دین، نوآوری و اقتصاد

تنظیم و ترجمه:دکتر جعفر خیرخواهان

بخش دوم

در ۲۵ مارس سال جاری میلادی، همایش دین و جامعه ‌باز در شورای روابط خارجی در شهر واشنگتن برگزار شد که سومین نشست آن به موضوع «دین، نوآوری و پیشرفت اقتصادی» اختصاص داشت. ریاست جلسه بر عهده پیتر استینفلس بود که مدیر مرکز دین و فرهنگ در دانشگاه فوردهام است. سخنرانان نشست نیز عبارت بودند از: لورنس هاریسن، مدیر مرکز تغییر فرهنگی در مدرسه عالی فلچر دانشگاه تافتس؛ تیمور کوران، استاد اقتصاد و علوم سیاسی در دانشگاه دوک و رابرت وودبری، استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه تگزاس در اوستین. مطالب این نشست، عینا و بدون دخل و تصرف از نوار پیاده شده است.بخش اول مباحث این جلسه روز دوشنبه بیستم خرداد ماه در همین صفحه منتشر شد.

استینفلس: و حالا نوبت شما است پروفسور وودبری

رابرت وودبری: چیزهای بسیاری وجود دارند که ما تصور می‌کنیم منشاء مادی دارند یا منشاء آن به تکنولوژی برمی‌گردد در حالی که واقعا منشاء دینی دارند و ما آنها را فراموش می‌کنیم. برای مثال یکی از چیزهایی که لازم است به آن دقت کنید گسترش صنعت چاپ و سواد همگانی است. ما فکر می‌کنیم بی‌شک این توسعه تکنولوژی بود که به آمدن روزنامه‌ها و سواد همگانی و سایر چیزهایی مثل آن منجر شد. اما اینطور نیست. نخستین مکان‌هایی که چاپ وسیع و با اهمیتی داشتند آلمان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا بودند. اما نخستین مکان‌هایی که سواد همگانی پیدا کردند اسکاندیناوی، ژنو، مناطق پیورتیان انگلستان، اسکاتلند، نیوانگلند و ایسلند بودند که در هیچ کدام صنعت چاپ اولیه وجود نداشت.

گسترش چاپ در سطح جهان نیز این را به روشنی نشان می‌دهد. زمانی که مبلغان پروتستان وارد صحنه شدند، از چاپ به منظور انتشار روزنامه و مطالب عمومی و مثل آن در بحث‌های دینی با اصلاح‌طلبان استفاده می‌کردند و چاپ را در سطح جهان گسترش دادند. می‌توان نشان داد که اکثر جوامع چاپ را می‌شناختند و نمونه‌های چاپی به زبان‌های خودشان به مدت ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال قبل از اینکه از آن استفاده تجاری کنند، داشته‌اند. چینی‌ها و کره‌ای‌ها چاپ را اختراع کردند و حروف متحرک از نوع فلزی را قبل از اروپا داشتند. اما آنها تا قرن نوزدهم روزنامه نداشتند و این مبلغان مذهبی پروتستان بودند که آنها را با روزنامه آشنا کردند. آنها تا قرن نوزدهم سواد نداشتند که مبلغان پروتستان به آنها معرفی کردند.

در آسیا نخستین کسانی که به طور جدی از چاپ استفاده کردند مبلغان کاتولیک بودند اما آنها فقط ۱۰۰ تا ۲۰۰ نسخه از متون را کپی می‌کردند که نتوانست کاتبان را از صحنه خارج کند و هیچ‌کس از آنها تقلید نکرد. شرکت‌های بازرگانی خارجی نیز قراردادهای چاپی داشتند که تعدادشان اندک بود. با این کار نیز کاتبان از پای درنیامدند و کسی از روش آنها تقلید نکرد.

