آمریکا نقش خود را از دست خواهد داد
مراقب باشید که چه آرزویی دارید
مترجم: نگین خندان
منبع: فارین پالیسی
تحولی عظیم در قدرت اقتصادی جهان در حال انجام است. آیا ایالات متحده میتواند خود را با آن تطبیق دهد؟
یان برمر
مترجم: نگین خندان
منبع: فارین پالیسی
تحولی عظیم در قدرت اقتصادی جهان در حال انجام است. آیا ایالات متحده میتواند خود را با آن تطبیق دهد؟
تقریبا از همان اوایل ۲۰۱۱ شاهد سالی غیرعادی از آشوب و بیثباتی بودهایم: بحرانهای خاورمیانه و شمال آفریقا، بحرانهای مالی ادامهدار ناحیه یورو، فاجعه سهگانه ژاپن، کشتن اسامه بن لادن. با این وجود، این رویدادهای دراماتیک، تغییری آهسته و زیرپوستی را که اهمیت درازمدت بسیار بیشتری دارد، از نظرها دور کردهاند: تعادلیافتن دوباره در مقیاسی جهانی. تعادلیافتن دوباره، به سادهترین شکل یعنی: بازآرایی مجدد اقتصاد جهانی که از جابهجایی و تعادل حسابها میان قدرتهای تثبیتشده و قدرتهای در حال ظهور جهانی یا میان بزرگترین مصرفکنندگانش و بزرگترین ذخیرهگرانش برآمده است. البته، این امر خود به تنهایی، گذاری واجد اهمیت تاریخی است اما از نتیجه موردنظر هنوز فاصله دارد زیرا تعادل یافتن تنها اقتصادی نیست بلکه تحولی است که همچون زمینلرزه تعادل بینالمللی قدرت در هر منطقهای از جهان را تحت تاثیر قرار میدهد.
و من خبرهای بدی برای ایالات متحده دارم: تعادل دوباره، فرآیندی نسبتا بدون درد و زحمت نخواهد بود. بسیاری از مقامات ارشد آمریکا از جمله آنانی که باید بهتر از این ها از مسائل مطلع باشندــ که با کسری تجاری دوجانبه و رو به افزایشی مواجه شدهاند، به کرات به مسوولان چین اصرار کردهاند تا مصرفکنندههای چینی را برای خریدن محصولات ساخت چین تقویت کنند و نیز به واحد پولی چین، مجال دهند تا قدر این مصرفکنندهها را بداند و آنها را قادر به خرید سازد. طبق گزارش نتایج بررسیهای سیاست خارجه، واشنگتن زیر پایش سفت است: قریب ۱۰۰ درصد اقتصاددانهای برجسته و مهم مورد مصاحبه به مجله گفتند، طبق نظر آنها نرخ رنمینبی زیر مقدار واقعی است.
اما در واقعیت نمیتوان مثالی بهتر از این برای چنین جملهای پیدا کرد: «مراقب باشید که چه آرزویی دارید.»
در زمانهای که جهانیسازی تحت رهبری غرب تحت خطر نوع جدیدی از مرکانتیلیسم بازاری در حال ظهور است، این سنخ قطع ارتباط میتواند دردسر زیادی بیافریند. این اتفاقی است که همین حالا در بسیاری از نواحی اقتصاد جهانی با نرخ تحول بالا در حال رخ دادن است اما متاسفانه رهبران ایالات متحده کار زیادی برای آمادهشدن برای این گذار نمیکنند، زیرا دوست دارند اتفاقات ناگزیر و نتایج آن برای قدرت آمریکا را انکار کنند. سخن از «برندهشدن آینده»، چه از سوی اوباما و چه از سوی رقبای جمهوریخواهش، به آمریکاییها اجازه میدهد تا باور کنند، کشور آنها نیاز دارد بیشتر «رقابتی» شود. اما تعادلیافتن دوباره یعنی اقتصاد ایالات متحده نمیتواند به سادگی راهش را به دوران پیش از بحران مالی، به آن دوره ولخرجیهای آمریکایی، بیابد. در عوض، باید در جهانی تقلا کند که در آن دیگر برتری آمریکا یک امر ازپیشدادهشده و متعین نیست.
