آشپزی در جهنم

ترجمه: مهدی فردامیری

نیل مارشال یکی از نام‌های تازه در سینمای انگلستان است. با دو فیلم اولش شور و انتظاری گسترده در میان سینما دوستان برانگیخت و باید با سومین اثرش پاسخگوی انتظاراتی باشد که خلق کرده است. او ۳۷ ساله است. با این وجود موفق شده تا کارنامه فیلمسازی قابل اعتنایی برای خود دست و پا کند. بهتر است آخرین فیلم او به نام «روز قیامت» را که می‌تواند یادآور آثار برجسته موج فیلم‌های بعد از آخر زمان مانند «جنگجویان»، «مکس دیوانه» و «فرار از نیویورک» باشد و اینک سومین فیلم او با نام روز قیامت بر پرده سینماهای دو سوی اقیانوس است.

می‌توانید کمی از روز قیامت و تفاوت آن با فیلم‌های قبلی‌تان برای ما حرف بزنید؟

این فیلم با دو کار قبلی کاملا تفاوت دارد. تلاش کردیم تا همه چیز را به شکلی واضح تصویر کنیم.

دوست داشتم فیلمی با گستردگی موضوعی بزرگ و لایه لایه بسازم. ما صحنه‌هایی فیلمبرداری کردیم که بعدها هزاران چیز به آنها افزوده شد. در آغاز تردید داشتم، اما به شکلی دور از انتظار خودم؛ واقعا فیلم مفرح و سرگرم‌کننده‌ای شد. خیلی دوست داشتیم چنین اتفاقی بیفتد! تقریبا همه صحنه‌ها را در آفریقای جنوبی فیلمبرداری کردیم و قسمت عمده پولی را که داشتیم صرف اضافه کردن لایه‌ها و افکت‌های مختلف کردیم. خوب، مثل یک فیلم ۱۰۰‌میلیون دلاری دیده می‌شود، اما فقط ۳۰‌میلیون دلار هزینه بر داشت. از اینکه این طوری دیده می‌شود، خیلی راضی هستم.

یعنی حالا بیشتر از سابق به خودتان اطمینان دارید؟

نمی‌دانم، شاید به خاطر اینکه این فیلم در شرکت خودمان تولید شد بود، یا چون همیشه با آدم‌های ثابتی کار می‌کنم، چون که از فیلم سگ سربازها با هم هستیم و سفر مشترکی را آغاز کرده‌ایم و حتی مجبور شده‌ایم با بودجه‌های ‌اندک هم کار کنیم، البته تصور می‌کنم به عنوان یک گروه فیلمسازی کم‌کم جا افتادیم. چون دوباره کار کردن با همان آدم‌ها فوق‌العاده است. این اتفاق هم برای من و هم برای آنها یک نوع چالش و رقابت است، اما به نظر من همیشه از همدیگر حمایت می‌کنیم. از طرفی چون به هم نزدیک هستیم و همیشه با هم کار می‌کنیم، می‌توانیم راحت و سریع حرکت بکنیم، این هم باعث می‌شود تا قدرت تخیل‌تان قوی شود. اگر قرار باشد از سبک صحبت کنیم به نظرم این بوده که هر وقت به چیزی فکر کرده یا خواسته باشم آن را به مرحله عمل در بیاورم سعی کرده‌ام تا جایی که در توانم باشد مقابل دوربین آن را انجام بدهم. نمی‌خواهم به جلوه‌های ویژه اعتماد کنم، اما در این فیلم صدها نمونه از این جلوه‌ها وجود دارد. اولین بار است که این همه از جلوه‌های ویژه استفاده کردم. بعضی وقت‌ها ضروری به نظر می‌آیند، و نمی‌توانیم خیلی چیزهای مورد نیاز را بدون آنها خلق کنیم. با این حال خیلی سعی کردیم همه چیز را در برابر دوربین خلق کنیم، چون می‌خواهم تا حد ممکن واقعی دیده شود. دوست دارم همه چیز خالص دیده شود. برای به فعل در آوردن این کار لازم است از هیچ چیزی رویگردان نباشم، یعنی اگر قرار باشد یک انسان با تبر قطعه قطعه شود، از نمایش خون یا قطعات بدن فرار نمی‌کنم. فکر می‌کنم کاری که می‌خواهم بکنم این است، فرار نکردن از واقع گرایی و خشونت تا حد امکان.

با توجه به حرف‌هایتان، به نظر می‌آید از پلیس آهنین تاثیر گرفته باشید. ۹۹‌درصد چیزهایی که در فیلم هست با تکنیک CGI به وجود آمده.

بله. عموما روی جلوه‌های ویژه و زمانی که باید صرف صحنه‌ها کنم خیلی مکث می‌کنم. قبول می‌کنم که ممکن است از افکت‌های خوبی استفاده نکرده باشم، اما اگر به چشم خوب می‌آیند موفقیت شان به میزان وقتی که صرف آنها کرده‌ام بستگی دارد.

