منطقه به ۶ اکتبر بازمیگردد
این ایدهها احتمالا تنها ایدههایی هستند که نگرانیهای سیاسی، دیپلماتیک و ژئواستراتژیک ایالات متحده و همچنین برخی از دولتهای عربی را برطرف میکنند. با این حال احتمال شکست آنها وجود دارد. دولت بایدن در حال قدم گذاشتن در مسیری است که در طول سه سال اول خود با دقت از آن اجتناب کرد - و دلیل خوبی هم دارد. اکنون قرار است بفهمد که بهرغم تلاشهایش، زمانی که جنگ بین اسرائیل و حماس به پایان برسد، منطقه بیشتر شبیه نسخهای از وضعیت موجود در ۶ اکتبر خواهد بود تا یک خاورمیانه جدید. هنگامی که بلینکن در حال عبور از خاورمیانه بود، به نظر میرسید که این جنگ یک رویداد پارادایمساز است. اما این یک امید نابجاست. بدون شک در اینجا فضایی برای دیپلماسی ایالات متحده در مناقشه وجود دارد، اما وزیر امور خارجه با مجموعهای از مفروضات به آن نگاه میکند - در مورد اثرات احتمالی جنگ بر سیاست اسرائیل و فلسطین، منافع بازیگران منطقهای و نفوذ واشنگتن - که معیوب هستند.
این فرض بدی نیست که روزهای نخستوزیر بنیامین نتانیاهو به شماره افتاده است. او ریاست بزرگترین شکست امنیتی در تاریخ اسرائیل را بر عهده داشت که کل منطق دوره طولانیمدت او به عنوان رهبر این دولت را زیر سوال برد. نتانیاهو به اسرائیلیها گفت که او به صورت منحصربهفردی میتواند امنیت و عادیسازی را برای آنها فراهم کند. نجات از این بحران نشاندهنده مهارت سیاسی فوقالعاده او خواهد بود. اما مرگ احتمالی سیاسی او حاکی از احیای اردوگاه صلح اسرائیل نیست. حتی قبل از ۷ اکتبر، پرچمداران راهحل دو کشور به بازیگران سیاسی حاشیهای تبدیل شده بودند. تا زمانی که درگیریها در غزه به پایان نرسد، انتخابات برگزار نخواهد شد. اما به نظر میرسد که پس از کشتار و ویرانی فراوان، اسرائیلیها دوباره با کسانی که به دنبال همزیستی مسالمتآمیز با فلسطینیها هستند، مخالفت خواهند کرد. یک دولت پس از جنگ احتمالا یک ائتلاف راست میانه-راست بدون نتانیاهو خواهد بود. همه اینها نشان میدهد که اگر بلینکن و مشاورانش معتقدند که میتوانند راهحل دودولتی را احیا کنند، یعنی سیاست اسرائیل را اشتباه درک میکنند. محور اصلی رویکرد پساجنگ ایالات متحده، بازسازی تشکیلات خودگردان فلسطین است تا بار دیگر مسوولیت نوار غزه را بر عهده بگیرد. با این حال، اصلا مشخص نیست که هدف از احیای تشکیلات خودگردان در عمل به چه معناست. ریختن پول و اسلحه به خزانه محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، به او کمک کرده تا یک دولت فاسد بنیان کند. شاید بلینکن قصد دارد انتخابات جدیدی در سرزمینهای فلسطینی برگزار شود. با این حال، عباس ممکن است شکست بخورد، به همین دلیل است که تشکیلات خودگردان از سال ۲۰۰۶، زمانی که جناح او - فتح - در مقابل حماس شکست خورد، انتخابات پارلمانی برگزار نکرده است.حتی اگر عباس بتواند با کمک ایالات متحده بر فساد، ناکارآمدی و عدممشروعیت تشکیلات خودگردان غلبه کند، بعید است که بخواهد نقش معاون ایالات متحده و اسرائیل در غزه را ایفا کند. به هر حال، این موضوع نقطه مرکزی انتقاد حماس از تشکیلات خودگردان فلسطین است: اینکه منافع اسرائیل – و در نتیجه ایالات متحده – را به بهای از دست دادن حقوق فلسطینیان پیش میبرد. در این مورد، رهبری حماس اشتباه نمیکند.
