آیا شوکهای نفتی به همان بدی هستند که همه فکر میکنند؟
مترجم: سعید شجاعی
منبع: VOX
تحولات اخیر در بازارهای نفتی و اقتصاد جهانی باز هم باعث بروز نگرانیهایی راجع به تاثیر شوکهای قیمتی نفت شده است. این مطلب از طریق ارائه شواهدی مبنی بر تاثیر منفی کوچک افزایشهای بهای نفت به بررسی این مساله میپردازد که آیا واقعا این همه سروصدا و هیاهو لازم است یا نه.
مترجم: سعید شجاعی
منبع: VOX
تحولات اخیر در بازارهای نفتی و اقتصاد جهانی باز هم باعث بروز نگرانیهایی راجع به تاثیر شوکهای قیمتی نفت شده است. این مطلب از طریق ارائه شواهدی مبنی بر تاثیر منفی کوچک افزایشهای بهای نفت به بررسی این مساله میپردازد که آیا واقعا این همه سروصدا و هیاهو لازم است یا نه.
افزایش مکرر بهای جهانی نفت در چند سال گذشته که بخشی از آن از طریق رشد قابل توجه اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه توجیه میشود، باعث بروز این نگرانی شده که بهای بالای نفت میتواند روند متزلزل بهبود اقتصادهای پیشرفته و کشورهای کوچک واردکننده نفت را به خطر بیاندازد.
این ایده که بهای نفت میتواند دارای تاثیرات کلان اقتصادی باشد امری پذیرفته شده است و بحثی که وجود دارد روی میزان این تاثیر و کانالهای آن است. اکثر مطالعات انجام گرفته روی ایالات متحده و سایر اقتصادهای OECD متمرکز بوده و بیشتر بحثها در ارتباط با سیاست پولی، بازارهای کار و میزان نفت تولیدی است.
در مقایسه با تعداد قابل توجه مطالعات انجام شده در زمینه نحوه اثرگذاری بهای نفت بر اقتصادهای پیشرفته، اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه مورد کمتوجهی قرار گرفتهاند. از این رو ما در تحقیق اخیر خود، در تلاش برای ارائه نگاهی وسیعتر و جامعتر در مورد تاثیر شوکهای قیمت نفت اقدام به مستندسازی واقعیتهای روشمند کلیدی(1) کردهایم که رابطه بین بهای نفت و متغیرهای کلان اقتصادی را توصیف میکنند.
تصویر کلی
اینکه با افزایش بهای نفت میزان واردات نیز افزایش پیدا میکند چندان چیز عجیبی نیست. چیزی که جای تعجب دارد این است که در این حالت اغلب تولید ناخالص داخلی نیز افزایش پیدا میکند. شکل ۱ رابطه همبستگی بین بهای نفت و تولید ناخالص داخلی را برای ۱۴۴ کشور از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۰ نشان میدهد. به بیانی دقیقتر، این شکل نمایانگر مولفههای چرخهای بهای نفت و تولید ناخالص داخلی بدون لحاظ کردن روندهای بلندمدت است. در این شکل ۱۹ کشور صادرکننده نفت با رنگ قرمز و ۱۲۵ کشور واردکننده نفت با رنگ آبی مشخص شدهاند. رابطه همبستگی مثبتی که در شکل مشاهده میشود حاکی از این است که افزایش بهای نفت با افزایش تولید ناخالص داخلی همراه بوده و کاهش بهای نفت نیز با کاهش تولید ناخالص داخلی همراه است. پیام شکل روشن و واضح است. در بیش از ۸۰ درصد کشورها همبستگی بین بهای نفت و تولید ناخالص داخلی مثبت و تنها در دو اقتصاد پیشرفته، یعنی آمریکا و ژاپن، این رابطه منفی است. یکی از عواملی که باعث بروز این الگو میشود این است که در ۹۰ درصد کشورها صادرات متمایل به حرکت در جهتی یکسان با بهای نفت است.
آناتومی موارد وقوع شوک
با در نظر گرفتن اینکه عموما و به ویژه طی سالهای اخیر، قیمتهای بالای نفت با اوضاع مطلوب اقتصاد جهانی همزمانی داشته است، مشخص نمودن نحوه اثرگذاری افزایش بهای نفت بر فعالیت اقتصادی در طول دورههای بالا رفتن قابل توجه بهای نفت اهمیت پیدا میکند. در ادامه کار هامیلتون (2003)، ما از سال 1970 به بعد 12 مورد وقوع شوک را که در آنها بهای نفت به بالاترین میزان طی سه سال گذشتهاش رسیده شناسایی کردهایم. افزایش میانگین بهای نفت در این سالها 27 درصد بوده است.
