دیدگاه
این شنونده بینوا
ما متعلق به مردم هستیم. نفس ما با دم مردم گرم میشود. همه عشق ما همین مردم هستند.
رهام وزیری
ما متعلق به مردم هستیم. نفس ما با دم مردم گرم میشود. همه عشق ما همین مردم هستند. این جملات و جملاتی از این دست، جملاتی هستند که پیوسته از سوی هنرمندان عرصه موسیقی عنوان میشوند.
گروهی از این هنرمندان به این حرفهای خود پایبند میمانند و گروهی دیگر، اما خیلی زود یادشان میرود که به عشق مردم روی صحنه آمدهاند.
مقوله احترام به مخاطب و شنونده در کنسرتهای موسیقی ما امروز بسیار کماهمیت شده است. در چند سال اخیر شاهد اجراهایی از گروههای موسیقی چه ایرانی و چه کلاسیک غربی بودهایم که مقوله احترام به مخاطب را در کنسرتهایشان رعایت نکردهاند.
در این اجراها احترام به مخاطب به تعظیمهای اول و آخر اجرا محدود شده است. انگار نه انگار که جماعت برای شنیدن یک موسیقی درست و گوشنواز به سالن آمدهاند و گروهی از تماشاگران به ویژه دانشجویان با کاستن از هزینه تحصیل و خوراک خود، هزینه چند ده هزار تومانی این کنسرتها را پرداخت کردهاند.
حال اگر این شنوندگان، اهل موسیقی نبوده و به نواقص ریزهکاری اجرا واقف نشوند، آنگاه گناهی دوچندان متوجه گروه خواهد بود. اجرای ارکستر ملل به رهبری پیمان سلطانی که چندی پیش در فضای باز باغ ملی ارائه شد، یک نمونه از عدم احترام به مخاطب بود. نوازندگان این اجرا آشکارا با یکدیگر هماهنگ نبودند.
در یکی از قطعات نوازنده تار در قسمت سکوت ناگهان شروع به نواختن کرد که البته خودش متوجه اشتباه شد و سکوت کرد. در قطعهای دیگر رهبر ارکستر با نوازندگان هماهنگ شروع نکرد و این باعث شد تا زیبایی شروع کار و هماهنگی آن از بین برود. دیگر اشکال این اجرا عدم یکسان بودن پوزیسیونهای تار بود.
علاقهمندان به موسیقی میدانند که یکسان نبودن پوزیسیونسازها در ارکستر یک نقص تمام است و جلوه بصری هماهنگی ارکستر را برهم میزند. عمده دلیل به وجود آمدن این وضعیت نگذاشتن وقت کافی برای تمرین است. در شرایطی که برخی ارکسترهای ما با چند جلسه تمرین به روی صحنه میروند و تا اجرای بعدی ارکستر تعطیل میشود، مقوله احترام به مخاطب دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت. هرچند نمیتوان تمام گناه را به گردن گروههای موسیقی انداخت.
در شرایطی که ارکسترهای موسیقی از سوی نهادهای فرهنگی به طور کامل حمایت مادی نمیشوند و دردسرهای برگزاری کنسرت نیز در بخش خصوصی رغبتی برای حمایت مالی از ارکسترها ایجاد نمیکند، انصاف نیست که توقع داشته باشیم ارکستری بتواند چندین ماه به طور منظم برای یک اجرا تمرین کند.
با این وجود بودهاند ارکسترهای بزرگی که با همین کمبود و امکانات نیز اجرایی احترامبرانگیز داشتهاند. یک نمونه آن ارکستر بزرگ مضرابی اول است که خود استاد حسین دهلوی رهبری آن را برعهده داشت. آن ارکستر از نظر پوزیسیونسازها، کوکساز و آرانژمان قطعات یک نمونه قابل اعتنا در موسیقی ارکسترال ایران است.
ارکستر سمفونیک تهران نیز نمونهای از اجراهای خوب است که در آنها احترام به شنونده حاضر در تالار رعایت شده است. ناهماهنگی و اجرای نامطلوب تنها در ارکسترهای ما دیده نمیشود، بلکه نمونههای دیگری نیز دیده میشوند که در آنها جایی برای احترام به شنونده باقی نمانده است.
وقتی خواننده در کنسرت گروه شمس با صدایی گرفته و حالتی سرماخورده به روی صحنه میرود یا در کنسرتی دیگر خوانندهای مشهور تصنیفی را به صورت ضبط شده و پلیبک اجرا میکند، آیا میتوان خوشبین بود که هنوز احترام به مخاطب در موسیقی ایرانی رعایت میشود و نیاز به بازنگری جدی ندارد؟
ارسال نظر