چالش در مسیر «الگوی چینی»
چینی‌ها به شدت عصبانی هستند. خشم آنها انعکاس ترس از غربی‌هایی است که کمر به توقف خیز اقتصادی چین بسته‌اند.

اکونومیست بررسی کرد
چالش در مسیر «الگوی چینی»
مترجم:‌ شادی آذری


چین چهره‌ای هولناک به خود گرفته است. منظره هزاران نفر از مردم چین که مشت‌های خود را برای نشان دادن تنفر از خارجیان تکان می‌دهند، نشان‌دهنده آن است که کشوری که در راه تبدیل به یک ابرقدرت است می‌تواند به قدرتی خطرناک‌تر از آنچه خوش‌‌بینان فکر می‌کنند، بدل شود. اما این تنها خارجی‌ها نیستند که باید از چنین صحنه‌هایی بهراسند. دولت چین که خود مشوق بروز چنین ملی‌گرایی بوده است، نیز باید بترسد.
به مدت سه دهه دولت چین که از کمونیسم تنها نام یک حزب را نگهداشته بود، از طریق پیشرفت اقتصادی قدرت تک‌قطبی خود را حفظ کرد. بسیاری از چینی‌ها از سعادت و بهروزی که پدرانشان به خواب هم نمی‌دیدند بهره‌مند شدند. البته آنها دیگر ریاضت‌کشی‌های دوران کودکی والدینشان را به یاد ندارند. آنها آرزوهای تازه‌ای در سر دارند.
راه‌حل دولت این است که به آنها قول دهد چین جایگاه حقیقی خود را در مرکز امور جهان حفظ خواهد کرد. بنابراین در طول عبور مشعل المپیک از کشورهای جهان غرور برنده شدن بازی‌های المپیک و مقابله با اعتصابات در چین مشهود بود، اما ملی‌گرایی چون شمشیری دو لبه است: در عین حال که راه فراری مفید برای نارضایتی‌های داخلی است، به راحتی می‌تواند انگشت اشاره را به سوی خود دولت برگرداند.
شورش یک‌میلیونی
عبور مشعل از کشورهای جهان بروز شورش‌هایی را درباره همه رفتارهای چین باعث شد.از جمله رفتارهای چین که مجرمانه نامیده شده است رفتار این کشور در تبت، سوابق وسیع نقض حقوق بشر و روابطش با برخی نظام‌ها را برشمرده‌اند. چنین ادعاهایی خود موجب مخالفت‌های خشمگینانه‌ای شد که هزاران چینی از آنهایی که در کشور هستند تا آنهایی که در اینترنت ابراز عقیده کردند، ترتیب دادند. خشم چینی‌ها بر اتهاماتی متمرکز است که آنها آن را اتهامات «ضدچینی» مطبوعات غربی نامیده‌اند. از نظر چینی‌ها مطبوعات غربی متهم‌اند که خشونت تبتی‌ها را در ناآرامی‌های ماه مارس نادیده گرفته‌اند. از این نقطه‌نظر مدافعان سیاست‌های چین مدعی هستند که دموکراسی آزادی‌گرایانه غرب یک شیادی محض است. آنها ادعا می‌کنند که جهان غرب با استفاده از اصول خود به انتقاد از چین برخاسته است و این نوعی دورویی است. چینی‌ها شواهد بیشتری از این رویکرد متعارض و دوگانه جهان غرب دارند. غرب آلوده‌ترین صنایع خود را به چین صادر کرد و در عین حال از چین خواسته است انتشار گازهای گلخانه‌ای خود را کاهش دهد و با این کار رشد اقتصادی کشور را تحت تاثیر قرار می‌دهند و چینی‌ها را که به تازگی به ثروت رسیده‌اند از حق داشتن یک خودرو محروم می‌کنند و با پیشرفت رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا فضایی ضدچینی‌تر انتظار می‌رود چون موضوع حمایت از صنایع داخلی برای مبارزه با «دیکتاتورهای نرم» مورد بحث است. خشم چین بیش از آن است که تنها به اتهامات وارده به آن خلاصه شود. این خشم منعکس‌کننده ترس از آن است که یک غرب وحشتناک کمر به توقف خیز اقتصادی چین بسته است.
بازی‌های المپیک سمبل حق چین در برخورداری از احترام لازم است. اعتصاب‌ها، انتقادات و تهدید به تحریم‌ بازی‌ها همه جزیی از امتناعی وسیع‌تر است؛ امتناع از پذیرش چین. هیچ شکی نیست که جوانان چین نسبت به این حمله‌ها خشمگین هستند. اما واقعیت این است که اگر برداشت تلویحی از اتحاد این مردم، حمایت آنها از دولت باشد، برداشتی غلط است.