در سالهای پیش رو، دیپلماتهای آمریکایی باید کار دیگری به جز پرواز به این طرف و آن طرف دنیا و دست دادن یا فسخ توافقنامهها بکنند. آنها باید راهحلهای خلاقانهای برای مشکلات بینالمللی بیابند که بازیگران چندگانهای را درگیر میکند؛ بازیگرانی که ضرورتا رهبری ایالات متحده را نمیپذیرند. قدرت آمریکایی، همواره مخلوطی از فرمهای سخت و نرم پیگیری بوده است: مخلوطی از ارزشهای لیبرالی، نیروهای نظامی و قدرت اقتصادی. آن ارزشها دوام میآورند، حتی اگر خود ایالات متحده همواره در دیگر پایتختها چندان مورد علاقه نباشد. عنصر سوم، قدرت است که به سرعت در حال برنده شدن است: موقعیت برتر ایالات متحده در نظم اقتصاد جهانی برای نفعِ خود او ساخته شده است. برای دههها، مصرفکنندگان آمریکایی موتور رشد در سرتاسر جهان بودهاند و اقتصاد آمریکا هنوز با فاصله زیادی بزرگترین اقتصاد است؛ دو و نیم برابر اندازه اقتصاد چین. اما آخرین تحقیقات صندوق بینالمللی پول پیشبینی میکند که چین تا سال ۲۰۱۶ آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت و چین کشوری نیست که تنها قدرت خویش را افزایش دهد.
قدرت خرید مصرفکننده آمریکایی هنوز متغیری ارزشمند برای رشد جهانی و سلامت اقتصادی بسیاری از کشورها است، اما آمریکاییها بعدها پول زیادی برای خرجکردن نخواهند داشت. بحران مالی مقادیر عظیمی از پول را از جیب مصرفکنندههای آمریکایی بیرون کشیده است، آن هم با نزول ارزش بزرگترین مایملک آنها: خانههایشان. از دست دادن قدرت خرید در ایالات متحده در هر اقتصادی که به بازار آمریکا وابسته است، تاثیرگذار خواهد بود. دقیقا به همین خاطر است که برنامهریزان چینی اکنون در حال کار برای جداشدن از این بازار هستند ــ نه بدین خاطر که واشنگتن از آنها چنین چیزی میخواهد، بلکه به خاطر اینکه وابستگی درازمدت و مفرط به مصرفکنندگان آمریکایی رشد آینده چین را در معرض خطر قرار خواهد داد.
موقعیت برتر دلار شاید نخستین علت این تحول باشد. ایالات متحده روزانه ۴ میلیارد دلار وام میگیرد که عمده آن از چین است. این وامها میزانِ قرضِ آمریکا را بالاتر میبرد ــ در عمل، چین پولی را به آمریکاییها قرض میدهد که به آنها اجازه میدهد تا کالاهای چینی را بخرند. اما مشکلات جدی در بازارهای مالی آمریکا و غوطهورشدنش در رکود، بسیاری از افراد مسوول در رهبری چین را قانع کرده است که این سیستم، ناپایدار و غیرقابلاتکا است. اقتصاد خانگی چین دیگر نمیتواند کاملا بر مصرفکنندگان خارجی وابسته باشد تا به کارآفرینی در داخل سرزمینش بپردازد. همان طور که چین رشد مصرف داخلی خود را با سرمایهگذاری بیشتر نقدینگیاش در داخل مرزها افزایش میدهد، رنمینبی در برابر دلار مقبول خواهد افتاد و آمریکاییها قیمتهای بالاتری خواهند پرداخت تا زمانی که جایگزینهای ارزانتری در دسترس قرار بگیرند و همان طور که چین اقتصادی مصرفمحور را توسعه میبخشد، مصرفکنندگان چینی بهطور فزایندهای با خرج پولهایی که با سختی به دست آمده است، به توسعه بازارهای وام رنمینبی ژرفتر و سیالتری راه خواهد برد.