احتمالا، ایالات متحده از جامعه به اصطلاح بینالمللی برای کمک به تشکیلات خودگردان فلسطین برای اینکه روی پاهای خود بایستد، استفاده خواهد کرد. این فکر بدی نیست، اما واشنگتن به شرکای مشتاق نیاز دارد - و هیچ رهبری در اروپا، آسیا، خاورمیانه، آمریکای لاتین یا آفریقا دست خود را برای کمک به تامین امنیت غزه پس از جنگ یا کمک به تقویت تشکیلات خودگردان بالا نبرده است.
بیایید یک آزمایش ذهنی انجام دهیم: واقعیت را به حالت تعلیق درآوریم و فرض کنیم که ایالات متحده میتواند تشکیلات خودگردان را بازسازی کند، کشورهای اروپایی و عربی با نیروهای حافظ صلح برای غزه گام برمیدارند و اسرائیلیها یک ائتلاف میانهرو مرکزگرا ایجاد میکنند. این خبر خوبی خواهد بود، اما پایههای درگیری بین اسرائیلیها و فلسطینیها باقی خواهد ماند. اسرائیلیها همچنان نمیخواهند بیتالمقدس را با فلسطینیها تقسیم کنند، آوارگان فلسطینی را در میان خود نمیپذیرند و نمیپذیرند که در محدوده مرزی ۱۹۶۷ زندگی کنند. فلسطینیها به نوبه خود از پایتختی در بیتالمقدس چشمپوشی نخواهند کرد، نمیتوانند مساله پناهندگان را رها کنند و باید از لحاظ سرزمینی دارای یک کشور مستقل و کاملا مجزا باشند. اشتهای ویرانگری که در ماه گذشته در غزه رخ داده است نشاندهنده این واقعیت است که مناقشه اساسی بین اسرائیل و فلسطینیها هنوز برای حل و فصل آماده نشده است؛ و دلیل کمی وجود دارد که باور کنیم وقتی دور کنونی جنگ تمام شود، وضعیت برای دیپلماسی مساعدتر خواهد بود. حماس نیازمند آن است که شکست نخورد، و حتی اگر شکست بخورد، اعتبار مقاومت خود را تا حدی پررنگ خواهد کرد که هزینه درگیری برای رهبران این گروه ارزش و اعتبار ایجاد کند. اسرائیلیها دستشان به خون آلوده است، اما برای آنها کافی نیست که به دنبال راهی متفاوت باشند. این امر بهویژه تا زمانی که حزبالله در حاشیه نشسته باشد و بدون آغاز جنگی تمامعیار به سمت اسرائیل شلیک کند، صادق است. علاوه بر این، روابط اسرائیل با کشورهای عربی عمدتا بدون آسیب باقی مانده است. اردنیها سفیر خود را فراخواندهاند و به اسرائیلیها گفتهاند که تا زمانی که جنگ متوقف نشده است، سفیر خود را به امان بازنگردانند، اما پادشاه عبدالله روابط خود را قطع نکرده است. پارلمان بحرین با صدور بیانیهای روابطی را تعلیق کرد که در عمل تعلیق نشد. رئیس کمیته امور خارجه و دفاع شورای ملی فدرال امارات متحده عربی گفت: از منظر امارات متحده عربی، توافق ابراهیم باقی میماند. خالد بنسلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی، که از قضا برادر ولیعهد نیز هست، هفته گذشته در واشنگتن نشان داد که عربستان همچنان به عادیسازی روابط با اسرائیل علاقهمند است. قطع روابط یا تعلیق روابط احتمالی ممکن است توجه اسرائیل را به خود جلب کند، اما به نظر نمیرسد رهبران عرب مایل به انجام این اقدام باشند.
در مجموع، همه اینها نشان میدهد که پس از همه مرگها و ویرانیها، و همه رفت و آمدهای بلینکن، وضعیت اسرائیل و فلسطین به قبل از ۷ اکتبر بازمیگردد. تنها تفاوت ایجاد رژیم امنیتی اسرائیل برای نوار غزه خواهد بود - سرزمینی که نمیخواهند به حماس اجازه تداوم حکمرانی در آن را بدهند، اما هیچ قدرت بینالمللی هم حاضر نیست مسوولیت آن را بر عهده بگیرد. اوضاع همانطور که قبلا بود باقی خواهد ماند: غیرقابل حل، صرف نظر از اینکه بلینکن چقدر مسافت بین واشنگتن و پایتختهای خاورمیانه پیموده باشد.
منبع: فارن پالیسی