اصل و حاشیههای جنجالهای سریال شهریار
هنر تصویر هنر درامپردازی است
نگاه سوم- این ماجرای اقتباس از زندگی بزرگان که به طور طبیعی برای نمایش سختیها و مرارتهای شخصی افراد یک جامعه و همچنین الگو قرار دادن آن مردمان برای جامعه جدید صورت میگیرد، به تازگی در تلویزیون ایران محل مناقشه فراوان شده است. ماجرا از آنجا آغاز شد که دختر شاعر معاصر ایران، محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار در نامهای به تندی، عوامل ساخت سریال شهریار را به شکستن تصویر درست از پدرش متهم کرد. او در بخشی از نامهاش چنین آورده است:
«مریم بهجت تبریزی» فرزند استاد شهریار در واکنش به سریال «شهریار» (کمال تبریزی) به خبرگزاری فارس گفت: سریالی که با نام «شهریار» از شبکه دوم سیما در حال پخش است، متاسفانه دارای صحنهها و سکانسهایی غیرواقعی و توهینآمیز به شخصیت استاد شهریار بوده که نه تنها با واقعیتهای حیات آن بزرگوار همخوانی نداشته و ندارد، بلکه با تحریف و تغییراتی همراه بوده است که نهایتا به مسخ شخصیت حقیقی و اجتماعی و ادبی پدرم- که محبوبترین شاعر ایران در قرن حاضر است- منجر میشود.
دختر شهریار پا را هم از این فراتر گذاشت و به یک مساله اساسیتر در این حوزه اشاره کرد؛ مساله حق کپیرایت که سالها است محل بحث اهالی فرهنگ برای صیانت از آثار فرهنگی است.
او چنین میگوید: بر طبق قانون حمایت از مولفان و منصفان این سریال بدون مجوز پخش شده است در حالی که به موجب این قانون تا ۲ سال تمام حقوق مادی و معنوی به ورثه تعلق میگیرد و برای هر گونه استفادهای باید از ورثه اجازه گرفته شود ولی سازندگان این سریال از ما هیچ گونه اجازهای نگرفتند.
البته این ماجرا از دو زاویه قابل بررسی است. یکی زاویه اهمیت و قالب یک اثر هنری که در اینجا به شکل سریال ارائه شده است که باید در آن قواعد درام پردازی را رعایت کرد. وجه دیگر از زاویه پرداخت بدون کم و کاست به زندگی یک شخصیت مشهور ادبی است. در همین مقطعی که در آن قرار داریم حداقل دو اثر دیگر در این حال و هوا قرار دارد که یکی در حال پخش است و دیگری در حال ساخت.
سریال روزگار قریب که به کارگردانی کیانوش عیاری به زندگی دکتر «محمد قریب» پرداخته است و دیگری فیلم سینمایی فرزند صبح که بسیار حساستر از دو تای قبلی است که زندگی بینانگذار جمهوری اسلامی را محور درامپردازی قرار داده است. بهروز افخمی، کارگردان فرزند صبح در این خصوص به نگاه سوم گفت: «به لحاظ شخصی بسیار علاقه داشتم روزی زندگی امام را به تصویر بکشم، چون علاقه و ارادتی که از زمانهای قبل در من نسبت به ایشان وجود داشت، دغدغهای بود که باید روزی به آن پاسخ میدادم. البته زندگی امام را میشد از میان و لابهلای کتابهای مختلف و مستندی که نسبت به ایشان نوشته شده بیرون کشید. شاید ایشان از معدود رهبران جهان باشند که توانستند با مردم ارتباط برقرار کنند و من هم از همین منابع برای فرزند صبح استفاده کردم. البته از بیت حضرت امام هم در این مورد کمکهای خوبی گرفتیم.» افخمی البته به نکتهای مهم در این باره اشاره میکند: «دوستان یک نکته را در این مورد لحاظ نمیکنند. قواعد درامپردازی به شکل کلاسیک به ما میگوید در زندگی به شکل خالص اتفاق خاصی نمیافتد باید اتفاق را در زندگی ایجاد کرد.
اگر این اتفاقها نیفتد تماشاگر نه تنها با آن شخصیت ارتباط برقرار نمیکند و پس میزند، بلکه حتی ممکن است آن تصویری که پیش از اینکه سریال یا فیلم را ببیند درباره آن آدم داشته، به هم بریزد. فیلمساز در این مورد هم مسوول است.»
