خط لوله صلح، بسترساز توسعه همکاری‌ اقتصادی ایران و پاکستان

تهیه و تنظیم: میثم‌هاشم‌خانی*، شبنم جنت‌خواه**

دکتر عباس ملکی در یک نگاه

دکتر عباس ملکی، معاون اسبق وزارت امور خارجه و مدیرکل سابق دفتر مطالعات دریای خزر در این وزارتخانه، اگرچه سابقه حضور در رده‌های بالای وزارت امور خارجه در زمان دکتر ولایتی و دکتر خرازی را در کارنامه خود دارد، اما ظرف چند سال اخیر بخش عمده وقت خود را به فعالیت آکادمیک اختصاص داده و کوشیده است تا فعالیت‌های مطالعاتی خود را در زمان حضور در وزارت امور خارجه، با تمرکز بر مباحث آینده‌پژوهی مربوط به حوزه انرژی ادامه دهد.

دکتر ملکی هم‌اکنون به تدریس در دانشکده انرژی دانشگاه صنعتی شریف مشغول است و از باسابقه‌ترین کارشناسان کشور در حوزه مسائل استراتژیک مرتبط با انرژی محسوب می‌شود.

جناب دکتر ملکی، به خاطر وقتی که در اختیار ما قرار دادید، از شما متشکرم. به عنوان اولین سوال می‌خواستم تعریفی اجمالی در مورد «امنیت انرژی» ارائه فرمایید. چه مباحثی در حوزه امنیت انرژی مورد بررسی قرار می‌گیرند؟

برای آغاز بحث در مورد «امنیت انرژی»، بد نیست یادی از این شعر مرحوم احمد شاملو کنیم که می‌گفت: «اگرچه که زیباست شب، برای که زیباست شب؟!»

اشاره بنده به این است که باید ببینیم چه کسی این سوال را می‌پرسد؟ و اینکه آیا موضوع صحبت ما در مورد یک کشور تولیدکننده انرژی است یا مصرف‌کننده انرژی؟

اگر از دیدگاه یک کشور مصرف‌کننده انرژی بخواهیم این بحث را ببینیم، یعنی اگر موضوع صحبت ما کشوری باشد که دارای نیاز و به عبارتی متقاضی انرژی است، «امنیت انرژی» به معنای تامین مداوم، درازمدت و بدون وقفه انرژی برای آن کشور خواهد بود.

اما برای کشوری مثل ایران که خود تولیدکننده انرژی‌ است، امنیت انرژی به معنای برخورداری از یک بازار وسیع تقاضا در درازمدت برای عرضه انرژی، به خصوص نفت و گاز است. در این زمینه شاخص‌های متعددی وجود دارد که یکی از مهم‌ترین این شاخص‌ها، شاخص مقدار کل ذخایر نفت و گاز تقسیم بر تولید سالانه است. این شاخص به این معنا است که اگر کشوری با همین میزان تولید سالانه فعلی به تولید نفت و گاز ادامه دهد، تا چند سال دیگر قادر به تولید نفت و گاز خواهد بود؟

به عنوان مثال، مقدار این شاخص برای ایران چیزی حدود ۸۰ سال است. یعنی با توجه به تولید فعلی ایران، اگر این تولید ثابت بماند و منابع و نفت و گاز جدید هم در ایران کشف نشود، ۸۰ سال طول می‌کشد تا این ذخایر به پایان رسد.

این شاخص تا چه حد قابل اطمینان است؟

به هر حال این‌ها متغیرهایی هستند که در طول زمان تغییر می‌کنند، زیرا مقدار ذخایر نفت و گاز هر کشور به طور تقریبی تخمین زده می‌شود و خود این تخمین‌ها می‌توانند حتی به صورت هفتگی تغییر کنند. ضمن آنکه بحث امکان کشف ذخایر جدید هم وجود دارد یا ممکن است به این نتیجه برسیم که یک منبع گاز یا نفت، دارای ذخیره‌ای کمتر یا بیشتر از میزانی‌ است که قبلا برآورد کرده‌ایم. به‌خصوص در مورد ایران چون از گذشته‌ها کار خیلی دقیقی در مورد اکتشاف و شناسایی ذخایر نشده است، احتمال اینکه مقدار تخمین‌زده شده در مورد ذخایر تغییرات زیادی داشته باشد، نسبتا بالاست.

