آسیب‌شناسی قیمت فکر!

علیرضا مجمع

مینو فرشچی، فیلمنامه‌نویس نجیبی است. درست است که با بازی در فیلم بانوی اردیبهشت چهره‌اش در سینما شناخته شده. اما بعدا فیلمنامه‌نویسی را جدی گرفت و شد فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای. انصافا فیلمنامه‌های خوبی هم نوشت، شوکران و کاغذ بی‌خط دو فیلمنامه درجه یکی که او نوشته است، قطعا از بهترین‌های سینمای بعد از انقلاب است. با او از اقتصاد فیلمنامه گفتیم و سعی کردیم آسیب‌های اقتصادی فیلمنامه‌نویسی را بشکافیم. این گفت‌وگو مجال مفصلی می‌طلبید که قطعا با یک جلسه گفت‌وگو نمی‌شود مبانی آن را باز کرد. قسمت اول این گفت‌وگو پیش روی شما است.

با شما قرار است روی اقتصاد فیلمنامه و فیلمنامه‌نویسی بحث کنیم. شرایطی که در آن قرار داریم به هر حال خوب یا بد آدم‌هایی در این عرصه فعالیت می‌کنند و نتیجه هم فیلم‌هایی است که در تلویزیون و سینما شاهدش هستیم؛ فیلمنامه‌هایی گاهی اسفبار که به هیچ شکلی نمی‌شود نام فیلمنامه‌ رویش گذاشت. از اینجا شروع کنیم که اقتصاد فیلمنامه اساسا روی چه چیزهایی استوار است؛ فقط حق‌التالیف فیلمنامه است که به فیلمنامه‌نویس می‌رسد یا فیلمنامه‌نویس می‌تواند از شاخه‌های دیگری هم ارتزاق کند؟

شاید بشود گفت اقتصاد فیلمنامه را قیمت فکر فیلمنامه‌نویس است که مشخص می‌کند. در زمانی که من شروع به کار کردم، قیمت فیلمنامه ۶۰۰هزار تومان بود و ما فکر می‌کردیم پول زیادی است. هرچه تورم بیشتر شد، قیمت فیلمنامه به ده برابر افزایش یافت، شد شش میلیون تومان...

برای یک فیلم سینمایی؟

بله، رقم نرمال و طبیعی حال حاضر این است، البته ممکن است کسی ۲۰میلیون تومان هم بگیرد، اما رقم نرمالش این است. این رقم واقعا رقم کمی است. اگر به من در حال حاضر بگویند ده میلیون می‌دهیم بیا فیلمنامه بنویس، ممکن است بسیار سخت قبول کنم. چون در فیلمنامه‌نویسی بسیار بیشتر از کارهای دیگر باید دل آدم همراه کارش باشد وگرنه باید زور بزند تا بنویسد. تفاوتش این است که کاری را عاشقانه انجام می‌دهی و کاری دیگر به اجبار، به تو تحمیل می‌شود.

پس دلیل اینکه کیفیت فیلمنامه‌های ما اینگونه است، ممکن است بشود گفت به خاطر این است که فیلمنامه‌نویس‌ها برای پول می‌نویسند؟

یقینا به خاطر همین مساله دستمزد است. دستمزد فیلمنامه به نسبت تولید یک فیلم و از آن بدتر به نسبت چیزی که از وجود فیلمنامه‌نویسی می‌کند و هیچ وقت هم به نوعی برنمی‌گردد بسیار پایین است. پس من نمی‌توانم بپذیرم کسی مرتب و مدام بنویسد،‌ چون به هیچ وجه نمی‌شود تندتند عاشق شد.

در شکل کلی همین است که شما گفتید، اما در شکل جزیی‌تر برخورد صاحب‌کارها، تهیه‌کننده‌ها و ...همان «صاحب‌کار» که می‌گویید واژه مناسبی است. چون با رفتار تهیه‌کننده‌ها، نمی‌شود بهشان گفت producer باید گفت صاحب‌کار.