چالش برانگیزترین چیز برای شما چه بود؟

دو زره پوش، شبیه تانک‌های شش تنی ساختیم و صحنه‌ای ساختیم که یکی از آنها بر اثر تصادف سرنگون می‌شد. تعریفی که به آنها دادم این بود: «می‌خواهم مثل نهنگی دیده بشوند که از آب بیرون پریده»، مثلا با یک اتومبیل تصادف می‌کنید، به هوا پرتاب می‌شوید و با صدایی بلند به زمین برخورد می‌کنید، چنین چیزی خواستم. ابتدا درباره زره‌پوش‌های شش تنی با موتور V۸ کمی نگران بودیم، چون بدلکار‌ها می‌خواستند این تصادف را به چشمگیر ترین صورت انجام بدهند. طبیعی است که این کار نیاز به مهارت داشت و روی آن خیلی فکر کردیم. نمی‌توانم حدس بزنم اگر به یک دیوار برخورد می‌کرد یا درهم کوبیده می‌شد، چه اتفاقی می‌افتاد. بچه‌ها دور خیز کردند و بعد با بیشترین سرعت ممکن حرکت کردند و آن صحنه تصادف خارق‌العاده را فیلمبرداری کردیم. واقعا نمایش جالب و باشکوه بود، خیلی راضی هستم. دقیقا مثل نهنگی دیده می‌شد که از آب بیرون پریده باشد.

باید این فکر را کاملا پخته بوده باشید؟

بله، کاملا پخته. باید در آشپزخانه جهنم آن را پخته باشیم. می‌دانید به تمام معنی یک برداشت استادانه بود. هر کدام از بدلکار‌ها چالش‌های مخصوص به خودشان دارند و طبیعی است که بزرگ ترین ترفند آنها واقعی دیده شدن است. اینکه هر چیزی را واقعی نشان بدهید، به این معنا نیست که عناصر فانتزی را کم کنید. انگار پایان یک جان سخت تازه است، مثلا فردی خودش را از هواپیما آویزان می‌کند یا از چیزهایی شبیه این می‌پرد. در واقعیت هیچ کس چنین کارهایی نمی‌کند، این کارها سبب مرگ انسان‌ها می‌شود. من نمی‌خواهم چنین کارهایی را در فیلم‌هایم انجام بدهم. اگر سقوطی باید در کار باشد، حتما یک نفر هم باید زخمی بشود یا باید ارتفاع آن قدر زیاد نباشد که کسی از این سقوط یا پرش لطمه‌ای نبیند. به نظر من باید واقعی باشد و گرنه تمامی افسون فیلم از دست می‌رود. ما هم از این قاعده پیروی کردیم.

خوب پروژه بعدی چیست، هنوز بحث ساختن «پایگاه نظامی» در جریان است؟

خیر، پایگاه نظامی تقریبا در درجه دوم قرار دارد. تصور می‌کنم در این لحظه ساختن یک فیلم با زامبی‌ها مناسب نباشد چون که در واقعیت خیلی شبیه زامبی‌ها شده‌ایم! به نظرم باید ارزش این طور چیزها باید بالا ببریم، فعلا سعی می‌کنم فیلمی به اسم لانه عقاب را بسازم، اما باید صبر کرد و دید.

لانه عقاب چطور فیلمی خواهد بود؟

تصور می‌کنم می‌توانم بگویم که ایندیانا جونز من است. چنین توضیحی می‌توانم بدهم، اما از ترکیب چیزهای زیادی شکل خواهد گرفت. یک فیلم اکشن نیست، اما با این حال صحنه‌های اکشن زیادی خواهد داشت.

آیا فیلم عناصر فانتزی هم خواهد داشت؟

بله تقریبا کمی. در واقع فیلم کمی بر اساس تاریخی مجعول بنا شده، اما ما هم چیزهایی محصول تخیل به آن اضافه کرده‌ایم. از همین الان به شما اخطار می‌دهم که فیلم پر از مرگ‌های بی‌دلیل خواهد بود.

به خاطر محتوی خشونت‌آمیز فیلم دغدغه درجه‌بندی نمایش را ندارید؟

فکر نمی‌کنم خیلی سرشار از خون و خونریزی باشد، قطعا چنین فیلمی نخواهد بود. تصور هم نمی‌کنم با هیولاها ارتباط داشته باشد. این فیلم درباره بریدن سر آدم‌های واقعی توسط یکدیگر است و به همین خاطر ممکن است مشکلاتی هم به وجود بیاید. تا امروز مشکلی با درجه‌بندی فیلم‌هایم نداشته‌ام. باید صبر کرد و دید.