهمترین دلایل ماجرا را همین اقتصاد ضعیف سینما میدانم. وقتی سفره کوچک باشد، لقمه نان کم و ناچیزی هم بر سر سفره باشد، افراد کریم به حاشیه میروند و از سفره فاصله میگیرند و افرادی که از وجه دیگری پیگیر کار هستند و به گونهای دیگری رفتار میکنند، به روابط حتی سخیفی کشیده میشوند. اقتصاد خرد سینما است که باعث این مسائل است. در بخش عمدهای از قصه میتوانیم ردپای ضعف مفرط اقتصاد سینمای ایران را ببینیم. البته دلایل دیگری هم هست، ولی من دلیل عمده را این ماجرا میبینم.
فکر نمیکنید شما به عنوان مدیر سینمای کشور، دخالت مثبتتان باعث حل این اختلافهای به قول شما سطحی، که البته درست میگویید، میشد؟
یک مدیر فیلم ارشد وقت خودش را نباید صرف دلایل فرعی بکند، باید بکوشد دلیل اصلی را مدنظر قرار دهد و برای آن کاری بکند. از ابتدا میدانستیم باید برای اقتصاد سینما تلاش کنیم و وضع موجود و آبباریکه موجود اقتصادی را حتیالمقدور حفظ کنیم. به همین دلیل جریان اکران فعلی را بهرغم عرضه کالاهای نه چندان متناسب به معنای اکران فیلمها حفظ کردیم. حتی گاه بیش از اندازه موردانتظار آبرو گذاشتیم. برای ایستادن به پای وضع موجود اکران، برای اینکه این حداقل حیات اقتصادی که رابطه بین تهیهکننده و مخاطب را برقرار میکرد، دچار آسیب نشود در ادامه این کارها حداقل در سه عرصه برنامهریزی کردیم.
میشود خواهش کنم در این برنامهریزیای که خواهید گفت، آمارهایی هم از وضع سرمایهگذاری و بازگشت سرمایه سینمای ایران بدهید تا ببینیم در کجا قرار داریم.
من اطلاعات خیلی کلی و پایهای را میگویم؛ از آنچه به عنوان سرمایهگذاری در تولید در سینمای ایران صورت میگیرد و درآمد حاصله آن سرمایهگذاری. اگر فرض کنیم در سال حدود پنجاه فیلم در سینمای ایران تولید میشود که میتوانند به چرخه اکران وارد شوند با نگاه اغماضآمیز میتوانیم به عددی حدود ۲۰ یا ۳۰میلیارد تومان در سال برسیم که از سوی تهیهکنندگان یا سرمایهگذاران، سرمایهگذاری میشود که این سرمایهگذاران هم در بخش خصوصی، هم بخشها و نهادهای عمومی و هم سرمایهگذاری مستقیم دولت و نهادهای دولتی وجود دارند. ۳۰میلیارد تومان سرمایهگذاری برای تولید آثاری که وارد چرخه عرضه و ارائه و اکران میشوند همزمان اگر ۳۰۰ سالن سینما را در کشور فعال تلقی کنیم....
۳۰۰ سالن که نداریم. با توجه به آمار موجود بعید است بیش از ۲۵۰ سالن فعال وجود داشته باشد.
آخرین آمار ۲۹۷ سالن فعال سینما در سطح کشور است. البته از این تعداد، حدود ۵۰ سالن در دو سال اخیر اضافه شده است. در سال ۸۴ ما ۲۵۲ سالن فعال داشتیم. البته وضعیت سالنها به هر حال ارتقا نیافته است که گاه بخشی از این سالنها تا مرز فرسودگی کامل و حتی مخروبگی پیش رفتهاند و این هم برمیگردد به بیتوجهی در سالهای متمادی نسبت به اقتصاد سینما که نتیجهاش بیتوجهی به فضای نمایش بوده، جایی که باید به مخاطب آرامش میداد تا او را جذب کند، تا چرخه ارتباطی مخاطب را با فیلم و اثر افزایش دهد.
ارسال نظر