اما هنگامی که مبلغان پروتستان آمدند، نسخه‌های بسیار زیادی را به دستگاه چاپ سپردند که بر توانایی افراد برای نسخه‌نویسی با دست غلبه کرد. بنابر این در هند، نخستین مبلغان انگلیسی بیش از ۲۰۰‌هزار نسخه کتاب چاپ کردند (بیش از ۲۰۰‌هزار کتاب در ۱۴ زبان در ۳۲ سال) کاتبان نمی‌توانستند به کار خود ادامه دهند. نخستین چاپخانه‌های هندی متعلق به کسانی بود که با مبلغان مذهبی کار می‌کردند. در سراسر آسیا همین طور بود. نخستین کسانی از افراد بومی که روزنامه‌ها را چاپ کردند، نیز برای مبلغان مذهبی کار می‌کردند.

استینفلس: تشکر می‌کنم. اینک فرصتی در اختیار اعضای پانل می‌گذاریم تا توضیح دهند چگونه موضوعات خاصی که ذکر کردند درون یک الگوی بزرگ‌تر جای می‌گیرد.

از پروفسور کوران شروع می‌کنیم که درباره تضاد بین پویایی جوامع اسلامی در بسیاری ازجنبه‌ها و رکود و رخوت در عرصه اقتصادی صحبت کردید. خوب است که اندکی موضوع را بازتر کنید و آیا تفاوت‌هایی در بین جوامع اسلامی وجود دارد که استدلال‌ها را نیز روشن‌تر سازد؟

کوران: من عمدا از مثال‌های یکسانی در ۲۰۰ سال گذشته استفاده کردم. تغییر چشمگیر فعالیت تجاری در خاورمیانه و بقیه جهان اسلام از طریق عمل پیوندزدن اتفاق افتاد و این پیوندها واقعا اتفاق افتاد. در زمان بحران، نهادها از غرب اقتباس شد. زمانی که به نظر می‌رسید اگر اقتباس‌های جدی صورت نگیرد، اگر تجار و سرمایه‌گذاران راه‌هایی برای روی هم‌گذاشتن منابع در مقیاسی بزرگ پیدا نکنند تا از تکنولوژی‌های مدرن استفاده نمایند، آنها همگی زیر سلطه قرار می‌گیرند و جوامع‌شان به سلطه خارجی‌ها درخواهد آمد.

حالا پرسش بزرگ این است: چرا این نهادها، این نهادهای مدرن- مثلا شرکت‌های سهامی، بانک‌ها، سازمان‌های بزرگ، بازارهای سهام، اصول استاندارد حسابداری- چرا همه اینها در اروپا به طورطبیعی و نظام یافته توسعه و تکامل پیدا کردند و چرا آنها نتوانستند از مسیر طبیعی درون تمدن اسلامی رشد و نمو کنند به طوری که مجبور به اقتباس کردن در دوره‌های بحرانی از خارج شدند؛ با تمام تحریف‌ها و دستکاری‌هایی که به همراه داشتند؟ این پرسشی اساسی است.

اینک به جایی می‌رسیم که اسلام و جنبه‌های معین دین اسلام تاثیرگذار هستند و به ما کمک می‌کند تا تبیین کنیم که چرا یک دوره طولانی عقب‌ماندگی اقتصادی در جهان اسلام داشته‌ایم.نهادهای معینی که از اجزای حقوق اسلامی هستند، موفق به ایجاد انگیزه برای نوسازی سازمانی نشدند. نهادهای موازی در اروپا توانستند این انگیزه‌ها را به‌وجود آورند به طوری که مراحل موجداری از نوسازی و نوگرایی را داریم.

در اینجا یک نمونه از نهادهایی را که باعث ایجاد تفاوت می‌شوند ذکر می‌کنم: نظام ارث اسلامی. با معیارهای قرون وسطایی، نظام ارث اسلامی کاملا برابرطلبانه است. در این نظام همه فرزندان- پسر یا دختر- و والدین بازمانده، برخی اوقات اعضای درجه دو و سه فامیل در ارث سهیم هستند. این نظام ارث بسیار برابر‌طلبانه‌تر از نظام‌های ارث در هر جای جهان در دوره قرون وسطی بود. یکی از مشکلاتی که این نظام ارث ایجاد می‌کند ،دشوار ساختن انتقال بنگاه‌ها و فعالیت‌های اقتصادی موفق از یک نسل به نسل بعدی است و مشکل خصوصا حادتر می‌شد زمانی که صاحب یک کسب و کار موفق، اموال غیرمنقول کلانی برجا می‌گذاشت. چرا؟ چون این افراد نوعا به نشانه موفقیت یا در نتیجه موفقیت‌شان، همسر و بچه‌های بسیاری برجای می‌گذاشتند؛ بازماندگانی که تعدادشان بسیار بیشتر از همتاهای غربی‌شان بودند. آنها شمار عظیمی میراث‌خور داشتند. به این ترتیب یک کسب و کار موفق با تمام دارایی‌های آن، بسیار سریع تکه‌تکه و مضمحل می‌شد.

