خداحافظی چین با سیاست «دوری یا نزدیکی برابر»
با توجه به اینکه برای نخستینبار نیست که چنین موضعگیری صورت میگیرد، این پرسش را پیش روی هر تحلیلگر و سیاستمداری قرار میدهد که آیا تغییری در رویکرد سنتی چین به منطقه مبنی بر «دوری یا نزدیکی برابر» میان رقبای منطقهای و به تبع آن ایران و امارات به وقوع پیوسته است یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا لازم به توضیح است که بهطور سنتی یکی از ستونهای محوری در سیاست خاورمیانهای چین، اتخاذ رویکرد «دوری یا نزدیکی برابر» میان رقبای منطقهای است تا از این طریق نگرانی طرفها از روابط پکن با دیگری را کاهش دهد. اما شواهدی از این دست یعنی حمایت از ادعای امارات در موضوع جزایر سهگانه نشان میدهد چین بهطور تدریجی تغییراتی را در سیاست سنتی خود اتخاذ کرده؛ اگرچه نمیتوان گفت بهطور کامل این رویکرد را کنار گذاشته است. اما چه عواملی پکن را به اتخاذ چنین رویکردی واداشته است؟
بهطور کلی مهمترین تحول، تغییراتی است که به زعم مقامات چینی در نظام بینالملل به وقوع پیوسته است. از یکسو به باور آنها با وجود آنکه آمریکا همچنان برتری خود را حفظ کرده، اما برخی شواهد نشان میدهد نظام بینالملل به سمتی در حال حرکت است که واشنگتن دیگر نمیتواند نقشهای پیشین را به خوبی ایفا کند. همچنین در همین زمان، آمریکا بهدلیل نگرانی از قدرتیابی فزاینده چین، فشارها بر پکن در حوزههای مختلف را افزایش داده است. این ادراک و همچنین تحولات جدید در نظام بینالملل، پکن را وادار میکند نقش فعالی را ایفا کند تا از یکسو خود را در برابر فشارهای آمریکا مقاوم نشان دهد و از سوی دیگر، منابع بالقوه خود را برای پیشبرد اهداف خود در آینده ارتقا دهد.
مهمترین پیامد این موضوع برای سیاست خاورمیانهای پکن این است که دیگر اتکای صرف بر رویکرد «دوری یا نزدیکی برابر» منافع چین را بهطور کامل برآورده نمیکند. تا پیش از این، اتخاذ چنین رویکردی به این دلایل بیشتر امکانپذیر بود: آمریکا همچنان کنشگری بسیار مهم در منطقه به شمار میرفت و کشورهای عربی منطقه نیز بیشترین وابستگی را در ابعاد مختلف به این کشور داشتند؛ اما اکنون این وضعیت تغییر کرده است و کشورهای عربی منطقه از جمله امارات در کنار روابط با آمریکا، خواهان متنوعسازی سیاست خارجی خود از طریق توسعه روابط با دیگر قدرتهای فرامنطقهای از جمله چین هستند. دلیل دیگر این است که با توسعه ظرفیت این کشورها در ابعاد مختلف، امکان حفظ همکاری برابر میان امارات و دیگر کشورهای ثروتمند منطقهای با ایران که بهدلیل فشارهای بینالمللی ظرفیتهای همکاریاش کاهش یافته، دشوار است. به عبارت دیگر، اتکا به سیاست خارجی سنتی چین بین ایران و رقبا، صرفا سبب میشود این کشور نتواند از ظرفیتها و شرایط پیشآمده نهایت بهره را ببرد.
در کنار این موضوع، اشاره به نقش و جایگاهی که امارات و دیگر کشورهای عربی در پیشبرد اهداف اقتصادی چین از آن برخوردارند، ضروری است. از یک طرف، این کشورها شریک مطمئن انرژی برای چین به شمار میروند؛ موضوعی که بهطور سنتی محور تعاملات چین با آنها بوده است. اما در سالهای اخیر موضوعات جدیدی نیز افزوده شده که فراهمآورنده زمینهها برای همکاریهایی است که میتواند به موتور محرکه نوینی برای اقتصاد چین تبدیل شود. بهعنوان مثال، اگرچه طی سالهای اخیر ابتدا موضوع ابتکار «کمربند و راه» به محور مهم روابط تبدیل شد، اما افزوده شدن حوزههای دیجیتال، هوش مصنوعی، انرژیهای تجدیدپذیر و فناوریهای سطح بالا میتواند توان رقابتی چین در سطح جهان را بالا ببرد. تصور کنید در زمانی که آمریکا به متحدانش فشار میآورد که روابط خود با چین در این حوزهها را به حداقل برسانند، پکن نیز همواره به دنبال شرکای جدیدی است تا روابط نوین خود با آنها را تثبیت و تقویت کند.
نکته قابل توجه در این موضوع این است که امارات در این حوزه جایگاه برجستهتری در میان کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس پیدا کرده است. تلاشهای مقامات این کشور از دیرباز برای تبدیل شدن به هاب تجاری، فضای مناسبی را برای این همکاری با چین نیز فراهم میکند. مقامات چین نیز با آگاهی از این موضوع توجه بیشتری را به امارات معطوف داشتهاند؛ بهگونهایکه اکنون میتوان امارات را به جهات مختلف مهمترین شریک چین در منطقه قلمداد کرد. البته این به معنای نادیده گرفتن اهمیت دیگر کشورها نیست. در کنار این موارد، به توان لابیگری اماراتیها نیز میتوان اشاره کرد. امارات خواهان بینالمللی کردن موضوع جزایر سهگانه است و کشورهایی چون چین و روسیه کانالهای مناسبی برای پیگیری این سیاست فراهم میکنند. در شرایطی که چین با چالشهای اقتصادی مواجه است، فضای اعمال نفوذ بر نوع تصمیم مقامات چینی بیش از گذشته فراهم میشود. در این میان ابزارهایی چون توان سرمایهگذاری و ظرفیتهای مالی، نمایش رویکرد مستقلتر در برابر غرب و غیره چنین فضایی را برای اماراتیها فراهم کرده است.
اشاره به این موضوع نیز ضرورت دارد حتی اگر مقامات چینی واقف باشند، اتخاذ چنین رویکردی در عمل تاثیری برجای نخواهد گذاشت؛ اما میدانند حال که ایران از گزینههای متعددی برای مانور در سیاست خارجی برخوردار نیست، میتوانند با اتخاذ این رویکرد، امارات متحده و دیگر کشورهای عربی را در موضوعات و مسائل مختلف بیشتر با خود همراه کنند.
بهطور کلی، در پایان باید گفت داشتن ابزارها و کارتهای چانهزنی است که میتواند ابزار لازم برای اثرگذاری بر سیاست دیگر کشورها فراهم کند. تداوم وضعیت کنونی به این معنا است که کشورهای عربی از جمله امارات که ادعای بیهوده بر جزایر سهگانه دارد و تلاش میکند این موضوع را بینالمللی کند، فضای دیپلماتیک بیشتری در اختیار دارد. هرچند این به معنای موفقیت این کشور نخواهد بود، اما اگر از منظر حفظ عزت و منزلت به موضوع نگریسته شود، لزوم اتخاذ رویکردی فعال و بهویژه در پیشگیری سیاست خارجی متوازن را یادآور میشود؛ بهگونهایکه دیگر کشورها از جمله چین گمان نبرند جمهوری اسلامی ایران از ابزاری برای مقابله به مثل برخوردار نیست.