نویسنده: آلن گرین‌اسپن

مترجم: صالح واحدی

بخش هشتم این نوشتار روز ۱۲/۴/۸۷ به چاپ رسید اینک بخش نهم...

زمانی که تندبادهای کاترینا و ریتا در تابستان ۲۰۰۵ تاسیسات وسیع نفتی تگزاس - لوییزیانا را درهم نوردید، به عرضه جهانی نفت شوک وارد شد و قیمت بنزین، گازوئیل و سوخت خانگی به شدت افزایش یافت. این حادثه‌ای بود که به هر حال اتفاق افتاد. نفت به بالاترین قیمت خود از سال ۲۰۰۲ به بعد رسید، چرا که رشد شتابان مصرف تمام ظرفیت‌های تولیدی نفت در جهان را - که در سال ۱۹۸۶، ده میلیون بشکه مازاد بر نیاز بود - جذب کرده بود. در سال‌های گذشته چنین ظرفیت مازادی سپری بود که شوک‌های ناگهانی بازار نفت را کنترل می‌کرد و اجازه نمی‌داد حوادثی حتی در حد توفان کاترینا نیز بتواند قیمت‌ها را تحت تاثیر قرار دهد. اما در سال ۲۰۰۵ توازن بین عرضه و تقاضا چنان شکننده بود که حتی تعمیر خارج از برنامه برخی پالایشگاه‌ها در سواحل شرقی آمریکا نیز کافی بود تا به قیمت‌های نفت شوک وارد کند.

به‌رغم پیش‌بینی‌های گاه به گاه در مورد اتمام ذخایر نفت جهان، ذخایر اثبات‌شده زیرزمینی نفت طی سال‌های ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۶ افزایش یافت. دلیل اصلی این مساله نیز پیشرفت تکنولوژی‌های استحصال نفت بود. اما تولیدکنندگان نفت در ایجاد ظرفیت‌های اضافی تولید، موفقیت چندانی نداشتند. حفاری و استحصال منابع در کشورهای دارای منابع عظیم، به ویژه اعضای سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) به خاطر سرمایه‌گذاری مجدد ناکافی در حدی نبوده است که تقاضای روزافزون را پاسخ گوید. در نتیجه به ازای میانگین افزایش سالانه ۶/۱درصدی مصرف نفت طی سال‌های ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۶، ظرفیت‌های تولید نفت خام تنها ۸/۰درصد افزایش یافته است.چرا شرکت‌های نفتی از درآمدهای روزافزون خود سهم بیشتری را به سرمایه‌گذاری اختصاص ندادند؟ تمام منابع نفتی کشورهای عضو اوپک تحت مالکیت و کنترل انحصاری دولت بوده و درآمدهای آنان نیز منبع اصلی تامین نیازهای جمعیت به سرعت رو به رشد آنان است.

سرمایه‌گذاری بر روی انرژی در برخی از این کشورها باید با در نظر گرفتن برخی ملاحظات دیگر نظیر برنامه‌های کاهش وابستگی به نفت و گاز انجام شود. در مقابل شرکت‌های ملی نفت، آمارهای سالیان اخیر نشان می‌دهد که شرکت‌های خصوصی نفتی سرمایه‌گذاری‌های بیشتری برای استحصال انرژی داشته‌اند. اما در شرایطی که ذخایر نفتی کشورهای توسعه یافته پس از یک قرن بهره‌برداری رو به پایان است، سرمایه‌گذاری در منابع انرژی آنان - که در دست بخش خصوصی است - از نظر بازگشت سرمایه در مقابل درآمدی که کشورهای عضو اوپک و شرکت‌های دولتی نفت آنان می‌توانند به دست آورند، خیلی کمتر قابل توجیه است. از این مهم‌تر، شرکت‌های نفتی خصوصی که در عرصه جهانی کار می‌کنند، هرچه که می‌گذرد با محدودیت‌های بیشتری برای دستیابی به ذخایر اوپک مواجه می‌شوند. دیگر آن دوره‌ای که تکنولوژی در انحصار چند شرکت بود، به سر آمده است و دیگر آنها چیز زیادی ندارند که در ازای آن بتوانند با کشورهای خاورمیانه به مذاکره بنشینند و آن را با منابع نفتی مبادله کنند.