اروپا توانایی حل این مشکل را داشت چون برخلاف اسلام، در مسیحیت هیچ نظام ارثی وجود ندارد که ریشه در انجیل داشته باشد. در نتیجه انعطاف‌پذیری زیادی دیده می‌شود. در برخی مکان‌ها و خصوصا در مکان‌هایی که سرانجام انقلاب صنعتی اتفاق افتاد، حق پسر ارشد- یعنی باقی گذاشتن همه دارایی‌ها برای بزرگ‌ترین پسر- به عنوان راه‌حل برگزیده شد. با این عمل، کسب و کارهای موفق به آن پسر تحویل داده می‌شد.

حالا چرا این مساله اینقدر در توسعه اقتصادی نقش دارد؟ چون اگر بتوان یک فعالیت اقتصادی را به دیگران انتقال داد، امکان رشد و بزرگ شدن آن وجود دارد. همان‌طور که یک صنعت طی زمان رشد می‌کند، آن رشد مشکلاتی در ارتباطات و هماهنگی به‌وجود می‌آورد که مستلزم توسعه شکل‌های سازماندهی جدید است. به این ترتیب وقتی که مردم به جای تشکیل بنگاه‌های با عمر کوتاه، بنگاه‌هایی تاسیس می‌کنند که بیشتر از یک نسل دوام می‌آورند نیاز به مثلا اصول استاندارد حسابداری و نیاز به توسعه یافتن بازار سهام هم احساس می‌شود.

این یک جریان پویا است که در خاورمیانه امکان ظهور پیدا نکرد. علت آن نیست که اسلام به صورت دین انعطاف‌ناپذیری طراحی شده باشد. معلوم است که اسلام نگفته بود بنگاه‌های اقتصادی باید کوچک بوده و عمر کوتاهی داشته باشند. این یک پیامد پیش‌بینی نشده و ناخواسته از نظام ارث اسلامی بود که البته نیازهای معینی را کاملا به خوبی برآورده می‌ساخت.

استینفلس: تشکر می‌کنم. پروفسور هاریسن! شما مثالی درباره تضاد بین فرهنگ ایبری- کاتولیک در آمریکای لاتین و فرهنگ پروتستان در آمریکای شمالی زدید. شما همچنین بررسی بزرگ‌تری انجام داده‌اید که این نوع پرسش‌ها را در سطح جهان تعمیم داده است.

هاریسن: یک نسخه از جدولی در اختیار شما هست که احتمالا باعث گیجی و تحیرتان می‌شود. این جدولی است که مبنای فصل چهارم جدیدترین کتابم «حقیقت اصلی لیبرال» است و ۱۱۷ کشور را بر مبنای دین اصلی آنها در نظر گرفتیم و هر کدام را نسبت به ۱۰ شاخص پیشرفت ارزیابی کردیم.

این ۱۰ شاخص پیشرفت عبارت از شاخص توسعه انسانی سازمان ملل که ترکیبی از تندرستی، سواد و ثروت مادی است. آزادی‌های مختلف که وضعیت دموکراسی را در همه کشورهای جهان بررسی می‌کنند و متوجه می‌شوید گروه‌هایی از کشورها هنوز به آن نرسیده‌اند. ضریب جینی که درجه برابری توزیع درآمد را ارزیابی می‌کند. اعتماد که از نظرسنجی ارزش‌های جهانی گرفته شده است و فساد که از داده‌های سازمان شفافیت است.

