آشنایی با اقتصاددانان
منبع: دایرهالمعارف مختصر اقتصادی
جرمی بنتام (۱۸۳۲-۱۷۴۸)
جرمی بنتام، اقتصاددان بریتانیایی، غالبا با نظریهاش پیرامون فایدهگرایی یا این ایده شناخته میشود که ارزیابی تمام کنشهای اجتماعی باید بر پایه این اصل موضوع انجام گیرد: «معیار درست و غلط بودن، بیشترین شادی برای بیشترین تعداد از افراد است».
منبع: دایرهالمعارف مختصر اقتصادی
جرمی بنتام (1832-1748)
جرمی بنتام، اقتصاددان بریتانیایی، غالبا با نظریهاش پیرامون فایدهگرایی یا این ایده شناخته میشود که ارزیابی تمام کنشهای اجتماعی باید بر پایه این اصل موضوع انجام گیرد: «معیار درست و غلط بودن، بیشترین شادی برای بیشترین تعداد از افراد است».
بنتام بر خلاف دیدگاه آدام اسمیت درباره «حقوق طبیعی» بر این باور بود که چیزی به نام حق طبیعی وجود ندارد که زیر پا گذاشته شود.
بنتام که حقوق خوانده بود، هیچ گاه وکالت نکرد و در عوض تصمیم گرفت که بر اصلاحات قضایی و حقوقی متمرکز شود. برنامههای اصلاحی او از بازنویسی اسناد قانونی فراتر رفت و طرحهای اجرایی مفصلی را برای پیادهسازی برنامههایش در برگرفت. بنتام در برنامهاش برای زندانها، نوانخانهها و نهادهای دیگر، برنامههای جبرانی، طرحهای ساختوساز، جداول زمانی کاری و حتی نظامهای حسابداری تازهای را پیریزی کرد. جالب این است که تفکر بنتام او را نیز مانند اسمیت به این نتیجه کشاند که استادان دانشگاه نباید حقوقی دریافت کنند.
بنتام نخست از رویکرد استوار بر بازار آزاد جانبداری میکرد. مثلا بر این باور بود که نرخهای بهره باید از کنترل دولتی رها باشند، اما در پایان زندگی خود موضعی دخالتگرایانهتر را اتخاذ کرد. او پیش از کینز به حمایت از سیاستهای پولی انبساطی برای دستیابی به اشتغال کامل پرداخت و از گسترهای از دخالتهای مختلف از حداقل دستمزد گرفته تا اشتغال ضمانتشده جانبداری میکرد.
بنتام آثار چندانی منتشر نکرد، اما در طول زندگی خود بر افراد پرشماری اثر گذاشت و مدت کوتاهی پیش از مرگش در سن هشتاد و چهار سالگی در لندن، تصویب برخی از اصلاحات سیاسی مطلوب خود را به چشم دید.
جیمز بوکانان (-۱۹۱۹)
جیمز بوکانان در کنار گوردون تالوک از پایهگذاران نظریه انتخاب عمومی است. او به عنوان یک «سوسیالیست لیبرتارین» به دورههای عالی رشته اقتصاد دانشگاه شیکاگو وارد شد. خود او میگوید که بعد از شش هفته شرکت در کلاس نظریه قیمتهای فرانک نایت به طرفدار پرشور و متعصب بازار آزاد بدل شده بود.
دگرگونی بزرگ بعدی در اندیشههای بوکانان با مطالعه مقالهای به زبان آلمانی نوشته اقتصاددان سوئدی، نات ویکسل رخ داد. پیام مستتر در این مقاله نوشتهشده در سال 1896 این بود که تنها آن دسته از مالیاتها و مخارج دولتی که بالاتفاق پذیرفته شدهاند، توجیه دارند. بر پایه استدلال ویکسل، مالیاتهایی که برای پرداخت هزینه برنامههایی خاص به کار میروند، باید از کسانی ستانده شوند که از آنها نفع میبرند. این باور ویکسل در تضاد با این دیدگاه جریان اصلی دهه 1940 قرار داشت که نیازی نیست پیوندی میان آن چه مالیاتدهندگان میپردازند و صرفههایی که از این برنامهها میبرند، وجود داشته باشد. این هنوز دیدگاه جریان اصلی است. اما بوکانان نظر ویکسل را متقاعدکننده یافت. او مقاله ویکسل را به انگلیسی برگرداند و تفکرش با دیدگاههای او همخوانی بیشتری پیدا کرد.
