چرا تولیدات کارخانه‌ای هنوز مهم است

لورا تایسون*

مترجم: جعفر خیرخواهان

من به عنوان یکی از اعضای گروه نادر اقتصاددانانی که باور دارند تولیدات کارخانه‌ای برای سلامت اقتصاد آمریکا اهمیت دارد بسیار خوشحال و امیدوار شدم که شنیدم اوباما در سخنرانی سالانه خویش بر تولیدات کارخانه‌ای تاکید کرده است. طی دو سال گذشته، بخش تولیدات کارخانه‌ای پیشتاز بهبود اقتصاد بوده است و حدود ۱۰ درصد رشد داشته و بیش از ۳۰۰ هزار شغل افزوده است قبول دارم که این عددی کوچک در مقایسه با افزایش ۷/۳ میلیون نفری در کل اشتغال بخش خصوصی طی همین دوره بوده است، اما روند رو به کاهش اشتغال در تولید کارخانه‌ای از انتهای دهه ۱۹۹۰ را معکوس کرده است و نشانه‌های امیدوارکننده‌ای پدیدار می‌شود که شرکت‌های آمریکایی بخشی از تولیدات و اشتغال کارخانه‌ای را به آمریکا برگردانده‌اند. سیاست‌هایی که رقابت‌پذیری آمریکا را به عنوان مکانی برای تولید کارخانه‌ای تقویت کند این تحولات نوشکفته را تقویت می‌کند.

من معتقدم که بخش صنایع کارخانه‌ای قوی اهمیت دارد اگر چه اقتصاددانانی هستند که با این نظر نامتعارف من همراهی نمی‌کنند. به نظر من چندین دلیل هست که صنایع کارخانه‌ای را شایسته توجه سیاستگذاران می‌سازد.

نخست، اقتصاددانان توافق دارند که آمریکا باید اقتصاد را متوازن سازد به این صورت که از مسیر مصرف و واردات کالاهایی که پولشان را با استقراض از خارجی‌ها تامین می‌کنیم به سمت صادرات حرکت کنیم.

کالاهای کارخانه‌ای حدود ۸۶ درصد صادرات کالا‌ها از آمریکا و حدود ۶۰ درصد صادرات کالا‌ها و خدمات با هم را تشکیل می‌دهد. بیش از یک چهارم مشاغل کارخانه‌ای در آمریکا وابسته به صادرات است.

با اینکه صادرات خدمات مهم‌تر شده است، تنها راهی که آمریکا توانایی متوازن ساختن رشد و کاهش دادن جدی کسری تجاری خود در آینده قابل پیش‌بینی را دارد از طریق افزایش صادرات کالاهای ساخته شده است.

صادرات صنایع کارخانه‌ای آمریکا به دلایل گوناگون جذاب‌تر شده است مثل افزایش دستمزد‌ها در خارج، کاهش ارزش دلار، افزایش هزینه‌های حمل و نقل و هماهنگی زنجیره تامین و رشد قوی بهره‌وری در صنایع کارخانه‌ای آمریکا.

در آلمان و ژاپن دو کشور با دستمزد بالا، سهم تولیدات کارخانه‌ای در اقتصاد بسیار چشمگیر است و صادرکنندگان اصلی کالاهای کارخانه‌ای به اقتصادهای بازار نوظهور هستند. تولیدات کارخانه‌ای در آمریکا شبیه تولید کارخانه‌ای این کشور‌ها می‌تواند با اجرای سیاست‌های درست، سهم‌های بزرگ‌تری از بازارهای صادراتی جهان به دست آورد.

