محمدحسین رحمتی*

این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهیم اقتصادی به فهم بهتر مساله کمک می‌کند. خیلی وقت پیش در روزنامه‌ها و فضای مجازی، مقالات متعددی در خصوص دلایل و عوارض اعدام یک محیط‌بان به دلیل شلیک منجر به مرگ یک شکارچی، نوشته شده بود. برخی با دلایل حقوقی و اخلاقی خواستار ابطال حکم صادره بودند. از سوی دیگر مدافعینی هم بودند که قصاص را حق خانواده مقتول دانستند و مقتول را حتی یک کوهنورد معرفی کردند. جدای از این بحث‌های مهم و ضروری، اجرا یا ابطال چنین حکمی می‌تواند اثر اقتصادی بر رفتار آینده شکارچیان و محیط‌بانان داشته باشد. اگر حکم اعدام ابطال شود، محیط‌بانان در آینده دقت کمتری برای شلیک به شکارچیان به خرج خواهند داد. به عبارت دیگر، محیط‌بانان ترجیح می‌دهند اول شلیک کنند تا شکارچی فرصت شلیک متقابل را نداشته باشد. در حالت بسیار اغراق‌شده، اگر شلیک به قصد کشت به یک شکارچی خطرناک هیچ مجازاتی نداشته باشد، موجب کم‌دقتی محیط‌بانان می‌شود و آنها به هر شکارچی مشکوکی شلیک می‌کنند. البته به درستی می‌توان استدلال کرد که هیچ انسانی تمایل به قتل دیگران ندارد، ولی توجه به این نکته نیز ضروری است که محیط‌بان در زمانی که می‌خواهد تصمیم‌ بگیرد تا به یک شکارچی مشکوک شلیک کند یا نه، در حقیقت در مورد جان خودش نیز دارد تصمیم می‌گیرد. از سوی دیگر، کاهش مجازات شلیکی که منجر به قتل یک شکارچی شود، می‌تواند انگیزه محیط‌بان برای یادگیری نحوه شلیک دقیق را نیز کاهش دهد. به عبارت دیگر به دلیل کم‌دقتی، در حین آموزش محیط‌بانان کمتر برای شلیک دقیق به پا تمرین می‌کنند.

روی دیگر سکه آن است که اگر حکم اعدام اجرا بشود، هیچ محیط‌بانی دیگر حاضر نیست با یک شکارچی، درگیری مسلحانه پیدا کند. چون شکارچی‌ها این نکته را می‌دانند، بسیار جری‌تر می‌شوند و تعداد و شدت درگیری‌های مسلحانه افزایش می‌یابد.

چرا که اگر شکارچی، محیط‌بان را بکشد، وی‌ می‌گریزد و احتمالا هیچ مجازاتی در مقابلش نیست. در مقابل اگر محیط‌بان در درگیری، موجب قتل شکارچی شود، احتمال حکم اعدامش بالا است. لذا اگر حکم اعدام در مورد اخیر اجرا شود، انگیزه محیط‌بانان برای دفاع از حیوانات در مقابل شکارچیان کاملا از بین می‌رود و محیط‌بانان با هر تهدیدی از سوی شکارچی تسلیم می‌شوند. مضاف بر این احتمالا افراد کمتر و افرادی با کیفیت پایین‌تر حاضرند شغل محیط‌بانی را پیشه خود سازند. مشابه همین بده‌بستان برای «کم‌دقتی» میان پلیس‌ و دزدان نیز می‌تواند وجود داشته باشد. برای همین باید قانون به نحوی نوشته و اجرا شود که نه تنها انگیزه مجریان قانون برای دفاع از امنیت جامعه خدشه‌دار نشود، بلکه ایشان به دلیل حمایت بی‌حد و حصر موجب قتل خاطیان نشوند.

سوال: آیا می‌توان از ابزار‌های دیگری استفاده کرد که کم‌دقتی کاهش یابد؟ مثلا به دست محیط‌بانان دوربین داده شود تا با استقرار دوربین در یک مکانی بتوانند تا حدی حادثه را ضبط کنند. در این صورت اگر محیط‌بان بی‌گناه باشد و اخطار‌های کافی را داده باشد، احتمال اعدام وی بسیار کاهش می‌یابد. با اتخاذ چنین سیاستی، شکارچیان که از حضور دوربین و انگیزه محیط‌بان اطلاع دارند چه عکس‌العملی دارند؟

*دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه آستین

Mh.rahmati@gmail.com