از طرف دیگر در مورد تولید هم که یکی از موضوعات مهم است باید توجه کنیم در مورد آن دسته از کشورهای دارای منابع نفت و گاز که سرمایه‌گذاری روی پروژه‌های جدید نکنند، ظرف مدت کوتاهی میزان توانایی تولید و استخراج نفت و گاز به شدت کاهش می‌یابد، چون هر حوزه نفتی یا گازی، وقتی که مدتی مورد استخراج قرار می‌گیرد، به اصطلاح فنی پیر می‌شود و از بین می‌رود.

به عنوان مثال در عربستان سعودی یک حوزه نفتی به نام «قوار» وجود دارد که زمانی روزانه بالای یک میلیون بشکه تولید داشت، اما حالا به علت فرسوده شدن این حوزه و عدم‌سرمایه‌گذاری کافی در نوسازی آن، تولیدش به شدت پایین آمده است.

در واقع چاه‌های نفتی هم مثل خیلی از پدیده‌های طبیعی دارای یک چرخه هستند و وقتی از قله یا بلوغ آنها بگذرد، در سرازیری تولید می‌افتند و حتی ممکن است زمانی برسد که به‌رغم وجود ذخایر در یک حوزه نفتی یا گازی، به دلیل عدم‌ سرمایه‌گذاری کافی در پروژه‌هایی مانند سیستم تزریق و امثالهم، هزینه استخراج به اندازه‌ای بالا رود که اصلا ادامه استخراج، صرفه اقتصادی نداشته باشد.

با توجه به توضیحات جنابعالی، اجازه بدهید بحث امنیت انرژی را از دو دیدگاه جداگانه بررسی کنیم: یکی از دیدگاه کشورهای تولید‌کننده و صادر‌کننده نفت و دیگری از دیدگاه کشورهای وارد‌کننده.

احتمالا بهتر است اولویت را هم به بحث کشورهای صادرکننده اختصاص بدهیم، چون کشور ایران یکی از مهم‌ترین صادر‌کنندگان نفت و یکی از بزرگ‌ترین دارندگان ذخایر گازی در دنیا محسوب می‌شود.

ارزیابی شما از شرایط ایران در زمینه امنیت دسترسی به بازار فروش نفت و گاز چگونه است؟

امنیت انرژی برای تولیدکنندگان نفت و گاز به موضوعات مختلفی بر می‌گردد که یکی از مهم‌ترین این موضوعات، امنیت دسترسی به بازارهای کافی برای فروش است. برای کشور ایران به اعتقاد بنده کلیدی‌ترین بازار، بازار اروپاست.

البته خیلی از دوستان بر این عقیده‌اند که با روند رو به رشد تقاضا در چین و هند، بازار این دو کشور و در کل بازار آسیای شرقی، بازار مهم‌تر و سودآورتری نسبت به اروپا خواهد بود؛ اما بنده با در نظر گرفتن جنبه‌های مختلف، فکر می‌کنم بهتر است همچنان اروپا را به عنوان مهم‌ترین بازار هدف خود برای صادرات نفت و گاز هدفگذاری نماییم.

اما بخشی از کارشناسان معتقدند به دلیل رشد بالای اقتصادی چین و هند، اگر ما الان به صورت جدی و حساب‌شده وارد بازار انرژی این دو کشور شویم و بتوانیم جایگاه خود را در بازار انرژی این دو کشور تثبیت کنیم، چشم‌انداز روشنی خواهیم داشت.

اما ظاهرا شما با این تحلیل مخالف هستید. ممکن است قدری بیشتر در مورد علت مخالفت‌تان توضیح دهید؟

بله، ببینید، چین و هند تاکنون همواره از خریداران نفت ایران بوده‌اند و امیدواریم به زودی از خریداران گاز ایران نیز باشند، ولی از نظر من این ۲ کشور خریداران کلیدی نفت و گاز ایران نخواهند بود.

