کشف و انباشت اطلاعات: رای‌دهی

مترجم: محسن رنجبر

منبع: راهنمای اقتصاد سیاسی آکسفورد

در این بخش به وا‌کاوی در کشف و گردآوری اطلاعات خواهیم پرداخت. این رویکرد در قبال اطلاعات بر نظریه بازی‌­ها استوار است نه بر نظریه تصمیم‌­گیری. یکی از وجوه شور‌انگیز این تحقیق آن است که غالبا بینش نظری رایج را یکسره زیر­و­رو می‌­کند. این را با کنکاش در رفتار رای‌دهی نشان می‌دهیم. بر پایه نظریه دموکراتیک رایج، برای آنکه دموکراسی کار­گر باشد، باید رای‌دهندگان درباره نامزد‌های انتخابات و مسائل مربوط به آن اطلاعات کسب کنند. افزون بر آن باید جانبدارانه رفتار نکنند و بر منابع اطلاعاتی غیرجانبدارانه (نا‌تور) تکیه زنند. آنچه عملا در دموکراسی‌ها می‌بینیم، با این وضع آرمانی بسیار فاصله دارد. به نظر می‌رسد که رای‌دهندگان به گونه‌ای آشکار ناآگاهند (و به واقع انگیزه چندانی برای کسب اطلاعات ندارند). برخی از رای‌دهندگان، تصمیم خود برای رای‌دهی به نامزد‌ها را تنها بر برچسب حزبی­شان استوار می‌کنند؛ در حالی که باقی آن­ها بر منابع اطلاعاتی جانبدارانه‌ای مانند اطلاعات فراهم آمده از سوی گروه‌های فشار متکی هستند.

آیا این نا‌آگاهی آشکار حکایت از آن دارد که دموکراسی با آرمان خود فاصله زیادی خواهد داشت؟ شاید نه؛ اگر عدم دسترسی به اطلاعات آشکار‌تر از چیزی به نظر آید که در واقع وجود دارد. در ادامه نشان می‌دهیم که چگونه رای‌دهندگان می‌توانند استنباط‌هایی منطقی انجام دهند؛ به گونه‌ای که رفتارشان به رفتار رای‌دهندگانی کاملا آگاه شبیه باشد.

از مثالی ساده برای توضیح چگونگی کشف اطلاعات آغاز می‌کنیم. در برخی مقالات، زمان‌بندی درون‌زای انتخابات در نظام‌های پارلمانی بر­رسی شده است. حزب حاکم، چون به اطلاعات دسترسی دارد، می‌تواند وضع اقتصادی آینده و دیگر رخداد‌هایی را که احتمالا بر رفاه رای‌دهندگان تاثیر می‌گذارند، پیش‌بینی کند. احتمالا این اطلاعات در دسترس رای‌دهندگان نیست. حزبی که در قدرت است، انگیزه دارد که وقتی از بالا‌ترین میزان محبوبیت بر‌خوردار است، تقاضای برگزاری انتخابات کند.

اما این تحلیل استوار بر نظریه تصمیم‌گیری، پاسخ رای‌دهندگان به تقاضا برای بر‌گزاری انتخابات زود‌هنگام را در نظر نمی‌گیرد. رای‌دهندگان می‌توانند از چنین تقاضایی در­‌یابند که حزب حاکم، عملکردی بد‌تر را برای خود در آینده انتظار می‌کشد.(۱) دولت حاکم می‌داند که رای‌دهندگان به این شیوه رفتار خواهند کرد. از این رو با درک این نکته از سوی دولت‌ها احتمال تقاضای بر‌گزاری انتخاب زودهنگام از سوی دولت‌ها کاهش می‌یابد و اگر آن­ها دست به چنین کاری بزنند، رای‌دهندگان این اطلاعات را در نظر می­‌گیرند و گرایش‌شان به دولت کمتر می‌­شود. اسمیت (۲۰۰۳،۲۰۰۴) شواهدی تجربی را در پشتیبانی از این استدلال به دست داده است. نظر‌سنجی‌های صورت‌گرفته پس از اعلام بر‌گزاری انتخابات زود‌هنگام نشان از کاهش گرایش رای‌دهندگان به دولت در قیاس با نظر‌سنجی‌های پیش از آن دارند. با در نظر گرفتن پاسخ رای‌دهندگان به این کار دولت، بسیاری از تحقیقات پیشین درباره زمان‌بندی درون‌زای انتخابات که به امکان استنتاج از سوی رای‌دهندگان توجه نمی‌کردند، کهنه و مهجور شده‌­اند.

