علی دینی ترکمانی *

اول- «دنیای اقتصاد» در تصمیمی صحیح، یادداشت صفحه اول خود را به مدت دو هفته به بررسی عملکرد رفتگر بجنوردی، آقای احمد ربانی، اختصاص داده است. نمی‌دانم خود او از این موضوع مطلع است یا نه و در صورت اطلاع توانایی خواندن این یادداشت‌ها را دارد یا نه؛ اما نیک می‌دانم که مصداقی از کلام زیبای حافظ است: «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ به غمزه مساله آموز صد مدرس شد». بله، نام احمد‌ربانی هم مانند نام ریزعلی خواجوی، سوزن‌بان نوجوان شرکت راه‌آهن، به تاریخ پیوست.

حدود نیم قرن پیش، ریزعلی، در هوایی سرد، از پیراهن خود مشعلی فروزان به پا کرد تا مانع از سقوط قطاری با مسافرانش در مسیر تهران - تبریز شود؛ وی با این عمل شورانگیز به قهرمانی از قهرمانان قصه‌های جذاب و دوست داشتنی دانش آموزان دبستانی تبدیل شد. امروزه روز نیز که برخی، ولو معدود، برای دسترسی به پول، این کیمیای جان آدمی، همه مرزهای فرومایگی و رذالت را یکی پس از دیگری در می‌نوردند و به اعمالی چون قاچاق و تجارت دختران و زنان معصوم می‌پردازند [۱]، احمد ربانی کاری ‌می‌کند، کارستان. در این غروب غم انگیز ارزش‌های انسانی و اخلاقی، ایستادگی در برابر وسوسه‌های اژدهای نفس و به تعبیر زیبای مولانا مادر بت‌ها،

کاری است بر عهده رستم‌های زمانه:

«مادر بت‌ها بت نفس شماست

زآنکه این بت مار و آن بت اژدهاست

اژدها کی خفته است او زنده است

از غم بی‌آلتی افسرده است»

وقتی گفته می‌شود آدمی می‌تواند میان منهای بی‌نهایت تا مثبت بی‌نهایت جایی را برای خود دست و پا کند، می‌تواند میان شور و شوق برای شیرجه زدن با سر به ته چاه ابتذال و گنداب و پرواز طلایی و شاهین وار بر فراز آسمان‌ها یکی را برگزیند، این گمان می‌رود که چنین تعابیری چندان با مسما نیستند و حکم استعاره‌های دلخوش‌کنک را دارند. اما، از اسطوره‌های مذهبی و غیر مذهبی که در همه جوامع وجود دارند بگذریم، مصداق احمد ربانی‌ها دال بر با مسما بودن چنین تعابیری و ظرفیت ستایش‌انگیز آدمی برای پرواز کردن در مسیر مثبت بی‌نهایت است.

دوم، برای من به عنوان یک اقتصادان، این پرسش پیش می‌آید که آیا می‌توان عمل نیک احمد ربانی را بر مبنای مهم‌ترین آموزه اخلاقی علم اقتصاد متعارف، یعنی نفع طلبی شخصی، توضیح داد؟ ربانی یک میلیارد تومان چک مسافرتی پیدا می‌کند. به جای استفاده از آن و به جای ماست مالی کردن صورت مساله، یعنی تلاش صوری و آبکی برای پیدا کردن صاحب مال، واقعا سعی می‌کند مال پیدا شده را به صاحبش باز‌گرداند. می‌دانیم در زمانه کنونی که چشم راست به چشم چپ دروغ می‌گوید و فساد در انواع و اقسام آن فراگیر شده است، کار او نادر است؛ در غیر این صورت این همه ستایش نثار او نمی‌شد. اگر همین پول را افراد دیگری پیدا کرده بودند، احتمالا، سرنوشت دیگری رقم می‌خورد. ممکن بود پول به صاحبش اصلا باز گردانده نمی‌شد، یا ممکن بود به شرط و شروطی باز گردانده می‌شد. ربانی بدون هیچ شرطی پول را برمی‌گرداند. در اینجا، دست کم سه سناریوی مذکور را می‌توان در ذهن تصور کرد. اگر همه این موارد با نفع طلبی شخصی توضیح داده شود، در این صورت، چگونه می‌توان کار نیک ربانی را متمایز کرد و اساسا در این صورت چرا باید از او قدردانی نمود؟

آدام اسمیت در جمله بسیار معروفی از ثروت ملل می‌گوید: نانوا، قصاب و تولید‌کننده نوشیدنی‌ها، نه برای خیر عمومی بلکه برای نفع شخصی خود اقدام به عرضه نان و گوشت و نوشیدنی می‌کنند؛ اما، این محرک و انگیزه نفع‌طلبی شخصی به بهترین شکل موجب برآورده شدن نیازهای افراد جامعه می‌شود، هماهنگی طبیعی میان منافع فرد و جامعه توسط، دست نامرئی بازار. حتی افرادی که به گدایان کمک می‌کنند نیز در نهایت به دنبال تامین منافع شخصی خود هستند.