این جدول بسیار کلی است و عوامل دیگری هستند که در اینجا نیامده‌اند. نکته مهمی که از این جدول فهمیده می‌شود، این است که عملکرد به‌دست آمده در این شاخص‌ها- مثلا میزان سواد یا اعتماد- تابعی از درجه پیشرفت اقتصادی است. کشورهای ثروتمند بهتر از کشورهای فقیر عمل کردند.

ما سعی کردیم برخی اثرات درآمدی در این جدول را بررسی کنیم و کشورهای جهان اول را به گروه‌های پروتستان، کاتولیک، کنفوسیوس و سایر جدا کردیم و میانگین‌های وزنی برحسب وزن جمعیتی به آنها دادیم. با این کار به نتیجه‌گیری‌های معینی رسیدیم. اینکه معمولا پروتستان‌ها عملکرد بهتری از کاتولیک‌ها داشتند، اما کشورهای اسکاندیناوی سرآمد پیشرفت بودند. آنها را می‌توانیم دارای مسلک لوتری ندانم‌گوی بنامیم. تمدن اسلامی که در ‌هزار سال پیش پیشاهنگ پیشرفت بود از همه ادیان عقب افتاده است. همانندی نزدیکی بین مسیحیت کاتولیک و ارتدوکس وجود دارد؛ خصوصا از لحاظ ناراحتی که از سرمایه‌داری احساس می‌کنند. بد نیست اشاره کنم که جدیدترین معجزه‌های اقتصادی در کشورهای کاتولیک در اسپانیا، ایرلند و استان کبک کانادا اتفاق افتاده که آنها را اغلب پساکاتولیکی می‌نامند. بودائیسم و هندوئیسم نیز مستعد پیشرفت نیستند.

سرانجام شواهدی در این تحلیل وجود دارد که ما یک فرهنگ پیشرفت جهانی داریم؛ فرهنگی که بر تحصیلات، شایسته‌سالاری، موفقیت، قناعت و اجتماعی‌بودن تاکید می‌کند و اینها ارزش‌هایی هستند که عمدتا در میان پروتستان‌ها، یهودیان، کنفوسیوس‌ها، سیک‌ها و سایر گروه‌ها دیده می‌شود.

استینفلس: تشکر می‌کنم، پروفسور وودبری! نمونه‌ای که آوردید بر رابطه بسیار قوی بین تمرکز بر انجیل، سواد، چاپ و غیره تاکید داشت. نمی‌خواهید این بحث را بازتر کنید؟ چون که درباره مبلغان مذهبی صحبت کردید. من همچنین به موضوع تعامل مبلغان مذهبی و فرهنگ‌هایی که سروکار داشتند، علاقه‌مند هستم. فکر می‌کنم بحث بسیار پیچیده‌ای است.

وودبری: همین طور است. نکته مهمی که باید تاکید کنم اینکه سنت‌های دینی، ایستا نیستند. آنها تغییر می‌کنند و مهمترین عامل تغییر آنها تعامل و رقابت است. بنابراین در ذات اسلام هیچ چیزی در ضدیت با چاپ یا سواد همگانی نداریم. اما برخی محدودیت‌ها در آزادی دینی وجود داشت که برگسترش و نفوذ مبلغان دینی تاثیر می‌گذاشت و قدرت‌های استعماری هم آن را اجرا می‌کردند چون که مبلغان دینی را خارج از مناطق مسلمان‌نشین نگه می‌داشت. و در جهان اسلام، آنها اجازه داشتند تا در مناطقی که مسیحی‌نشین بودند، مثل لبنان و مصر فعالیت کنند و همین جاها است که نخستین ابزار چاپ و روزنامه و آموزش ابتدایی را داریم.

اما از طریق رقابت بود که این چیزهای خوب به سایر فرهنگ‌ها گسترش یافت و بنابراین اگر آموزش کاتولیک را در ایرلند یا آمریکای شمالی مقایسه کنید آنها واقعا در سطح خیلی خوبی هستند. این جوامع نمی‌خواهند کاتولیک‌ها، پروتستان شوند بنابراین سرمایه‌گذاری عظیمی در آموزش می‌کنند تا با آموزش پروتستانی و تحصیلات دولتی پروتستان مبارزه کنند و این قضیه در همه جا اتفاق می‌افتد.