حال بیایید حوزه‌ای دیگر را بر‌رسی کنیم که در آن، تحقیقات پیشین، رای‌دهندگان را مکانیکی و بدون اطلاعات فرض می‌کردند؛ اما پژوهش‌های تازه‌تر، رای‌دهندگانی ناآگاه و بدون اطلاعات، اما عقلایی را در نظر می‌گیرند و نتایج‌شان غالبا به گونه‌ای حیرت‌آور با تحقیقات پیشین متفاوت است. در حجم گسترده‌ای از ادبیات مربوط به این حوزه فرض شده که هر چه کاندیدایی پول بیشتری برای تبلیغات خرج کند، تعداد بیشتری از رای‌دهندگان بی‌اطلاعات را به سوی خود می‌کشد. منابع پولی معمولا از سوی گروه‌های ذی‌نفعی که در دو سوی توزیع سیاسی قرار دارند، فراهم می‌‌آید. نامزد‌ها برای دستیابی به کمک‌های پولی جهت پرداخت هزینه این دست فعالیت‌های تبلیغاتی، سیاست‌های خود را از سیاست‌های مطلوب رای‌دهنده متوسط دور می‌کنند و به سمت مطلوب‌ترین موضع از نگاه یک گروه فشار می‌رانند.

اجازه دهید به گونه‌ای جزئی‌تر به بررسی مدل گراسمن و هلپمن بپردازیم.(۲) این دو، فروض زیر را در مدل خود وارد کرده‌­اند: رای‌د‌هندگان، کاندیدا‌ها و گروه‌های فشار در یک فضای یک‌بعدی جای می‌گیرند. برای همه رای­‌دهندگان، یک موضع خاص وجود دارد که آن را به همه دید‌گاه‌های دیگر می‌پسندد و یکا‌یک آنها تابع مطلوبیت سیاستی مقعر دارند؛ یعنی ریسک‌گریز هستند.(۳) با دو نوع رای‌دهنده روبه‌رو هستیم: رای‌دهندگان مطلع که دید‌گاه‌های نامزدها را می‌دانند و رای‌دهندگان نا‌مطلع که هیچ دانشی درباره باور‌های نامزد‌ها یا گروه‌های فشار ندارند. رای‌دهندگان مطلع به نامزدی که بیشترین نزدیکی را با پسندیده‌ترین دید‌گاه از نظر آن‌ها دارد، رای می‌دهند.

نا‌مطلع‌ها تنها به تبلیغات سیاسی پاسخ می‌دهند - هر چه پول خرج‌شده از سوی یکی از نامزد‌ها برای تبلیغات بیشتر باشد، در‌صد رای‌دهندگان نا‌آگاهی که به او رای می‌دهند، بیشتر خواهد بود.

هر کدام از نامزد‌ها به دنبال آن هستند که در‌صد آرای خود را بیشینه کنند. یک گروه فشار (مثلا در منتهی‌الیه راست توزیع سیاسی) وجود دارد. این گروه فشار مایل است که به یکی از نامزد‌ها، اگر از دید‌گاه رای‌دهنده میانی دور شود و به سمت راست حرکت کند، کمک پولی دهد.

انتخابات به شکل زیر پیش می‌رود:

۱. گروه فشار، تنها یک بار پیشنهادی را به یکی از نامزد‌ها می‌دهد که باید آن را بپذیرد یا رد کند. اگر بپذیرد که از دیدگاه رای‌دهنده متوسط مطلع دور شود و به سمت راست توزیع سیاسی حرکت کند، گروه فشار پولی را برای تبلیغات سیاسی در اختیار او می‌گذارد. این پیمان، در صورت پذیرش، برای هر دو سوی آن الزام‌آور خواهد بود.

۲. نامزدی که پیشنهاد را دریافت می‌کند، برای پذیرش یا رد آن تصمیم می‌گیرد. اگر پیشنهاد را بپذیرد، نامزد دیگر موضع او را خواهد دانست. در این صورت نامزد مقابل او موضعی را در میان موضع نامزد دیگر و رای‌دهنده متوسط مطلع بر‌می‌گزیند تا رای‌‌هندگان آگاه هر چه بیشتری را به سوی خود کشد.

اگر نامزدی که پیشنهاد را در‌یافت کرده، آن را رد کند، گروه فشار از صحنه بیرون می‌رود. در این صورت هر دو نامزد تصمیم می‌گیرند که دیدگاهی ساز‌گار با باور رای‌دهنده متوسط مطلع را بر‌گزینند.

۳. حال دید‌گاه‌های نامزد‌ها برای رای‌دهندگان «مطلع» آشکار می‌شود. سپس نامزدی که کمک پولی دریافت کرده، به تبلیغات روی می‌آورد.