دلایل متعددی برای این ادعای خود دارم که بخشی از آنها که بتوان در فرصت کوتاه مصاحبه بیان کرد را توضیح می‌دهم: اول اینکه ما نیاز به همکاری‌های بلندمدت با کشورهایی که به آنها گاز صادر می‌کنیم، داریم. در اینجا بر روی عبارت «همکاری بلندمدت» تاکید می‌کنم.

ما با اروپا در آستانه توافق‌نامه‌ها و همکاری‌های تجاری مناسبی بودیم و این همان چیزی است که برای توسعه اقتصادی کشور ما مورد نیاز است. اتحادیه اروپا معمولا برای کشورهایی که این قبیل توافق‌نامه‌های اقتصادی را با آنها امضا می‌کنند، تسهیلاتی قائل می‌شود و ترجیح دارد که این تعاملات اقتصادی را در حوزه‌های مختلف گسترش دهد.

ضمنا باید توجه کنیم که سنگ بنای اتحادیه اروپا از پنج کشور آغاز شد و با توسعه‌ای چندمرحله‌ای در حال حاضر به ۲۷ کشور رسیده است. مجموعه‌ای شامل ۲۷ کشور توسعه‌یافته صنعتی که در اتحاد با آلمان، فرانسه و انگلیس حضور دارند. این مساله باعث می‌شود که همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا خود را مجبور ببینند تا با کمک یکدیگر توان اقتصادی خود را بالا ببرند و صنایع خود را گسترش دهند.

بسیار خب، ارتباط این مطلب را با فرمایش قبلی شما متوجه نمی‌شوم، ایران که جزو ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا قرار ندارد.

جزء این ۲۷ کشور نیستیم، ولی می‌توانیم به آنها انرژی صادر کنیم. ببینید کشورهایی مثل مجارستان در این اتحاد نیاز به گاز برای گسترش صنایع خود دارند و گسترش صنایع یعنی نیاز روزافزون به انرژی. به زبان ساده، باید توجه کنیم که به طور متوسط، تقریبا یک سوم ارزش هر کالایی به انرژی مربوط می‌شود.

حالا اگر مجارستان بخواهد در اتحادیه اروپا بماند، باید همپای آلمان تولید کند که یکی از الزامات کلیدی چنین مساله‌ای آن است که باید مصرف و واردات انرژی خود را سال به سال افزایش دهد. نزدیک‌ترین حوزه‌های نفت و گاز به اروپا هم در حال حاضر عبارتند از روسیه و ایران و در درجه بعد عراق و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس.

البته کشورهای اتحادیه اروپا می‌توانند از کشورهای آفریقای شمالی و همین‌طور بعضی کشورهای اروپایی دارای ذخایر نفتی، مانند نروژ، بخشی از انرژی مورد نیاز خود را بخرند، اما باید توجه کنیم که این کشورها ذخایر محدودی دارند و توانایی تولیدشان محدود است.

بنابراین ما هم در نفت و هم در گاز می‌توانیم نقش بسیار مهمی در تامین انرژی اتحادیه اروپا بازی کنیم. البته در بازار نفت و گاز چین و هند هم حتما باید حضور داشته باشیم، اما باید توجه کنیم که گزینه استراتژیک چین برای خرید نفت، به وضوح عربستان سعودی است که این مساله را از قراردادهای متعدد بلندمدت و رو به رشد موجود بین چین و عربستان می‌توان فهمید.

اما در حال حاضر چین خریدار نفت و گاز ایران هم هست و ظاهرا سیاستگذاری انرژی ایران هم به گونه‌‌ای تنظیم شده که چین را به عنوان یک مشتری مهم در آینده به حساب می‌آورد.

بله، چین در حال حاضر خریدار نفت ایران هست و تا حدی هم سرمایه‌گذاری‌هایی در توسعه میدان‌های نفتی ایران انجام داده، اما همان‌طور که گفتم، بررسی حجم روزافزون قراردادهای سنگین نفتی چین با کشورهایی مثل عربستان و استرالیا و همین‌طور سرمایه‌گذاری‌های سنگینی که چینی‌ها در توسعه میدان‌های نفتی این دو کشور انجام داده‌اند، به وضوح نشان می‌دهد که آنها در بلندمدت عمدتا بر روی این دو کشور به عنوان تامین‌کنندگان اصلی انرژی خود حساب باز کرده‌اند.