ما به مطالعه رفتار متغیرهای کلان اقتصادی در حین موارد وقوع شوک پرداخته و این کار را از طریق مقایسه تغییر میانگین سالانه یک متغیر خاص در طول سالهای وقوع شوک نفتی با تغییر میانگین سالانه در طول کل دوره نمونه انجام دادهایم. نتیجه کار هر گونه تغییر غیرعادی را مشخص مینماید. (شکل ۲).
به این ترتیب نه تنها هیچ مدرکی دال بر وجود اثرات منفی به صورت همزمان با وقوع شوک روی بازده اقتصادی (2) در بین کشورهای واردکننده نفت مشاهده نمیشود، بلکه هم واردات و هم صادرات از نظر حجم و ارزش افزایش مییابند. تنها در سال بعد از شوک است که تاثیر منفی روی بازده برای گروه کوچکی از کشورها مشاهده میشود.
تاثیرات ناچیز برای وارد کنندگان نفت
برای تحلیل کشورهای متعدد و حذف تاثیرات ناشی از شرایط جهانی ما از مدل autoregressive هامیلتون (۲۰۰۳، ۲۰۰۵) استفاده کردهایم.
هدف اصلی ما بررسی تاثیر یک شوک قیمت نفت بر اقتصاد یک کشور معمولی واردکننده نفت است. با در نظر گرفتن این واقعیت که بهای بالای نفت عموما رابطه مثبتی با شرایط خوب اقتصاد جهانی دارد، یافته ما این است که تاثیر مد نظر ما با افزایش نسبت میزان واردات نفت به تولید ناخالص داخلی بیشتر و معنیدارتر میشود (شکل 3).
برای مشخص نمودن تاثیر کامل یک شوک نفتی، به محاسبه پاسخهای آنی(۳) به یک افزایش ۲۵ درصدی در بهای نفت میپردازیم (شکل ۳). نتایج به دست آمده حاکی از این است که یک واردکننده معمول نفت میتواند انتظار یک افت انباشته ۳/۰ درصدی را در تولید ناخالص داخلی خود در طول دو سال اول و تاثیر کمتر در ادامه آن، داشته باشد، اما برای کشورهایی که در آنها واردات نفت بیش از ۴ درصد تولید ناخالص داخلی است (که برابر با یا بیشتر از میانگین واردات کشورهای دارای درآمد متوسط و کم درآمد است) این افت تا حدود ۸/۰ درصد افزایش پیدا میکند و برای کشورهایی که واردات نفتشان بیش از ۵ درصد تولید ناخالص داخلی است افت تولید ناخالص داخلی از این هم بیشتر خواهد بود. برخلاف واردکنندگان، صادرکنندگان نفت در دو سال نخست تاثیر چندانی را بر تولید ناخالص داخلی خود مشاهده نمیکنند. اما پس از آن یک افزایش قابل توجه را تجربه میکنند که با اثر مثبت درآمدی ناشی از شوک نفتی همخوانی دارد و به افزایش تولید ناخالص داخلی واقعی به میزان ۶/۰ درصد سه سال پس از شوک منجر میشود.
برای اینکه بتوانیم دید درستی از این ارقام به دست بیاوریم، میتوانیم اقتصادی را تصور کنیم که در آن نفت 4 درصد کل هزینهها را شامل شده و مخارج کل (4) در آن به طور کامل توسط تقاضا تعیین میشود. اگر مقدار مصرف نفت بدون تغییر باقی بماند، در این صورت یک افزایش 25 درصدی در بهای نفت باعث میشود هزینههای صرف شده بر روی سایر موارد کاهش یافته و در نتیجه آن تولید ناخالص داخلی واقعی به میزان 1 درصد کاهش پیدا کند. از اینجا به بعد است که میتوان انتظار حرکت به سمت جایگزینی نفت با هدف کاهش تاثیر نوسانات قیمتی آن بر تولید ناخالص داخلی را داشت. در عین حال ممکن است عواملی وجود داشته باشند که در جهت عکس کار کنند، مثلا از طریق confidence effects، اصطکاکات بازار یا تغییرات در سیاست پولی. با توجه به اینکه تخمین ما از کاهش تولید ناخالص داخلی تنها حدود نصف مقداری است که تاثیر مستقیم قیمتی بر میزان واردات بر آن دلالت دارد، نتایج ارائه شده در اینجا حاکی از این هستند که اندازه تاثیرات افزایش دهنده این چنینی، در صورتی که وجود داشته باشند، در بین کشورها چندان قابل توجه نخواهد بود.