اگر بخواهیم تاثیر پروتستان را روی این برون‌دادها کاهش دهیم، باید ترویج مذهبی مبلغان پروتستان و طول فعالیت آنها را کنترل کنیم و به این ترتیب تاثیر پروتستان از بین می‌رود.

مردم مجبور نیستند دین خود را تغییر دهند تا تحت‌تاثیر این اندیشه قرار گیرند که همه باید باسواد شوند یا باید چاپ همگانی داشت یا باید سازمان‌هایی خارج از کنترل دولت داشته باشیم. اندیشه‌ها منتشر می‌شوند و مردم از آنها تقلید می‌کنند.

به این ترتیب جنبش‌های اجتماعی یا تریبون‌های سازمانی با آغازگری پروتستان‌ها را داریم و سپس انجمن اسلامی جوانان، انجمن جوانان یهودی و انجمن جوانان بودایی را داریم. جنبش‌هایی برای مبارزه با صوفی‌گری در هند به وجود می‌آید و سپس سازمان‌های دیگری که از همان تاکتیک‌ها و قالب‌های سازمانی برای جنگ با آنها استفاده می‌کنند و مبنایی برای احزاب سیاسی و جامعه مدنی قبل از استعمارزدایی می‌شوند. پس مردم برای تقلید کردن، مجبور به تغییر دین خود نیستند.

استینفلس: پروفسور کوران؟

کوران: من مایلم نکته‌ای به آنچه وودبری گفت بیفزایم. قطعا درست است که مبلغان مذهبی در قرن نوزدهم حتی قبل از آن و قطعا در قرن بیستم در راس انتقال تکنولوژی‌های مشخصی بوده‌اند. آنها مدارس جدید را بنیان نهادند و سوادآموزی را تشویق کردند. آنها به طور قطع بیمارستان‌ها را تاسیس کردند. اما من تصور می‌کنم باید این را نیز قبول کنیم که انتقال نهادهای جدید از غرب به مکان‌هایی مثل هند که شما اشاره کردید توسط سایر گروه‌ها نیز انجام شد. در واقع این بازرگانان بودند که نهادهای اقتصاد مدرن، فوت و فن‌های تجارت مدرن و قالب‌های سازمانی مدرن را به هند و خاورمیانه وارد کردند. قبل از ورود انگلیسی‌ها به هند، مسلمانان هندی از طریق شراکت‌های اسلامی، منابع را تجمیع می‌کردند. این نهادها به دلایلی که قبلا ذکر کردم کوچک و بی‌دوام بودند. هندوها از بنگاه‌های خانوادگی استفاده می‌کردند که تداوم داشتند. یک بنگاه‌ خانوادگی می‌توانست برای چندین نسل درون خانواده باقی بماند اما اندازه آن بنگاه‌ها به میزان منابع در اختیار خانواده محدود می‌شد.

انگلستان قالب‌های سازمانی مدرن مثل شرکت سهامی را معرفی کرد و دادگاه‌های تجاری تاسیس کردند که اختلافات این قالب‌های سازمانی مدرن را داوری می‌کرد. مسلمانان و هندوها، البته هندوها سریع‌تر از مسلمانان شروع به استفاده از این قالب‌های سازمانی مدرن کردند و با قراردادهایی که در دادگاه‌های مدرن به ثبت می‌رسید، این نهادها رونق عظیمی به اقتصاد هند داد.

هاریسن: در رابطه با اثرات موج‌دار نوآوری، شواهد تاریخی داریم که نشان می‌دهد یک فرهنگ منجمد و متصلب، برای دوره زمانی طولانی توانایی مقاومت در برابر نوآوری‌هایی را دارد که در غیر این صورت پذیرش همگانی می‌یافت. ماشین چاپ یکی از این‌ها است که به ذهنم می‌رسد. اگر درست به خاطر بیاورم، ماشین چاپ در امپراتوری عثمانی تا قرن هجدهم جنبه قانونی پیدا نکرد، درست می‌گویم کوران؟

کوران: بلی سال۱۷۲۷

هاریسن: ۱۷۲۷ و البته این صنعت در دنیای غرب به مدت دویست سال قبل به یک شغل و حرفه تبدیل شده بود.