نیم قرن قبل هفت خواهران - شرکت استاندارد اویل نیوجرسی، رویال داچ‌شل، تگزاکو و دیگر غول‌های این صنعت - بر نفت جهان حاکم بودند. اما اکنون از آن حاکمیت تنها شبحی باقی مانده است. البته شکی نیست که به خاطر نوسانات قیمت، ذخایر و دارایی‌های آنان قیمتی‌تر شده و آنان به منافع بیشتری دست یافته‌اند. اما فرصت‌هایی که پیش‌تر برای سرمایه‌گذاری‌های سودآور در کشف و توسعه منابع نفت داشتند، به نسبت کمتر شده است. نتیجه این محدودیت دسترسی به منابع نفتی اوپک آن بوده که منابع مالی صرف خرید و فروش سهام شود.

اگر آرامکوی عربستان سعودی را استثنا بگیریم، هیچ‌یک از شرکت‌های ملی نفت کشورهای عضو اوپک که انحصار نفت آنها را در دست دارند، مایل نیستند که با افزایش ظرفیت‌های تولیدی از درآمدهای نجومی خود بکاهند. در مقابل به نظر می‌رسد بیشتر نگرانند که مبادا افزایش ظرفیت‌ها چنین درآمدهایی را کاهش دهد که آنان در تحقق مقاصد سیاسی داخلی خود سخت به آن وابسته‌اند. وقتی در ماه مه ۲۰۰۵ با علی النعیمی، وزیر نفت عربستان سعودی ملاقات داشتم، او از سیاست‌های ایالات متحده برای کاهش مصرف نفت ناراضی بود که می‌توانست به کاهش درآمد اوپک منجر شود. کشور او بیش از ۲۶۰میلیارد بشکه ذخایر قطعی دارد و قابلیت‌های بی‌حد و حصر چنین ثروتی قابل صرف‌نظر کردن نیست. البته او متوجه بود که اگر قیمت نفت جهش زیادی داشته باشد، مصرف‌کنندگان عمده نفت ترتیبات جدی را به کار می‌گیرند و در نهایت وابستگی خود را به مصرف نفت کاهش می‌دهند. نفت عمدتا در وسایط نقلیه، کارخانجات و خانه‌ها مصرف می‌شود و اگرچه الگوهای مصرف آن را نمی‌توان یک‌شبه تغییر داد، اما می‌دانیم که قابل تغییر است. عربستان سعودی این درس را در دهه ۱۹۷۰ آموخته بود. وقتی در آن سال‌ها شوک قیمت به بازار وارد شد، روند رشد مصرف به سرعت کاهش یافت و حتی زمانی که قیمت‌ها سقوط کرد نیز به جای اول بازنگشت. آنچه آن دفعه اتفاق افتاد، باز هم می‌تواند اتفاق بیفتد. امروز ایالات متحده آمریکا یک‌چهارم نفت جهان را مصرف می‌نماید و اگر ما مصرف خود را کنترل کنیم (و مخصوصا اگر دیگران هم با ما همراهی کنند)، حاکمیت بی‌چون و چرای سعودی‌ها بر بازار خدشه‌پذیر می‌شود.

از زمانی که پرزیدنت فرانکلین روزولت در فوریه ۱۹۴۵ با پادشاه عربستان ملاقات کرده تاکنون روابط دو کشور بسیار نزدیک بوده است. نفت عربستان در سال ۱۹۳۸ توسط شرکت آمریکایی «استاندارد اویل کالیفرنیا» - که بعدها «شورون» نام گرفت - کشف شد. شرکت نفت عربی - آمریکایی «آرامکو» نیز توسط کنسرسیومی از شرکت‌های آمریکایی شکل گرفت که از آن زمان تاکنون عهده‌دار گسترش و توسعه بهره‌برداری از منابع نفت عربستان سعودی است. روابط بین دو کشوری که یکی بزرگترین مصرف‌کننده و دیگری بزرگترین تولیدکننده نفت (از سال ۱۹۹۲) بوده‌اند، همیشه مستحکم بوده است. این روابط حتی با ملی کردن آرامکو توسط عربستان سعودی در سال ۱۹۷۶ نیز برقرار ماند. من به عنوان مدیر شرکت «موبیل» (Mobil) طی سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۷ کاملا به روابط مستمر آمریکا و عربستان سعودی واقف بودم. قبل از سال ۱۹۷۶ سود سهام موبیل از محل ۱۰درصد سهام آن در آرامکو بخش عمده درآمدهای آن را تشکیل می‌داد و در سال‌های بعد نیز نفت خام عربستان قسمت اصلی فعالیت‌های شرکت را متوجه خود نگاه داشت. «سعودی آرامکو» بخش مهمی از درآمدهای فزاینده خود را در ۵ سال بعد صرف ظرفیت‌سازی کرده است، هرچند که هنوز هم در مقایسه با شرکت‌های نفتی آمریکایی، انگلیسی، کانادایی، نروژی و حتی روسی خیلی عقب است.