یکی از محصولات اندیشههای بوکانان کتابی با عنوان «تحلیل ریاضی توافق» بود که آن را همراه با گوردون تالوک نوشت. این دو نویسنده در این کتاب نشان دادند که شرط همرایی در عمل نامیسر است و تغییراتی را در قانونی که آن را «همرایی عملی» میخواندند، مورد بررسی قرار دادند.
این کتاب آنها همراه با «نظریهای اقتصادی درباره دموکراسی» نوشته آنتونی داونز به پاگیری رشته انتخاب عمومی کمک کرد و اکنون اثری کلاسیک به شمار میرود. بوکانان و تالوک به همراه هم مجله آکادمیک «انتخاب عمومی» را نیز به راه انداختند.
شاید مهمترین تاثیر بوکانان بر علم اقتصاد، تمییزی است که میان دو سطح از انتخاب عمومی مینهد: سطح آغازین که در آن قانون اساسی برگزیده میشود؛ و سطح بعد از قانون اساسی. سطح نخست مانند تعیین قواعد بازی است و دومی به انجام بازی در چارچوب این قواعد میماند. بوکانان اقتصاددانان همسنخ خود را به اندیشه بیشتر درباره سطح نخست، به جای فعالیت در مقام بازیگرانی سیاسی در سطح دوم، فرامیخواند. او برای گسترش این شیوه تفکر خود حتی نشریه تازهای به نام «اقتصاد استوار بر قانون اساسی» را به راه انداخت.
بوکانان همچنین اعتقاد دارد که چون هزینهها ذهنیاند، بخش بزرگی از اقتصاد رفاه - تحلیل هزینهفایده و مانند آن - نامعقول است. او این دیدگاههای خود را به تفصیل در «هزینه و انتخاب» که کتابی بیاندازه پرهیجان درباره اقتصاد است، شرح داد. با این همه او نتوانسته بیشتر همکاران اقتصاددان خود را درباره این موضوع قانع کند.
بوکانان در سال ۱۹۸۶ جایزه نوبل علم اقتصاد را به خاطر «شکلدهی به مبانی قانونی و قراردادی نظریه تصمیمگیری اقتصادی و سیاسی» دریافت کرد. او در مورفریسبورو در ایالت تنسی به دنیا آمده و بخش بزرگی از زندگی دانشگاهیاش را در ویرجینیا، نخست در دانشگاه ویرجینیا و بعد در انستیتو پلیتکنیک و دانشگاه ایالتی ویرجینیا و بعد از همه اینها در دانشگاه جورج میسون گذرانده است. در سال ۱۹۶۹ نخستین کسی شد که جامه مدیر مرکز مطالعات انتخاب عمومی را به تن کرد. بوکانان در سال ۱۹۶۳ رییس انجمن اقتصادی جنوب و در سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ رییس انجمن اقتصادی غرب بود و در سال ۱۹۷۱ به عنوان نایبرییس انجمن اقتصادی آمریکا برگزیده شد.
آرتور فرانک برنز (1987-1904)
آرتور اف برنز بیش از هر چیز به خاطر ریاست بر نظام فدرالرزرو در سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ شناخته میشود. انتصاب او به این مقام توسط ریچارد نیکسون، رییسجمهور وقت آمریکا در یک دوره مطالعات تجربی او درباره اقتصاد و به ویژه درباره چرخههای تجاری ریشه داشت. برنز در تحقیقی که در سال ۱۹۳۴ و بر پایه رساله دکترای خود نوشت، به گرایش تقریبا فراگیر به کاهش سرعت حرکت صنایع بعد از شتاب آغازین در رشد اشاره کرده بود. او اعتقاد داشت که این گرایش به معنای رشد آهسته برای کل اقتصاد نیست، چون همچنان صنایع تازهای پدید خواهند آمد.