در واقع اگر سرمایه‌گذاری‌ها و همین‌طور قراردادهای بلندمدت خرید انرژی چین را بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که در بلندمدت، سه گزینه اولی که چینی‌ها برای تامین انرژی بر روی آنها حساب باز کرده‌اند، عبارتند از: عربستان، استرالیا و چند کشور آفریقایی؛ ایران هم جزو کشورهایی‌ است که در استراتژی چینی‌ها در درجه بعد قرار می‌گیرد.

برای مثال می‌بینیم که چین سرمایه‌گذاری‌های زیادی در توسعه حوزه‌های نفتی سودان و آنگولا انجام داده و قراردادهای بسیار بلندمدتی برای خرید نفت از این کشورها امضا کرده است. البته چین قصد خرید نفت و گاز از ایران را هم دارد، اما به هر حال به نظر می‌رسد که در بلندمدت ما جزو گزینه‌های اصلی مورد نظر چینی‌ها نیستیم و در نتیجه به نظر می‌رسد که نباید به بهانه حضور در بازار انرژی چین، از بازار اروپا غافل شویم.

البته این را هم بگویم که اگر ایران بتواند از حوزه‌های نفتی شمالی، یعنی حوزه‌های نفتی واقع در دریای خزر به چین نفت و گاز صادر کند، به احتمال فراوان چین انگیزه فراوانی برای همکاری خواهد داشت و استقبال خواهد کرد. چون به این ترتیب چین نفت و گاز را از مرزهای شمالی خود دریافت می‌کند که این مسیر با امنیت انرژی بسیار بیشتری برای چین همراه خواهد بود. امنیت بیشتر به دلیل است که لنگر انداختن کشتی‌های نفتکش در سواحل جنوبی چین، مستلزم عبور از تنگه مالاکا است و این تنگه در دسترسی مستقیم نیروهای نظامی آمریکایی قرار دارد که در کشورهای آن منطقه استقرار دارند.

از توضیحات شما متشکرم. اگر موافق باشید، پرسش بعد را به موضوعی کمابیش متفاوت اختصاص دهیم:

چند سالی است که بحث انتقال گاز از ایران به پاکستان و هند به وسیله خط لوله مطرح شده است. هر از گاهی موضع‌گیری‌هایی هم در این مورد از طرف مقامات ایران، پاکستان و هند مطرح می‌شود.

ظرف چند ماه اخیر، مقامات پاکستان و هند اعلام کرده‌اند که راه‌های دیگری برای تامین گاز مورد نیاز خود را مورد بررسی قرار داده‌اند و به طور خاص به خرید گاز ترکمنستان از طریق احداث خط لوله اشاره کرده‌اند. البته این احتمال وجود دارد که قصد آنها برای خرید گاز از ترکمنستان جدی نیست و این مساله را صرفا برای افزایش قدرت چانه‌زنی و کاهش قیمت خرید گاز از ایران مطرح کرده‌اند.

با این توصیفات، ارزیابی اجمالی شما در مورد این خط لوله که به خط لوله صلح معروف شده، چگونه است؟

احداث خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان و هند یا همان «خط لوله صلح»، به نظر بنده در درجه اول به نفع ایران خواهد بود. احداث این خط لوله، قطعا می‌تواند روابط سیاسی ایران با پاکستان و هند را بهبود بخشد و پایه‌ای برای افزایش همکاری‌های اقتصادی این سه کشور باشد.

از طرف دیگر، برای احداث این خط لوله، ایران مجبور خواهد بود گاز را تا استان سیستان و بلوچستان انتقال دهد و در نتیجه به طور همزمان ما می‌توانیم منابع مالی داخلی و خارجی را در این استان جذب کنیم و با احداث مناطق صنعتی در این استان محروم، شرایطی ایجاد نماییم تا شرکت‌های داخلی و خارجی را که تولید آنها به مصرف مقادیر بالای گاز نیاز دارد، تشویق کنیم در این منطقه مستقر شوند. به این ترتیب هم امنیت در این استان بهبود می‌یابد و هم بسترهایی برای رونق اقتصادی و کاهش محرومیت در این استان به وجود می‌آید.