۴. رای‌دهندگان دست به انتخاب می‌زنند.

با نظر به ساختار این مدل، درک این نکته سخت نیست که نامزد‌ی که پیشنهاد کمک به او داده شده، تا هنگامی مایل به فاصله‌گیری از میانه رای‌دهندگان آگاه و حرکت به سمت راست است که تبلیغات انجام‌گرفته از محل وجوه کمپین انتخابات، تعداد رای‌دهندگان نا‌آگاه پشتیبان او را به اندازه‌ای افزایش دهد که برای جبران کاهش تعداد رای‌دهندگان مطلع در نتیجه حرکت به سمت راست و دوری از رای‌دهنده آگاه متوسط کافی باشد.

این مدل در ظاهر حکایت از آن می‌کند که گروه‌های فشار احتمالا فرآیند سیاسی را تحلیل خواهند برد، اما آیا برای رای‌دهندگان نا‌مطلع، عقلایی است که به شیوه‌ای که در این مدل بدیهی فرض شده، رفتار کنند؟ بیایید این مدل را مو‌شکافانه‌تر بررسی کنیم.

در مدل پیش‌گفته، نامزد‌ها، گروه فشار و رای‌دهندگان مطلع همگی عقلایی‌اند، اما رای‌دهندگان نا‌مطلع، خیر. چنان که پیش‌تر گفتیم، رای‌دهندگان نا‌مطلع به گونه‌­ای مکانیکی رای می‌دهند. اما نامطلع بودن به معنای غیر‌عقلایی بودن نیست. در برابر، فرض کنید که رای‌دهندگان بدون اطلاعات، مکانیکی رای نمی‌دهند، بلکه از پس استنتاج‌هایی منطقی بر‌می‌آیند.

دوگونه رفتار با ویژگی‌های متفاوت را برای رای‌دهنده نا‌مطلع در نظر می‌گیریم.

نخست، کما‌کان فرض می‌گیریم که رای‌دهندگان بدون اطلاعات، نه دیدگاه‌های نامزد‌ها و نه مواضع گروه فشار را نمی‌دانند (گروه فشار مانند قبل می‌تواند در سمت راست یا چپ توزیع سیاسی قرار داشته باشد). تبلیغات انتخاباتی، برپایه سرشت خود، عمومی است و مردم عادی می‌توانند با مشاهده این که کدام نامزد بیشترین تبلیغات سیاسی را دارد، دریابند که کدام یک از آن‌ها بیشترین کمک را در‌یافت کرده است. رای‌دهنده نا‌آگاه می‌تواند به سادگی به تماشای تلویزیون بنشیند و منفعلانه نامزدی را که بیش از همه تبلیغ می‌کند، ببیند. بر پایه منطق این مدل، فرد نامطلع می‌تواند نتیجه بگیرد که نامزدی که تبلیغ می‌کند، بیش از نامزدی که تبلیغ نمی‌کند، از رای‌دهنده مطلع متوسط دور است.

رای‌دهنده نا‌مطلع، بر پایه این فرض که حتی نمی‌داند که گروه فشار در سمت راست توزیع سیاسی است یا در سمت چپ آن، با ریسک بیشتری از سوی نامزدی که تبلیغ می‌کند، روبه‌رو خواهد بود. هر دو نامزد روی هم رفته دید‌گاه ارجح از نگاه رای‌دهنده متوسط مطلع را بر‌می‌گزینند، اما نامزدی که برای فعالیت‌های انتخاباتی خود پول می‌گیرد، فاصله بیشتری از آن دارد. از این رو رای‌دهنده نا‌مطلع ریسک‌گریز باید به نامزدی که تبلیغات نمی‌کند، رای دهد! رای‌دهنده عقلایی در این مورد همچون رای‌دهنده مکانیکی رفتار نمی‌کند. البته اگر این ویژگی رای‌دهندگان بدون اطلاعات باشد، نامزد مورد اشاره، کمک‌های پولی برای تبلیغات را در همان آغاز از گروه فشار نخواهد پذیرفت.

پاورقی

۱- در این جا از دیگر دلایل تقاضا برای برگزاری انتخابات زودهنگام، به ویژه تمایل حزب حاکم به تشکیل دولت ائتلافی برای افزایش قدرت خود چشم می‌پوشیم.

۲- جهت بررسی روند کشف اطلاعات، این مدل را ساده کرده‌ایم.

۳- ریسک‌گریزی رای‌دهندگان به این معناست که چیزی را که از دستیابی به آن اطمینان دارند، به دستاوردی نا‌مطمئن با همان ارزش انتظاری می‌پسندند.