رفتار این آدم‌ها با فیلمنامه‌نویس‌ها چگونه است. اهمیتی برای فیلمنامه‌نویس قائلند؟ بعضی‌هایشان را می‌دانم اهمیت می‌دهند.

وقتی می‌گویید آدمی پیدا می‌شود که به فیلمنامه‌نویس اهمیت می‌دهد، از هارون یشایاپی صحبت می‌کنید. آقای یشایایی حسابش از باقی تهیه‌کننده‌ها جدا است. آدمی است که علاقه‌مند بوده به سینما. می‌توانست برود بسازبفروشی کند و مطمئنا موفق می‌شد. اما آمد فیلم تهیه کرد. آدمی است که اصول کاری که می‌خواهد انجام دهد را رعایت می‌کند در مقابلش هم آدم‌هایی که با او برخورد می‌کنند همان ارزش و احترام را برایش قائلند، ولی در بین دیگران، اکثر تهیه‌کننده‌ها به سینما به عنوان ناندانی نگاه می‌کنند. وقتی این نگاه حاکم باشد، هیچ وقت ما نمی‌توانیم تهیه‌کننده به معنای درستش داشته باشیم. اینها فقط وقت آدم را می‌گیرند و جلسه می‌گذارند در نهایت طرحی می‌گیرند و هیچی به هیچی. مگر می‌شود به آدمی بگویید تو کار کن اگر من از کارت خوشم آمد به تو پول می‌دهم؟! هر روز یک فیلمنامه‌نویس روز کاری‌اش است. از روزی که با او صحبت می‌کنید کار شروع می‌شود. او دارد برای شما فکر می‌کند. سرمایه یک فیلمنامه‌نویس مغزش است. هر چیزی که فکرش را مشغول کند از سرمایه‌اش کم کرده است. حتی اگر بگویند ما می‌خواهیم این فیلمنامه را بسازیم، به ما مشورت بده. مشورت جزو کار من است. اما خیلی‌ها مشورت می‌گیرند، بی‌آنکه هزینه‌اش را بپردازند.

البته همه اینگونه نیستند.

استنثنا هم پیدا می‌شود. اسم اینها را باید گفت که نگویند ناسپاسیم. مثلا آقای تخت‌کیشان یک روز تماس گرفت و گفت برای فیلمنامه‌ای که می‌خواهید تهیه کنید نیاز به مشورت دارد فیلمنامه‌ها را فرستاد، من خواندم و نظرم را دادم. ایشان این را جزو کار ما حساب کرد دستمزد برایش پرداخت. حرفه‌ای برخورد کرد. گفت من وقت شما را گرفته‌ام و از فکر شما استفاده کرده‌ام و باید هزینه‌اش را بدهم. هنوز این شکل روابط بین حرفه‌ای‌ها حاکم نیست. من بهم بسیار بر می‌خورد که هنوز هم من هستم که باید وارد صحبت قرارداد بشوم. اینها دلزدگی به وجود می‌آورد. بعد باعث می‌شود آدم‌هایی بیایند که حاضرند به قیمت‌های خیلی پایین کار کنند، حاضرند سوبسید بپردازند، مجانی کار کنند تا وارد عالم حرفه‌ای سینما بشوند. اینها می‌آیند وسط آدم‌های حرفه‌ای و فیلمنامه‌نویس‌های حرفه‌ای و تهیه‌کننده غیرحرفه‌ای سینما و مثل یک قارچ، میکروب فیلمنامه‌نویسی رشد می‌دهند. در این حالت تهیه‌کننده به خودش جرات می‌دهد از یک فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای طرحی را بگیرد و حتی پولش را هم بپردازد و بدهد به یک جوان تازه‌کار تا او طرح را به فیلمنامه تبدیل کند.

یکی از بی‌سپرترین آدم‌ها در سینما فیلمنامه‌نویس است. بعد که فیلمنامه نوشته شد تازه اول مصیبت است. فیلمنامه به دست کارگردان می‌افتد که هرجور دخل و تصرفی در فیلمنامه می‌کند. اینها عدم ایمن بودن محیط کار است و افت کیفی فیلمنامه‌ها را ناشی می‌شود.