نقش امنیتی واشنگتن در آسیای شرقی از دیرباز سود اقتصادی برای آمریکا در بر داشته؛ از زمانی که ایالات متحده روابط نظامیاش را به تجارت و سرمایهگذاری عظیمتری در سرتاسر آن منطقه تبدیل کرده است. اما به محض اینکه بازارهای مصرفکننده چینی اهمیت بیشتری یافت و آمریکاییها دیدند که قدرت خرید آنها به دلیل نیاز به بازگرداندن کشور به سلامت مالی درازمدت کاهش یافته است، کشورهای آسیای شرقی بیشتر با یکدیگر و با چین بهشدت در حال رشد، تجارت میکنند؛ اتفاقی که الان در جریان است. طبقِ نظرِ جینهوآ، آژانس جدید دولتی چین «چین در سال ۲۰۱۰ بدل به بزرگترین شریک تجاری کشورهای آسیای جنوب شرقی و تنها بازار بزرگ صادراتی آنها شده است.» توافقنامه تجاری آزاد چین با ۱۰ کشور از اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا که سال پیش عملی شد، بزرگترین توافقنامه جهانی از نظر تعداد جمعیت است و عجز واشنگتن در ادامهدادن به نقش سنتی خویش به عنوان قهرمانِ تجارت آزاد را آشکار میسازد.
همچنین در اروپا اصلاحاتی در جریان است که به نظر میرسد دلار را در درازمدت به زیر بکشد. البته، روابط سنتی آمریکا با اروپا و حجم عظیم تجارت میان دو سوی آتلانتیک، حمایت آمریکا را برای اقتصاد قدرتمندتر اروپا ایجاب میکند. اما اگر اقتصادهای مرکزی اروپا میتوانند به ساختن سیاست هماهنگ مالی اروپایی کمک کنند و حکومتهای خالی از پولی مثل یونان، ایرلند، پرتغال و دیگر کشورهای اصطلاحا حاشیهای را قویتر سازند، یک یوروی نیرومندتر میتواند جایگزینی قابل اتکاتر برای دلار جهت واحد پولی ذخیره باشد و یک منطقه یورو احیا شده توانایی آمریکا در عملکردن بهعنوان وامدهنده جهانی در لحظه آخر را ضعیفتر هم میسازد و نقش مرکزی ایالات متحده در سیستم بانکداری جهانی را فرو میکاهد و تاثیر بینالمللی یگانه آمریکا را بیش از این میفرساید.
در واقع، روش آمریکایی سرمایهداری خودش اکنون تحت خطر است. این مدل بر اساس دسترسی به بازار باز و دخالت حداقلی حکومت ساخته شده بود. اما جهان یک برنده لازم دارد: رویکرد بالا به پایین چین هوادارهایی از ویتنام تا ونزوئلا یافته، در حالیکه ایده کاپیتالیسم بازار محورسبک آمریکایی برخی از شیفتگانش را از دست داده است. با رشد کاپیتالیسم دولتمحور، میتوانیم انتظار اقتصاد جهانی با کارآمدی کمتری را داشته باشیم. خواهم دید که سیاست، بیش از پیش و با مقیاسی بزرگتر به عرصه سیاستگذاری اقتصادی وارد خواهد شد ــ هم درون قدرتهای تثبیتشده و هم در قدرتهای در حال ظهور. خواهم دید که حکومتها از منافع سیاسی خود با مجموعههای نوینی از ابزارها و سلاحها دفاع میکنند، ابزارها و سلاحهایی همچون سیاستهای ارزی، دسترسی به بازار، حقوق مالکیت فردی، و فرمهای جدیدی از ناسیونالیسم منابع که ورای نفت، گاز، فلزات و مواد معدنی به کالاهایی همچون غذا گسترش خواهد یافت.
برای آمریکاییها، همه این چیزها یعنی: جشن و سرور پس از جنگ، تمام شده است. نسبت بدهی به درآمد ناخالص داخلی آمریکا بالای ۸۴ درصد رفته و توانایی آمریکا را برای مواجهه با ضروریاتی که برای اولین بار در تاریخ برایش پیش آمدهاند، به مبارزه طلبیده است. مصرفکنندگان ایالات متحده برای بستن این شکاف، باید مالیاتهای بالاتر بدهند، پول بیشتری پسانداز کنند، بازنشستگی را به تاخیر بیندازند، و سود و منفعتهای مراقبتی و تامین درمانی کمتری را بپذیرند.
