موسسه رند تحلیل کرد
دلایل تداوم نبرد ایران و اسرائیل در آینده
بر اساس این گزارش، اما اسرائیل علاقه کمی به پذیرش این توصیه نشان داده است. اگرچه گزارش شده است که اسرائیل یک ضدحمله فوری را لغو کرده است و حتی به نظر میرسد همانطور که بایدن خواسته بود، به کاهش سرعت اقداماتشان رضایت دادهاند. این در حالی است که برخی مقامات اسرائیل از جمله یوآو گالانت، وزیر جنگ، هرتزی هالوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، بنیگانتس عضو کابینه جنگی و خود نتانیاهو همگی وعده تلافی داده بودند.
در نهایت صبح روز جمعه ۱۹ آوریل، اسرائیل یک حمله متقابل به سیستم دفاع هوایی در پایگاه هوایی ایران در اصفهان انجام داد. اگرچه به نظر میرسد که این حمله تا حد زیادی نمادین بوده، اما با وجود این، این سوال را ایجاد میکند که چرا اسرائیل بار دیگر به ایالات متحده و دیگر متحدانش ضربه میزند، بهویژه پس از اینکه همان کشورها به کمک اسرائیل آمدند؟
در نهایت، دلایل منفی زیادی وجود دارد که چرا اسرائیل آن حمله را انجام داد. اما یک پاسخ خوب و فراگیر نیز وجود دارد و آن این واقعیت است که اسرائیل و ایران درگیر جنگ هستند که فراتر از زمان فعلی ادامه خواهد داشت. تا زمانی که این درگیری ادامه داشته باشد، منطق عملیاتی آن درگیری به سمت تشدید پیش خواهد رفت.
برای برخی، پاسخ به این پرسش که چرا اسرائیل اقدام به حمله کرد، در جاهطلبیهای نتانیاهو خلاصه میشود. طبق این روایت، او صرفا سعی دارد خود را از مخمصه نجات دهد. نتانیاهو عمیقا در داخل اسرائیل منفور است. او تنها ۱۵درصد محبوبیت دارد. منبع اصلی مشروعیت سیاسی او یعنی ادعایی مبنی بر تضمین امنیت اسرائیل بعد از حمله ۷ اکتبر حماس و هر آنچه که در پی آن رخ داده، به شدت آسیب دیده است. بنابراین، جای تعجب نیست که برخی از ناظران، از جمله ایران، استدلال میکنند که نتانیاهو خواهان جنگ با ایران است تا وجهه خود را در داخل ترمیم کند یا حداقل مدت زمان حسابرسی سیاسی در خصوص فاجعه ۷اکتبر را طولانیتر کند و در این روند، شانس بقای سیاسی خود را افزایش دهد.
نتانیاهو ممکن است فردی مستاصل باشد، اما فشار برای تلافی تنها از جانب او نبوده است. در واقع، در داخل اسرائیل برخی صداهای بلندتر که خواستار ضدحمله میشوند، از سوی رقبای سیاسی نتانیاهو، مانند گانتس، گالانت، و دیگران که بیشترین سود را از نظر سیاسی از مرگ نتانیاهو دارند، شنیده میشود. بر اساس نظرسنجیها، اگر انتخابات امروز برگزار شود، گانتس احتمالا نخستوزیر خواهد بود.
همچنین مشخص نیست که حمله به ایران یک حرکت سیاسی خوب برای نتانیاهو یا هر شخص دیگری بوده باشد. بر اساس نظرسنجی دانشگاه عبری که هفته گذشته منتشر شد، حدود ۷۴درصد از اسرائیلیها با ضدحمله درصورتی که ائتلاف امنیتی اسرائیل با متحدانش را تضعیف کند، مخالف بودند. همین نظرسنجی نشان داد که ۵۶درصد از اسرائیلیها گفتهاند که اسرائیل«باید به خواستههای سیاسی و نظامی متحدانش پاسخ مثبت دهد» تا «سیستم دفاعی پایدار را در طول زمان تضمین کند.» حتی در داخل ائتلاف نتانیاهو، حمله متقابل محدود اسرائیل در روز جمعه یک پیروزی سیاسی مشخص نبود. به عنوان مثال، ایتامار بن گویر، وزیر امنیت ملی جناح راست، از این اقدام در شبکه اجتماعی ایکس با عنوان «مسخره» انتقاد کرد.