دوم اینکه روی‌هم‌رفته مشاغل کارخانه‌ای، مشاغل بهره‌وری بالا و ارزش افزوده بالایی هستند که حقوق و مزایای خوبی می‌پردازند. اگر چه اضافه دستمزد صنایع کارخانه‌ای طی زمان کاهش یافته است، اما هنوز هم چشمگیر است. بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ میانگین دریافتی هفتگی در صنایع کارخانه‌ای حدود ۲۱ درصد بالا‌تر از میانگین دریافتی هفتگی غیرکشاورزی و خصوصی بود. در ۲۰۰۹ یک کارگر معمولی صنایع کارخانه‌ای ۷۵ هزار دلار حقوق و مزایای سالانه می‌گرفت در مقایسه با ۶۳ هزار دلار که یک کارگر معمولی غیرکارخانه‌ای دریافتی داشت. در آن سال فقط حدود ۹ درصد از نیروی کار در صنایع کارخانه‌ای شاغل بود که ۴ درصد کمتر از ۱۳ درصد در سال ۲۰۰۰ بود.

کاهش اشتغال صنایع کارخانه‌ای طی دهه ۲۰۰۰ یک عامل مهم در افزایش نابرابری دستمزد و شکاف فرصت‌های شغلی بین بالا و پایین نردبان دستمزد و مهارت بود و این سبد مشاغل درآمد متوسط را خالی کرد.

حتی با ادامه اتوماسیون که در نیروی کار صرفه‌جویی می‌کند، رشد قوی‌تر صنایع کارخانه‌ای آمریکا به معنای فرصت‌های شغلی بیشتر و درآمد متوسط برای کارگران صنایع کارخانه‌ای و بسیاری از خدمات کسب وکار داخلی است که آنها را پشتیبانی می‌کنند.

سوم، صنایع کارخانه‌ای اهمیت دارد؛ چون نقش قابل توجه و سنگینی در نوآوری ایفا می‌کند. کمتر اقتصاددانی در اهمیت نوآوری برای رشد سطح زندگی تردید دارد؛ اما عده اندکی ارتباط قوی بین نوآوری و صنایع کارخانه‌ای را پذیرفته‌اند.

صنایع کارخانه‌ای قوی از بنیان‌های اساسی اکوسیستم نوآوری ملت پشتیبانی می‌کند: نیروی کار ماهر علمی، مهندسی و فنی، تحقیق و توسعه، توانایی شناسایی چالش‌های فناوری و ارائه راه‌حل‌های خلاق.

اگرچه صنایع کارخانه‌ای فقط حدود ۱۱ درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهد، اکثریت دانشمندان و مهندسان را در استخدام دارد و ۶۸ درصد مخارج تحقیق و توسعه تجاری را دربرمی‌گیرد.

رهبری آمریکا در علم و فناوری همچنان وابستگی زیادی به سرمایه‌گذاری شرکت‌های صنایع کارخانه‌ای در تحقیق و توسعه داشته و بازده اجتماعی چنین سرمایه‌گذاری‌هایی چشمگیر است، بسیار بیشتر از بازدهی که نصیب شرکت‌های تامین‌کننده‌ مالی‌ آنها می‌شود.

با وجود برون‌سپاری بخش‌هایی از زنجیره تامین صنایع کارخانه‌ای، شرکت‌های کارخانه‌ای آمریکا همچنان بیشترین سرمایه‌گذاری تحقیق و توسعه و نیروی کار تحقیقاتی را در آمریکا دارند.

شرکت‌های چندملیتی آمریکایی که حدود ۸۴ درصد تمام تحقیق و توسعه کسب و کارهای (غیربانکی) بخش خصوصی را در آمریکا دارند و هنوز حدود ۸۴ درصد از فعالیت‌های تحقیق و توسعه خود را در آمریکا و اغلب در خوشه‌هایی انجام می‌‌دهند که در اطراف دانشگاه‌های پژوهشی قرار دارند.

اما این سهم به تدریج رو به کاهش گذاشته است، چون شرکت‌های آمریکایی در واکنش به بازارهای به سرعت در حال رشد، با وجود تعداد فراوان کارگران و مهندسان فنی و یارانه‌های بی‌شمار پرداختی در آسیا، بخشی از تحقیق و توسعه خود را به آنجا انتقال داده‌اند. تعداد کارگران پژوهشی خارجی که در استخدام شرکت‌های چندملیتی آمریکایی هستند، در دهه گذشته بیش از دو برابر شده است.