در سالهای پیش رو، حکومت آمریکا بیش از پیش کمپول خواهد شد و باید بیشتر نسبت به هزینهها و ریسکهای ماجراجوییهای خارجیاش حساسیت نشان دهد. دشوارتر خواهد بود، آمریکاییهای حساس نسبت به هزینهها را (و نمایندگان آنها در مجلس را) قانع کرد که ثبات کشورهایی همچون افغانستان و عراق و حتی کشورهای تحت حفاظت آمریکا همچون تایوان ارزش جنگی خونبار و پرهزینه را دارد. در خارج پرسشهایی مطرح خواهد شد من باب تعهد آمریکا در قبال مناطقی خاص و به بازیگران محلی قوت قلب خواهد بخشید تا هر نقطهضعفی را که در آمریکا میبینند، امتحان کنند.
سپس ریسکهای اقتصادی خواهم داشت. دلار برای اقتصاد جهانی، واحد پول ذخیرهای سیال باثبات و استوار بوده است که هزینهها را کاهش داده و بازده حجمهای عظیمی از مبادلات تجاری را افزایش بخشیده است. دلار برای سرمایهگذاران حین بسیاری از توفانهای مالی دریچهای امن بوده ــ حتی حین بحران مالی ۲۰۰۸. اما حالا حکومتها پیشاپیش به سوی سبدهای متنوعتری از واحدهای پولی و کالاها رفتهاند تا برای روز مبادا آنها را داشته باشند و اطمینان را به سلطه درازمدت دلار تضعیف کردهاند. اروپا بهتدریج بهبود خواهد یافت، یورو را نیرومندتر خواهد کرد و موجی بزرگ صرفا گرایش جهانی به گوناگونشدن را شتاب خواهد بخشید؛ موجی حاصل افزایش ناگهانی و زیاد قیمت نفت خام یا ادامهدار شدنِ رکود ایالات متحده. هزینههای وام در ایالات متحده افزایش خواهد یافت، زیرا وامدهندههای کمتری وجود خواهند داشت. هزینه کسب و کار همراه با پیچیدگی رفع و رجوع مبادلات در جهانی از واحدهای پولی و نرخ ارزهای گوناگون بالا خواهد رفت.
برخی شاید بگویند که تاثیر نزول نسبی اقتصاد ایالات متحده پیشتر حس شده و نیز اینکه دلار ضعیفتر در نهایت محصولات آمریکا را در خارج از این کشور رقابتیتر میکند. به نظر نتایج بررسی فارین پالیسی این دیدگاه خوشبینانه را بازتاب میدهد، بهرغم آنکه عمده این بررسیها از تعادلیافتن دوباره، با همه عیبها و خطرهایش، حمایت میکنند. علاوه بر این، دلیلی ندارد به جانسختی درازمدت سیستمهای اقتصادی و سیاسی آمریکا شک کنیم. هنوز سایر نقاط جهان به موفقیتهای آمریکا در آموزش عالی و نوآوری، غبطه میخورند و خواهند خورد.
اما تعادلیافتن دوباره، بسیاری از فرضیات، در ایالات متحده و دیگر نقاط جهان را در مورد انعطافپذیری و ثبات اقتصاد آمریکایی و اهمیت آن برای دیگر کشورهای جهان، کلهپا میکند. این گذار نه محصول تصمیمات ضعیف و نه رهبری سیاسی کوتهبینانه، نیست ــ بهرغم اینکه رهبران هر دو حزب در واشنگتن نمونههای زیادی از هر دو را در سالهای اخیر به نمایش گذاشتهاند. این، تحولی ساختاری است که برای دههها در حال اجرا بوده است. مقاومت در برابر آن بیهوده است. انطباقیافتن با این تاثیر عمیق میتواند به آمریکاییها و هر کس دیگری کمک کند تا در دوران پیش رو کامیاب شوند.
ارسال نظر