در مقابل، دلایل اعلام شده اسرائیل برای ضدحمله کاملا پوچ است. مقامات اسرائیلی از لزوم «ارسال پیام» به تهران صحبت کردند. اما تاریخ اخیر خود اسرائیل نشان میدهد که خشونت متقابل به ندرت اثر خود را میگذارد. همانطور که حمله ۷ اکتبر به وضوح نشان داد، چهار عملیات نظامی محدود اسرائیل در غزه قبل از جنگ کنونی - با حملات محدودتر در بین آنها - نتوانست حماس را از جا کنده یا بازدارد. ایران نیز از زبان تقریبا یکسانی استفاده کرده است؛ یعنی دلیل حمله خود را اینگونه توصیف کرد که میخواهد به اسرائیل بیاموزد که نباید به نیروهای ایرانی یا عوامل آن در سوریه و دیگر مناطق حمله کند. همه اینها به نوبه خود این سوال را ایجاد میکند که آیا این تلاش اسرائیل برای ارسال پیام به ایران موثرتر است یا خیر.
درواقع موارد معدودی وجود دارد که اسرائیل واقعا موفق شده باشد به دشمنان خود پیام مورد نظر را منتقل کند. شاید بهترین مثال، جنگ لبنان در سال ۲۰۰۶ باشد که پس از ورود عوامل حزبالله به اسرائیل، کشتن هشت سرباز اسرائیلی و ربودن دو نفر دیگر آغاز شد. پس از درگیری، حسن نصرالله، رهبر حزبالله به خبرنگاران گفت که از تصمیم خود برای آغاز عملیات پشیمان است. وی گفت: «شما از من میپرسید، اگر [قبلا] میدانستم که این عملیات منجر به چنین جنگی میشود، آیا این کار را انجام میدادم؟ من میگویم نه، مطلقا نه.» اما این مساله منجر به یک جنگ ۳۴ روزه تمام عیار و بسیار مخرب شد که ۱۲۱ سرباز اسرائیلی را کشت و جان صدها نیروی حزبالله و بیش ازهزار غیرنظامی را گرفت و بیش از یک میلیون نفر را در هر طرف مرز آواره کرد. همین مساله در مورد حمله نمادین اسرائیل نیز وجود دارد.
البته انگیزه اساسیتری برای اسرائیل وجود دارد که میخواهد به ایران ضربه بزند: انتقام. به هر حال، حتی اگر این حمله در نهایت بیاثر باشد، ایران حدود ۶۰ تن مواد منفجره را مستقیما به سوی اسرائیل پرتاب کرد و قوانین نانوشته جنگ در سایه اسرائیل و ایران را در هم شکست. قابل درک است که برخی از اسرائیلیها میخواستند و همچنان میخواهند پاسخ دهند.
اما همانطور که برت استفنز در نیویورکتایمز به خوانندگان یادآوری کرد، «انتقام، غذایی است که بهتر است سرد سرو شود.» به طور کلی، تصمیمات احساسی برای اتخاذ یک استراتژی، محتاطانه نیست. این بهویژه در اینجا صادق است، با توجه به خطرات نظامی و دیپلماتیک برای کل منطقه، در صورت وقوع جنگ منطقهای. در واقع، به نظر میرسد که حمله به اصفهان عمدا به گونهای تنظیم شده تا منجر به تشدید تنش نشود.