صحبتهای افخمی البته نکات کلیدی خوبی داشت. واقعیت این است که شاید شخصیت شهریار در طول زندگی شخصیاش در نگاه عامه تماشاگران تلویزیون، به غیر از همان خواستگاری ناموفقش از ثریا و بازگشت ثریا پس از سالها که منجر به خلق شعر «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا/بیوفا حالا که ما افتادهایم از پا چرا» شد، چیز قابل توجهی نداشته باشد، اما به هر حال قواعد درام او را حالا به میان خانههای مردم برده است و علاوه بر این احترام به شخصیت او هم حفظ شده است.
پس از نامه دختر شهریار البته معاون سینما واکنش خود را در دفاع از سریال شهریار داشت. او با ذکر همین موارد رعایت قواعد سریالسازی به دختر شهریار یادآور شد که این جرگه به شدت حیطه تخصصی اهالی فن است. صحبتهای او البته همزمان شد با پخش قسمت نوزدهم سریال شهریار که ظاهرا با حذف قسمتهایی از کار همراه بود و همین امر سبب اعتراض کمال تبریزی به عنوان کارگردان سریال شد. یک هفته بعد، قسمت بیستم که پخش شد این ماجرا بالا گرفت و تبریزی واکنش را علنی کرد. به طوری که از مسوولیت سریال شانه خالی کرد و گفت: «با این جرح و تعدیلها دیگر مسوولیتی برعهده من در قبال سریال شهریار نیست. رییس سازمان صدا سیما خودش شخصا تماس میگیرد و این قسمتها را از قسمتهای خوب شهریار میداند، اما مرکز سیمافیلم همچنان به سانسور ادامه میدهد.»
جالب این است که پسر شهریار بعد از قسمت بیستم سریال، کاملا مخالف با موضع خواهرش به دفاع از تصویر شهریار در سریال پرداخت و کار سازندگان سریال را ستود:
«هنرمند باید تمام مطالب را درباره موضوع یا شخصی که قرار است درباره آن فیلم بسازد بشنود و سپس از زاویه دید خود آنها را به تصویر بکشد.»
او به دیداری که در شهر تبریز با کارگردان و نویسنده سریال «شهریار» داشته است، اشاره و خاطرنشان کرد: در این دیدار به آنان توصیه کردم فیلمها و سریالهایی که درباره زندگی ادبا و شعرایی همچون نظامی و رودکی ساخته شده است را ببینند و ایشان هم که کارگردان حرفهای هستند حتما این کارها را دیدهاند؛ اما آنچه مسلم است ساخت فیلم یا سریالی در این حد به تحقیق و پژوهشهای چندساله نیاز دارد. تنها اولاد ذکور استاد شهریار به کمبود اسناد و مدارک تاریخی درباره زندگی این شاعر ایرانی اشاره کرد و گفت: حتی یکی از دوستان نزدیک وی که مقدمهای بر کتاب شهریار نوشته نیز مطالبش درباره زندگی شهریار بسیار ناقص است.
از دیدگاه فیلمنامه هم که مساله را بررسی کنیم میتوانیم به نکات جدیدتر و جالبتری برسیم. سعید عقیقی منتقد و فیلمنامهنویس این موضوع را از این زاویه شرح میدهد: «مواد خام در فیلمنامه بسیار مهم است، به خصوص سریالهای اینچنینی که اساسا شخصیتمحور است، باید مرحله تحقیق کار زمان بیشتری از مرحله نوشتن را به خود بگیرد. البته در ایران ما با مشکلات مضاعفی مواجه میشویم، کافی است یکی از قیافه فردی که در موردش فیلم ساخته شده خوشش نیاید، جنجالی ایجاد میشود که اصل نیت فیلمنامهنویس و کارگردان اصلا دیده نمیشود.»
سوای اینکه ببینیم این جنجالها چه چیزی نصیب آدمهایی که آنها را ایجاد کردهاند میکند، پخش سریال شهریار البته فواید دیگری هم داشت؛ دیوان شهریار در چهار ماه اخیر بیشترین فروش را داشته است. این مطلب را اردشیر رستمی گفت؛ کسی که جوانی شهریار را بازی کرد. او البته خودش از اهل هنر است و سالها کاریکاتورهای خوبی را تصویر کرده و نگاه متفاوتش این را به خوبی نشان میدهد.
او گفت: به اندازه ادبا و شاعران بزرگی که در تاریخ و فرهنگمان داریم فعالیت فرهنگی نکردهایم. بعضی از شاعران سرزمین ما را غربیها بیشتر و بهتر از ما میشناسند. دیوان شهریار در چهار ماه اخیر بیشترین فروش را داشته است و باید با ساخت فیلمهایی از شخصیتهای فرهنگی مردم را با این بزرگان بیشتر آشنا کرد.
ارسال نظر