چین و سایر اقتصادهای نوظهور فعالیت شدیدی برای ایجاد توانمندی‌های تحقیق و توسعه می‌کنند و با شرکت‌های کارخانه‌ای آمریکایی، رقابتی تهاجمی در تحقیق و توسعه دارند. در چنین شرایطی جذابیت آمریکا به عنوان مکانی برای چنین فعالیت‌هایی کاهش یافته است؛ چون کمیابی نیروی کار ماهر فنی، مهندسی و علمی داریم و محدودیت‌هایی که بر تعداد مهاجران با این مهارت‌ها وضع کرده‌ایم.

کوتاهی کنگره در گسترش دادن و وسعت بخشیدن به معافیت مالیاتی تحقیق و توسعه،‌‌ همان طور که اوباما تاکید کرده است، شرکت‌های آمریکایی را نیز تشویق می‌کند تا به سایر کشورهایی که انگیزه‌های مالیاتی تحقیق و توسعه سخاوتمندانه‌تری ارائه می‌کنند، نگاه کنند.

اوباما در سخنرانی سالانه خویش چندین تغییر اضافی در مالیات کسب و کار پیشنهاد داد تا از برون‌سپاری مشاغل کارخانه‌ای جلوگیری کرده و ایجاد آنها را در آمریکا تشویق نماید. کاهش چشمگیر نرخ مالیات شرکت‌ها در آمریکا که دومین نرخ بالا در بین کشورهای توسعه‌یافته را دارد، انگیزه بسیار قدرتمندتری برای تشویق تولید کارخانه‌ای آمریکا نسبت به این تغییرات خواهد بود. احتمال نمی‌رود که آنها اثر زیادی بر اشتغال کارخانه‌ای آمریکا داشته باشند؛ چون برون‌سپاری علت اصلی کاهش مشاغل کارخانه‌ای نبوده است.

بین سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۱ اشتغال صنایع کارخانه‌ای آمریکا حدود ۶/۵ میلیون نفر کاهش یافت؛ در حالی که تولید کارخانه‌ای آمریکا پس از کاهش طی رکود اقتصادی سال‌های ۲۰۰۲-۲۰۰۱ و ۲۰۰۹-۲۰۰۸ حدود یک درصد افزایش یافت. این کاهش اشتغال در سراسر بخش کارخانه‌ای و نه فقط در شرکت‌های چندملیتی اتفاق افتاد که اغلب به خاطر برون‌سپاری مشاغل با هدف کاهش هزینه نیروی کار و مالیات، مورد انتقاد واقع می‌شوند. واگرایی مشهود بین اشتغال و تولید کارخانه‌ای حکایت از بهره‌وری قوی نیروی کار دارد که از پیشرفت فناوری کاراندوز حاصل می‌شود.

این روند مستقل از تغییراتی که در مالیات‌ستانی شرکت‌ها روی می‌دهد به احتمال زیاد دوام می‌آورد. سایر سیاست‌هایی که اوباما دنبال می‌کند تا از تولیدات کارخانه‌ای پشتیبانی کند، اقداماتی برای افزایش نرخ دانش‌آموختگان دبیرستانی، برنامه‌های آموزش نیروی کار در دانشکده‌ها، حمایت بیشتر از تحقیقات پایه، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و تحصیلات علمی، مهندسی و فنی و اصلاح در قانون مهاجرت است که نه تنها به صنایع کارخانه‌ای بلکه به کل اقتصاد نفع خواهند رساند.

با هر نگاهی که به نقش صنایع کارخانه‌ای داشته باشیم پشتیبانی گسترده از چنین سیاست‌هایی در بین همه اقتصاددانان دیده می‌شود.

* لورا آندره تایسون استاد اقتصاد در مدرسه کسب‌و‌کار هاس در دانشگاه کالیفرنیا برکلی است. خانم تایسون در دوران ریاست‌جمهوری کلینتون رییس شورای مشاوران اقتصادی بود.