به هر حال، ایران هفت تن از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (از جمله سردار محمدرضا زاهدی) را طی عملیات اسرائیل از دست داد؛ وی بالاترین مقام نیروی قدس سپاه پاسداران است که بعد از زمان شهادت سردار قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده در عراق در سال ۲۰۲۰، در پی حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، جان خود را از دست داد.
اما اگر دلایل بد زیادی برای حملات فعلی و آینده اسرائیل به ایران وجود داشته باشد، حداقل یک دلیل خوب وجود دارد: اسرائیل و ایران در حال جنگ هستند. این جنگ سالهاست که عمدتا مخفیانه بوده اما از ۱۶ مهرماه از سایه بیرون آمده است. وجه مشترک بین حماس، حزبالله، حوثیها و سایر گروههایی که اکنون بیش از شش ماه است به اسرائیل حمله کردهاند این است که همه آنها - با درجات مختلف - توسط ایران تامین مالی، آموزش دیده و تجهیز شدهاند. در نتیجه، هنگامی که هفت نیروی سپاه از جمله سردار زاهدی، که روابط ایران با حزبالله و حکومت بشار اسد را هماهنگ میکرد- در اواخر ماه مارس در دمشق حضور یافتند، اسرائیل احتمالا به این نتیجه رسیده بود که آنها صرفا برای تحولات سوریه در این منطقه مستقر نشده بودند.
پس از رگبار موشکی و پهپادی تلافیجویانه ایران و پاسخ اسرائیل، در این نمایش عجیب و غریب از قدرت نظامی، توپ در زمین ایران است. نشانههای اولیه حاکی از آن است که ایران ممکن است دست کم فعلا این مورد را رها کند. اگر چنین باشد، هم آمریکا و هم منطقه نفس راحتی میکشند.
با این حال، متاسفانه، دور از تصور است که این مهلت زیاد ماندگار باشد. اسرائیل احتمالا همچنان به حمله به عوامل ایرانی در خارج از کشور نیاز خواهد داشت تا بتواند جریان حمایت مادی و استراتژیک ایران از نیروهای محور مقاومت را مختل یا حتی قطع کند. تا زمانی که حمایت از نیروهای نیابتی ادامه یابد و این گروهها همچنان درگیر نزاع با اسرائیل باشند، نیاز عملیاتی به چنین حملاتی وجود دارد و باقی خواهد ماند.
و اگر درگیری متعارف در حال جوشش، دلیل کافی برای هدایت اقدام نظامی اسرائیل در برابر ایران نباشد، پس دلیل بزرگتری در افق وجود دارد: برنامه هستهای ایران. از زمان فروپاشی برنامه جامع اقدام مشترک – که به عنوان توافق هستهای ایران نیز شناخته میشود – تهران به نقطه گریز هستهای نزدیکتر شده است. سیاستمداران اسرائیل مدتهاست که نگران این هستند که حتی اگر ایران از سلاحهای هستهای برای حمله مستقیم به اسرائیل استفاده نکند، ایران دارای سلاح هستهای جسارت بیشتری برای حمایت از نیروهای محور مقاومت در منطقه خواهد داشت. برای بسیاری از اسرائیلیها، حمله آخر هفته گذشته ایران تنها چنین ترسهایی را تقویت کرده است.
از دیدگاه خود اسرائیلیها، آنها باید به حملات خود به اهداف ایرانی ادامه دهند، حتی اگر انگیزههای مشکوک سیاسی، تفکر بازدارندگی مبهم یا احساسات خام و ساده را کنار بزنیم. تا زمانی که اسرائیل و ایران درگیر نزاع هستند، به ضربات متقابل خود ادامه خواهند داد؛ مهم نیست که ایالات متحده و سایر متحدان به اسرائیل توصیه کنند تا از تشدید تنش جلوگیری کند.در نهایت، اگر ایالات متحده و اروپا بخواهند شانس یک جنگ منطقهای در خاورمیانه را از بین ببرند، باید کاری در مورد برنامه هستهای انجام دهند. در غیراین صورت، درگیری ادامه خواهد یافت.