کتاب «اندازهگیری چرخههای تجاری» که برنز آن را همراه با وسلی میچل نوشت و در سال ۱۹۴۶ از سوی مرکز ملی تحقیقات اقتصادی (انبیایآر) چاپ شد، یک تحقیق گسترده تجربی درباره چرخههای تجاری پیشین بود. برنز و میچل در این نوشته، تعداد زیادی از نشانگرهای تاریخی مربوط به رکود و رونق را در یک شاخص واحد از نقاط عطف چرخههای کسبوکار آمریکا خلاصه کردند. موسسه تحقیقاتی خصوصی غیرانتفاعی انبیایآر اکنون سازمانی است که زمان آغاز و پایان دورههای رکود را اعلام میکند. بخش بزرگی از رویکرد این موسسه بر کارهای برنز و میچل استوار است. کتاب آنها بیش از هر دستاورد دیگری، برنز را به عنوان یک متخصص در پیشبینی چرخههای تجاری مشهور کرد.
برنز تمام مدارک تحصیلی خود را در دانشگاه کلمبیا به دست آورد و تمام دورههای تدریس خود را نیز در آن انجام داد. از سال 1953 تا 1956 ریاست شورای مشاوران اقتصادی را در دوره ریاستجمهوری دوایت آیزنهاور بر عهده داشت. در فاصله 1957 تا 1967 رییس انبیایآر بود و در سال 1959 ریاست انجمن اقتصادی آمریکا را بر گرده داشت. برنز از 1981 تا 1985 سفیر آمریکا در جمهوری فدرال آلمان بود.
گوستاو کاسل (۱۹۴۵-۱۸۶۶)
گوستاو کاسل، اقتصاددان سوئدی، بعد از جنگ جهانی اول در یک رشته یادداشت برای جامعه ملل، نظریهای را درباره نرخهای ارز که با عنوان نظریه برابری قدرت خرید شناخته میشود، شکل داد. این مفهوم بنیادین را میتوان با یک مثال روشنتر کرد. اگر بتوان در آمریکا با 4 دلار این کشور یک بوشل گندم خرید و هر یک دلار آمریکا با 120 ین ژاپن مبادله شود، قیمت یک بوشل گندم در ژاپن باید 480 ین (4 * 120) باشد. به بیان دیگر باید میان قدرت خرید یک دلار آمریکا در این کشور و قدرت خرید ارزش مبادلهای آن در ژاپن برابری وجود داشته باشد.
کاسل اعتقاد داشت که اگر نرخ مبادله یک ارز با معیار برابری همخوان نباشد، تعادل نخواهد داشت و نرخ ارز یا قدرت خرید آن تا زمان دستیابی به برابری تغییر خواهند کرد. دلیل این نکته نیز معامله به سود (آربیتراژ) است. اگر گندم در آمریکا به بهای چهار دلار و در ژاپن به قیمت ششصد ین فروخته شود، واسطهها میتوانند گندم را در آمریکا خریده و در ژاپن بفروشند و این کار را تا حذف تفاوت قیمتی انجام خواهند داد.
اقتصاددانان امروزه میپذیرند که برابری قدرت خرید در صورتی برقرار است که تمام کالاهای یک کشور به شکل بینالمللی مبادله شوند، اما بیشتر کالاها این گونه نیستند. اگر یک ساندویچ همبرگر در آمریکا دو دلار و در ژاپن سه دلار هزینه داشته باشد، واسطهها به خرید آن در آمریکا و فروش دوبارهاش در ژاپن دست نخواهند زد. هزینههای حمل و نقل و نگهداری بیش از مقداری است که برای از میان بردن بهره حاصل از معامله به سود کفایت کند. با این همه اقتصاددانان هنوز مفهوم برابری قدرت خرید را جدی میگیرند. آنها غالبا از این مفهوم به عنوان نقطه آغازی برای پیشبینی تغییرات نرخ ارز استفاده میکنند. مثلا اگر نرخ تورم سالانه در سوئد ۲۰ درصد و در آمریکا ۴ درصد باشد، احتمال این که کرون سوئد ارزش خود را در مبادله با دلار آمریکا از کف دهد، زیاد است. کاسل از سال ۱۹۰۳ تا ۱۹۳۶ استاد اقتصاد دانشگاه استکهلم بود. آخرین کلماتی که او در هنگام مرگ بر زبان راند، این بود: «پول جهانی»!
ارسال نظر