منطق حراج را باور کنیم

رهام وزیری

حراج کریستی دبی هنوز به پنجمین دوره خود نرسیده در ایران جنجال به پا کرده است. ماجرا وقتی به اوج خود رسید که کامران عدل، عکاس پیشکسوت، در یادداشتی سعی کرد پرده از راز این حراج‌ها بردارد.

آقای عدل در نوشته خود که چندی پیش به چاپ رسید، به طور کامل این حراج‌ها را زیر سوال برده و غیرواقعی عنوان کرد. چند نکته در نوشته آقای عدل حائز اهمیت است. اول آنکه ایشان آثار فروخته شده در این حراج را آثاری مربوط به هنرمندانی دانستند که شهرتشان تا قزوین (کنایه از ناآشنا بودن) هم نرفته است. نگاهی به فهرست آثار فروش رفته در چهارمین حراج کریستی نشان می‌دهد که چندان هم هنرمندانی که بخش اعظم فروش ۳/۱۲میلیون دلاری آثار ایرانی را رقم زدند، ناآشنا نیستند. استاد پرویز تناولی، استاد حسین بهزاد، استاد حسین زنده رودی، مرحوم مرتضی ممیز، سهراب سپهری، استاد آیدین آغداشلو و عباس کیارستمی افرادی هستند که آثارشان بالاترین قیمت‌ها را در میان آثار ایرانی کریستی چهارم دبی به خود اختصاص داده است. آیا شهرت اینان از دروازه‌های تهران فراتر نرفته است؟

نکته دیگر این است که آقای عدل ظاهرا منطق حراج را فراموش کرده‌اند. طرح به شیوه چوب‌زنی در اقتصاد یکی از قوی‌ترین و دیرپاترین بازارها است. حراج‌های چوب‌زنی از آنچنان منطق استواری برخوردار بوده‌اند که دست کم ۱۵قرن است که به گواهی تاریخ برای خرید و فروش به کار گرفته می‌شوند. حال زمانی برده‌ها چوب حراج می‌خوردند و زمانی دیگر آثار هنری. منطق قوی این بازارها حضور بی‌واسطه خریدار و فروشنده در کنار هم است و آنها همچون ذره‌ای در اقیانوس عرضه و تقاضا با یکدیگر روبه‌رو می‌شوند.

اینکه افرادی از طرف فروشنده مامور دست بلند کردن باشند و بازار را گرم کنند چه مشکلی ایجاد می‌کند. بدون شک خریدارها افرادی بی‌اطلاع از بازار هنر نیستند و برای خرید خود سقفی در نظر دارند. بازارگرمی‌های غیرواقعی بخشی از تکنیک حراج هستند که از سوی فروشنده (طرف عرضه) به کار گرفته می‌شوند.

بدون شک اگر اثری در یک حراج قیمت بالا می‌گیرد و افراد چه واقعی و غیرواقعی روی دست هم بلند می‌شوند، آن اثر از آن میزان مطلوبیت برخوردار بوده است. مگر آنکه آقای عدل ثابت کنند که به طور کلی چنین پول‌هایی رد و بدل نشده است و الا صرف گرم کردن بازار و در نهایت فروختن اثر به خریدار واقعی به هر رقمی نمی‌تواند کلیت حراج دبی را زیر سوال ببرد. دیگر آنکه آقای عدل استدلال کرده‌اند که چون فلان اثر مشهور در موزه هنرهای معاصر تهران ۳۴۰هزار دلار قیمت دارد، مثلا اثر حجمی پرویز تناولی نمی‌تواند ۵/۲میلیون دلار قیمت بگیرد. نظر کارشناسی آن بانوی منتقد آثار هنری به هیچ عنوان نمی‌تواند ملاک قیمت‌گذاری آثار موزه هنرهای معاصر قرار بگیرد. هرچند می‌تواند پایه قیمت را مشخص کند، اما تا آثار در بازار قرار نگیرد نمی‌تواند از قیمت واقعی آنها در چشم خریداران و کلکسیون‌داران مطلع شد. اتفاقی که هنوز برای آثار خارجی موزه هنرهای معاصر رخ نداده و نمی‌تواند ملاک داوری قرار گیرد. شاید اگر این کارهای دارای کلاس جهانی در حراج کریستی لندن عرضه شوند، قیمت‌هایی چند برابر آنچه تصور می‌شود، بگیرند. اما اینکه هنرمندی اتومبیل ندارد، ولی کارش در دبی قیمت‌های آنچنانی می گیرد هم نمی‌تواند دلیل خوبی برای رد کردن حراج کریستی دبی باشد. برخی از این کارها در مالکیت فرد یا موسسه حقوقی به غیر از خالق اثر بوده‌اند. همچون اثر پرسپولیس که در مالکیت بانک پاسارگاد بوده است. به این ترتیب حتی یک سنت از آن چند میلیون دلار نصیب خالق اثر نخواهد شد. دسته دیگری از کارها نیز از طریق واسطه‌ها به حراج برده می‌شوند و در این جا هم رقمی به مراتب کمتر به خالق اثر خواهد رسید.‌