وودبری: البته برای مسلمانان قانونی نشده بود. اما یهودیان و مسیحیان از مدتها قبل استفاده می‌کردند.

کوران: در مقیاسی کوچک. مقیاسی خیلی خیلی کوچک.

استینفلس: به نظر شما کلید مقاومت کردن چیست؟ من نباید بگویم «کلید»، احتمالا تعدادی عوامل گوناگون وجود داشت. اما چرا برخی تشکیلات دینی و فرهنگی، در مواجهه با اقتباس یا انتقال تکنولوژی یا غیر آن، آمادگی پذیرش یا اقتباس را دارند ولی سایرین آنها را به شکل تهدید می‌بینند؟ آیا عوامل سیاسی وجود دارد؟

وودبری: شما می‌دانید معرفی تکنولوژی جنبه تک نفری داشت و زمانی که آن فرد می‌مرد متوقف می‌شد. به نظر من مجموعه‌ای از عوامل وجود داشت. در اینجا باید به منافع فرادستان نگاه کنید. فرادستان نمی‌خواستند آموزش همگانی باشد و آنها مایل به دسترسی توده‌ها به کتاب نبودند. آنها می‌خواستند جایگاه فرادستی خود را تقویت کنند. آنها نیاز به یک دلیل مذهبی برای اینکارها داشتند. هرجا که یک ساختار طبقاتی خاص داشته باشیم همان‌طور که در آمریکای لاتین به وسیله سیاست‌های استعماری توسعه یافت، غلبه بر آنها دشوار است. امکان ندارد آنها را شکست داد.

گروه‌های مذهبی این ساختارها را تضعیف می‌کنند زیرا آنها در تلاش برای تغییر دادن دین افراد هستند، دست کم اینکه برخی گروه‌ها سعی در تغییر دادن دین مردم دارند. آنها تلاش دارند دین مردم فقیر و زنان را تغییر دهند. بدین خاطر منابع را به سمت‌شان انتقال می‌دهند و مبادله صورت می‌گیرد و به دلایل دینی باید بتوانند انجیل را به زبان خودشان بخوانند.

سرانجام ساختار طبقاتی تغییر می‌کند که محاسبات سیاسی را تغییر می‌دهد. اما اینها لحظه‌ای تغییر نمی‌کند. زمانی که ساختار طبقاتی حک شد، تغییر آن بسیار سخت است و منافع فرادستان نیز مانع تغییر می‌شود.

اندیشه‌های فرهنگی نیز به نحو یکسانی قابل تغییر نیستند. برخی از آنها اقتدار سنت دینی را عمیق‌تر از بقیه تهدید می‌کنند. پس اگر قانونی دارید که از طرف خدا یا پیامبر آمده است و سپس نمونه‌ای از پیامبر یا خلفای صدر اسلام دارید که دولتی با قانون شریعت بر پا ساختند چاره‌ای جز کنار آمدن با آن ندارید. امکان تفسیر کردن است اما باید با آن سنت بسازید. در مورد مسیحیت، فرآیند جدایی دین از دولت بسیار سخت بود اما قانون دینی در این باره وجود نداشت. نمونه عیسی و حواریون، قصد تشکیل حکومت نداشتند. به این علت، فرآیند جدایی دین از سیاست را آسان‌تر می‌ساخت.

پس دلایل فرهنگی وجود دارد که تغییر را در بسترهای خاص سخت‌تر یا آسان‌تر می‌سازد و اینکه آیا احتمال تهدید به یک نهاد دینی می رود یا خیر. اما دلایل و منافع مادی نیز مهم هستند.

استینفلس: پروفسور کوران؟

کوران: همان‌طور که وودبری گفت، عوامل یا مکانیسم‌های متعددی دخیل هستند و اینها همدیگر را تقویت می‌کنند. من این را اضافه کنم که در مورد ماشین چاپ و امپراتوری عثمانی، علل اصلی به کمبود تقاضا مربوط می‌شد.