آیا واقعا افزایش قیمت نفت اینقدر نامطلوب است؟
اعتقاد عمومی بر این است که شوکهای نفتی به ضرر کشورهای واردکننده نفت تمام میشود. این ناشی از تجربه رکود در بسیاری از اقتصادهای پیشرفته در طول دهه ۷۰ میلادی است. این نتیجهگیری همچنین با تحقیقات گستردهای که در مورد تاثیر افزایش بهای نفت بر اقتصاد ایالات متحده انجام شده همخوانی دارد، هر چند دامنه و نحوه تاثیر گذاری آن کماکان محل اختلاف نظر است.
تحقیقات اخیر ما نشان میدهد که بهای نفت به طرز شگفت انگیزی با شرایط مطلوب اقتصاد جهانی در ارتباط است. البته یافتههای ما حاکی از آن است که ایالات متحده در این میان به خاطر تاثیرپذیری منفی از افزایش بهای نفت تا حدی یک استثنا(5) حساب میشود. در سایر نقاط دنیا معمولا این طور نبوده که دورههای وقوع شوک نفتی با افت همزمان در بازده همراه باشند، بلکه به افزایش، هم در واردات و هم صادرات، منتهی شدهاند. شواهدی هم از تاثیر منفی بر بازده، البته با تاخیر، به ویژه در مورد کشورهای OECD،وجود دارد؛ اما دامنه آن عموما کوچک بوده است.
با لحاظ نکردن تاثیر شرایط اقتصادی جهانی و در نتیجه خارج کردن آن از یافته ما مبنی بر اینکه افزایش بهای نفت عموما متاثر از میزان تقاضا است، باعث میشود تاثیر افزایش بهای نفت با وضوح بیشتری مشخص گردد. یافته ما میگوید که برای سطح مشخصی از تولید ناخالص داخلی جهانی، بهای نفت دارای تاثیر منفی بر کشورهای واردکننده نفت بوده و همچنین تفاوت بین کشورهای مختلف از نظر تاثیرپذیری از این بابت تا حد زیادی بستگی به میزان نسبی واردات نفت آنها دارد. با این وجود هنوز هم این تاثیر چندان بزرگ نیست، با توجه به یافته ما مبنی بر اینکه یک افزایش ۲۵ درصدی در بهای نفت به طور معمول باعث کاهش تولید ناخالص داخلی واقعی به میزان کمتر از نصف ۱ درصد، آن هم در طول ۲ تا سه سال میشود. این یافتهها پیشنهاد میکنند که افزایش تقاضای واردات در کشورهای صادرکننده نفت در اثر افزایش بهای نفت دارای یک تاثیر جبرانی همزمان بر فعالیت اقتصادی در بقیه اقتصادهای دنیاست و همچنین این که پیامدهای منفی این اتفاق اکثرا به نسبت ملایم بوده و با تاخیر واقع میشوند. این واقعیت که تاثیر منفی افزایش بهای نفت عموما کوچک بوده به این معنی نیست که میتوان آن را نادیده
گرفت. بعضی از کشورها بودهاند که واقعا به خاطر قیمتهای بالای نفت دچار مشکل شدهاند. علاوه بر این، نتایجی که ما به دست آوردهایم به هیچ وجه احتمال بروز تاثیرات زیانبار ناشی از شوکهایی که ممکن است در آینده در اثر کاهش عرضه نفت اتفاق بیفتند را رد نمیکند. نتیجهگیریای که در زمینه سیاستگذاری از این یافتهها میتوان داشت این است که تلاش برای کاهش وابستگی به نفت میتواند به کاهش خطرپذیری در برابر شوکهای نفتی کمک نموده و نتیجتا هزینههای مرتبط با بیثباتی کلان اقتصادی را کاهش دهد. همچنین تقویت پیوندهای اقتصادی با صادرکنندگان نفت میتواند به عنوان یک جاذب طبیعی شوک عمل نماید.
پاورقی
1- Key stylized facts
۲- economic output
3- impulse responses
۴- Aggregate spending
5- outlier
ارسال نظر