چین، به مانند هندوستان هم‌اکنون سرزمین یک میلیون شورشی است. لژیون کشاورزان خشمگین است از اینکه چرا باید زمین‌هایشان توسط مقامات حریص کشور به ساخت‌وساز اختصاص یابد. مردم سراسر کشور از هوا، رودخانه‌ها و دریاچه‌های آلوده و مسمومی که ایجاد شده است، عصبانی‌اند.شهروندان سخت‌کوش و صادق از مقامات فاسدی که آنها را به همکاری با خودشان تشویق می‌کنند و به آنها وعده ثروتمند شدن ناگهانی را می‌دهند، به ستوه آمده‌اند و حزب کمونیست هنوز قانون وضع می‌کند و داعیه عدالت دارد.
اینجا همان‌جایی است که برای دولت آبستن خطرات است. عصبانیت مردمی که زمانی بر آن سرپوش نهاده می‌شد، اکنون می‌تواند به آسانی اهداف را تغییر دهد. در آخر هفته جاری چین خاطره رویدادی را که عاملی حیاتی در انقلاب طولانی مدت خود بود، گرامی می‌دارد. تظاهرات چهارم مه ۱۹۱۹ علیه تحقیر چین توسط معاهده ورسای. در این معاهده آلمانی‌ها الحاق بخشی از چین را به ژاپن تایید کردند. ریشه‌های حزب کمونیست را می‌توان در این حرکت یافت. اکنون نیز مانند آن زمان، شورش‌هایی که علیه تمامیت چین بروز می‌کند، می‌تواند سر پیکان تقصیرات را به سوی دولت بچرخاند و آن را محکوم کند که برای حفاظت از تمامیت کشور تلاش کافی را انجام نمی‌دهد.
یادآوری خاطرات ماه مه
فعالان اقتصادی و سیاستگذاران از خشم چینی‌ها به دو جهت مخالف، سوق داده می‌شوند. بنا بر آنچه حامیان مالی بازیهای المپیک با هزینه خود فهمیده‌اند، وقتی مصرف‌کنندگان و صاحبان سهام در غرب خواهان آن می‌شوند که در برابر سوء استفاده‌های چین ایستادگی شود، در چین هم شرکای شرکت‌ها و مشتریان همه برای گرفتن حالت تدافعی به خود آماده می‌شوند. سیاست‌گذاران غربی هم با یک مشکل متعادل‌سازی مواجه‌هستند. آنها نیاز دارند تشخیص دهند که چین یک راه طولانی را خیلی سریع پیموده است و به شهروندان خود فرصت‌های تازه و حتی آزادی‌های نو ارائه می‌دهد.
اگرچه اینها هنوز با معنای واقعی دموکراسی فاصله دارد؛ اما این به‌معنای آن نیست که غربی‌ها حق دارند غرور چین را پایمال کنند. رهبران غربی وظیفه دارند نگران حقوق‌بشر، تبت و سایر موضوعات حساس باشند. اما نیازی نیست که در هر موردی بخواهند واکنش نشان دهند و جهت‌گیری کنند. البته فشار تاحدودی جواب می‌دهد: چین در موضوع میانمار، کره‌شمالی و سودان تاحدودی موثر بود. حتی موافقت کرد که مذاکرات با نمایندگان دالای لاما را از سرگیرد. همه این‌ها به دلیل، و نه به‌رغم، انتقاداتی بود که از سوی غرب صورت گرفت.
اما منتقدان بیم آن دارند که اگر چین بافشاری بیش از حد مواجه شود، تندروهای حزب حاکم «تعدیل سازی‌هایی» را که اکنون درجریان است جشن بگیرند. اما اگر هم اینطور باشد، برای آنها سخت است که بتوانند فرایند ۳۰ ساله گشودن درهای چین را پایان بخشند و چین را دوباره درون‌گرا کنند. به‌نظر می‌رسد یکپارچه شدن سریع چین پرجمعیت با سایر جهان برگشت‌ناپذیر است. روش‌هایی هم وجود دارد که این فرایند تسهیل شود. از جمله آنها می‌توان به اصلاح نظام موسسات جهانی که نظم ۶۰ سال پیش را دارند، اشاره کرد.اما جهان و چین هر دو مجبورند که یاد بگیرند با یکدیگر زندگی کنند.اما برای چین، این به‌معنای این است که باید بیاموزد به حق خارجی‌ها احترام گذارد. چنین راهکاری نه تنها به دستیابی به آرزوهای چین برای تبدیل به یک قدرت بزرگ کمک می‌کند، بلکه برای ثبات داخلی آن نیز کمک موثری است. خشم کنونی مردم چین که به‌واقع چون آتشی است که از دهان این اژدها بر می‌خیزد و خارجی‌ها را فراری می‌دهد می‌تواند برای دولت این کشور غیرقابل کنترل شود. سرانجام آنکه رهبران چین باید چاره‌ای برای سرخوردگی‌های ملت‌شان بیابند. آنها می‌توانند این کار را با مقابله با آلودگی‌های زیست‌محیطی، فساد و تخطی از حقوق بشر انجام دهند، چون این‌ها از مهم‌ترین مسایلی است که خشم خطرناک این ملت را پدیدآورده است.
در غیر این‌صورت مردم چین خود خواستار آن خواهند شد.