فهم متعارف این‌طور می‌گوید که علت مقاومت، روحانیون دینی بودند اما کسانی که چنین ادعایی دارند مشکل بزرگی در یافتن نمونه‌هایی از مقاومت روحانیون دارند و هنگامی که سرانجام ماشین چاپ وارد شد هیچ مقاومت دینی وجود نداشت. مساله اصلی نبود تقاضا بود. پس باید پرسید که چرا تقاضا برای ماشین چاپ وجود نداشت؟ تکنولوژی چاپ قطعا شناخته شده بود. یهودیان در امپراتوری عثمانی اجازه داشتند تا به عبری کتاب چاپ کنند. مسیحیان اجازه چاپ کتاب داشتند. چرا تقاضا محدود بود و چرا مسیحیان و یهودیان اینقدر کم کتاب چاپ می‌کردند؟ اینها اجزای یک معما هستند.

اکنون دو مساله داریم؛ یکی رکود و رخوت آموزش و نیز نهاد دیگری که اگر فرصت داشتیم به آن می‌پردازیم، اما آموزش در قرن هجدهم راکد و ساکن مانده بود. هنگامی که ماشین چاپ به مدرسه‌های دینی، دانشکده‌ها و دنیای اسلام معرفی شد، مسلمانان سرگرم فراگیری علوم از متون دینی متعلق به چندین قرن قبل بودند.

و دلیل آن به این برمی‌گشت که مدارس به صورت تولیت اداره می‌شد و بانی این تولیت‌ها که در حقوق اسلامی موقوفات نامیده می‌شود، دقیقا می‌گفت که چه چیزهایی در مدرسه تعلیم داده شود و چه تعداد استاد خدمت کنند و از این قبیل. اینها به صورت نهادهایی ایستا به وجود آمدند. پس نیازی به کتاب‌های جدید نبود تا اندکی از دانش‌های جدید را به طالبان علم انتقال دهد.

عامل دوم که با نکات قبلا مطرح شده ارتباط می‌یابد اینکه مبادله غالب هنوز هم شخصی بود. گذار از مبادله شخصی به مبادله غیرشخصی آن‌طور که در اروپا اتفاق افتاده بود در این منطقه به‌وقوع نپیوست. وقتی به سمت مبادله غیرشخصی می‌رویم به فرم‌ها و اوراق رسمی و قانونی نیاز داریم به قوانین داخلی شرکت‌ها نیاز داریم. در اقتصادی که مبتنی بر مبادله شخصی است و قراردادها شفاهی هستند نیاز چندانی به فرم‌ها و دفاتر نیست. پس این دو عامل تقاضا را کاهش داد.

البته هنگامی که تقاضا افزایش یافت یا تقاضای جدید به وجود آمد، استقبال از ماشین چاپ کاملا سریع رخ داد و به سرعت در جهان اسلام گسترش یافت.

هاریسن: به نظر من قضیه اقتباس، موضوعی فراتر از فرهنگ بوده و به شخصیت و عملکرد گروه‌های فرادست برمی‌گردد. موردی که به ذهنم می‌رسد واکنش چین و واکنش ژاپن به هجوم اروپایی‌ها در قرن نوزدهم است.

رهبران چین که اصولا ذهنیت ماندریانی دارند گفتند این آدم‌های غربی اقوام وحشی هستند. ما متعلق به پادشاهی میانه هستیم که همه چیز را می‌دانیم و همه چیز داریم و نمی‌توانیم چیزی از آنها به‌دست آوریم. ژاپنی‌ها، خصوصا پس از دوره رستاخیز میجی، پس از کنار گذاشتن سلسله توگوگاوا گفتند این آدم‌ها می‌توانستند ما را به قتل برسانند. آنها تا اینجا از بسیاری جهات از ما جلوتر هستند و ما باید چیزهای جدید از آنها یاد بگیریم.و یکی از نخستین کارهایی که رهبران جوان میجی کردند سفری نه ماهه به ایالات‌متحده و سفری نه ماهه به اروپای غربی بود تا نهادها و تکنولوژی‌های پیشرفته غرب را مطالعه کنند و فرآیند انطباق و اقتباس از غرب را شروع کردند.

ادامه دارد...