سوم، همانطور که آمارتیاسن در نقد نظریه انتخاب اجتماعی مبتنی بر نفع‌طلبی شخصی بیان می‌کند چنین رفتارهایی را به نظر می‌رسد که با مفاهیمی چون تعهد اجتماعی، همدردی با دیگران وخیر عمومی بهتر می‌توان توضیح داد. رفتارهایی که در موقعیت هایی مانند انقلاب و دفاع از تمامیت ارضی در برابر دشمنان خارجی نیز دیده می‌شود. چگونه می‌توان از جان گذشتگی افراد در حین جنگ یا نثار بود و نبود خود برای کمک به مقاومت یا نبردی عادلانه را بر مبنای نفع طلبی شخصی توضیح داد. انسان موجودی است که می‌تواند بسته به نوع آموزش و تربیتی که دیده و دریافته است، دغدغه‌هایی فراتر از نفع طلبی شخصی نیز داشته باشد. دغدغه لقمه حلال در گلوی فرزند گذاشتن، دغدغه دست دیگری را گرفتن و به او یاری رساندن، دغدغه خلق جامعه ای سالم و انسانی. تفاوت میان احمد ربانی و دیگران به جهان بینی متفاوت آنان باز می‌گردد. ربانی، فردی احتمالا با خاستگاه روستایی و مذهبی است که هنوز اسیر زرق و برق دنیای نوین یا شبه نوین شهری و همین طور گفتمان نفع طلبی شخصی نشده است. بنابراین، حلال و حرام می‌کند و در برابر وسوسه‌ها می‌ایستد. دیگران و شاید قریب به اتفاق افراد جامعه، محصول گفتمان نفع‌طلبی شخصی هستند.. این گفتمان، که در زمانه خود رویکردی انقلابی به ساماندهی حیات اجتماعی و رهایی آدمی از قید و بندهای نظام فئودالی و همین‌طور دستگاه کلیسا بود به تدریج موجب خلق انسانی شده که به جای دغدغه‌های مذکور، بیشتر به نفع شخصی خود می‌اندیشد و در این میان از اینکه دیگران را به نردبان ترقی خود تبدیل کند و بر دوش آنان به پیش برود، ابایی ندارد. فراتر از این، قاعده چنین است: بکش تا زنده بمانی. (این قاعده حاکم بر رانندگی در خیابان‌های ما است. کامیون و اتوبوس به سواری زور می‌گویند، سواری به عابرپیاده حتی در محل عبور عابر زور می‌گوید). موجب خلق جهانی شده که در عین کوچک بودن، فاصله عمیقی میان انسان‌ها به‌وجود آمده است و کسی کسی را چندان درک نمی‌کند؛ آنچه هست چیزی نیست جز تنهایی، تنهایی، تنهایی عریان. چیزی نیست جز تبدیل آدمی به نقطه‌ای نامعلوم از جهانی که به یمن فناوری، بسیار پیشرفت کرده است اما دیگر چندان خانه او محسوب نمی‌شود [۲].

چهارم، آمارتیاسن در کتاب «اخلاق و اقتصاد» تقسیم‌بندی رایج در علم اقتصاد (اقتصاد اثباتی در برابر اقتصاد دستوری) را نقد می‌کند و معتقد است که در حوزه علوم انسانی و اجتماعی نمی‌توان از کنار پرسش اساسی ارسطو (سعادت واقعی آدمی در گرو چیست؟) گذشت. اگر سعادت واقعی آدمی در گرو وجود انسان‌هایی چون احمد ربانی است، اگر شادابی جامعه در گرو چنین رفتارهایی است، اگر چنین اعمالی جزئی از سرمایه اجتماعی باشد که هر چه بیشتر و بیشتر باشد جامعه‌ای شادتر و قابل اعتمادتر خلق می‌شود، در این صورت باید همانگونه که سن تاکید می‌کند از ساحت «علم اقتصاد» موجود و جاری که به مهندسی لجستیک شباهت دارد، ساختارشکنی کرد و در پی تاسیس دانشی بود که اخلاق را با فن پیوند بزند، تا نتیجه آن تاسیس جامعه‌ای انسانی‌تر شود.

* استادیار موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی

[۱]: فیلم دیدنی «تجارت» (Trade, ۲۰۰۷) به کارگردانی مارکو کروزپینتنر و بازیگری کوین کلاین، تصاویری تکان‌دهنده از قاچاق زنان و دختران معصوم به دست باندهای مافیایی ارائه می‌کند. سالانه ۱.۲۰۰.۰۰۰ زن به اشکال مختلف در دام چنین باندهایی گرفتار و قاچاق می‌شوند.

[۲]: فیلم «بابل» (Babel, ۲۰۰۶ ) با کارگردانی الخاندرو گونزالس و بازیگری برد پیت، تنهایی آدمی در این دهکده کوچک جهانی را به زیبایی به تصویر کشیده است.