ضمنا به نظر می‌رسد که در حال حاضر، بیشتر پاکستان است که بر احداث این خط لوله اصرار دارد و هندی‌ها به احتمال فراوان مشتری این خط لوله نخواهند بود. به نظر می‌رسد که هندی‌ها سه منبع دیگر را برای تامین گاز مورد نیاز خود در دست بررسی دارند، اول واردات گاز از روسیه است که به صورت جدی مطرح می‌باشد و مذاکرات زیادی هم بین هند و روسیه در مورد آن صورت گرفته؛ دوم واردات گاز به صورت مایع از استرالیا و همین‌طور جنوب شرق آسیا و سوم هم انتقال گاز از خط لوله «تاپی»، یعنی خط لوله‌ای که با گذشتن از مسیر کشورهای افغانستان و پاکستان، گاز را از ترکمنستان به هند انتقال می‌دهد.

به هر حال هند در مورد هر سه گزینه‌ای که اشاره کردم مصمم به نظر می‌رسد و در هر سه مورد هم مذاکراتی جدی را در دستور کار قرار داده است و در نتیجه به نظر می‌رسد که در حال حاضر تمایل کمی به خرید گاز ایران از طریق خط لوله دارند. بخشی از این عدم‌تمایل هم به این مساله مربوط می‌شود که این خط لوله قرار است از پاکستان بگذرد و روابط سیاسی هند و پاکستان هم در مجموع روابط بسیار پرتنشی محسوب می‌شود.

اما خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به هند هم از مسیر پاکستان می‌گذرد. ضمنا این خط لوله از مسیر افغانستان هم می‌گذرد که بسیار ناامن است.

اگر طبق فرمایش شما هند در مورد احداث خط لوله گاز از ترکمنستان تمایل بیشتری نسبت به خط لوله گاز ایران دارد، به نظر می‌‌رسد که دلیل اصلی عدم‌تمایل هند به خرید گاز ایران از طریق احداث خط لوله، فشارهای آمریکا بوده است و همچنین هندی‌ها خرید گاز ایران را فدا کرده‌اند تا روابط اقتصادی گسترده‌‌شان با آمریکا مخدوش نشود. آیا شما با چنین تحلیلی موافقید؟

بله، طبیعتا مسائل سیاسی، منافع اقتصادی و همین‌طور مسائل امنیتی در تصمیمات همه کشورها برای خرید انرژی تاثیرگذار است که هند هم در این زمینه مشابه سایر کشورها رفتار می‌کند. ضمنا در مورد احداث خط لوله، چون بحث همکاری بسیار بلندمدت بین دو کشور مطرح می‌شود، طبیعتا حساسیت‌ها ممکن است بیشتر شود. به هر حال تصمیم‌گیری در مورد احداث خط لوله برای انتقال گاز به پاکستان هم می‌تواند برای ایران منافع قابل‌توجهی داشته باشد، هم از بابت درآمد حاصل از فروش گاز، هم از بابت زمینه‌سازی برای همکاری‌های اقتصادی بیشتر بین دو کشور و هم به خاطر بسترسازی برای توسعه استان سیستان و بلوچستان که خط لوله از آن عبور می‌کند.

اجازه بدهید این را هم اشاره کنم که حدود پانزده سال پیش، بحث خط لوله‌ای برای صادرات گاز از ترکمنستان به پاکستان، از مسیر افغانستان مطرح بود که یک شرکت آمریکایی مطالعات مقدماتی آن را انجام می‌داد. در همان زمان بنده گفتم که شاید بهترین راه این باشد که به‌جای عبور این خط لوله از مسیر ناامن افغانستان، مسیر ایران انتخاب شود و این خط لوله با عبور از خاک ایران، گاز را به پاکستان تحویل دهد، اما واقعیت این است که اگر عبور خط لوله از افغانستان بررسی می‌شود و عبور خط لوله از ایران بررسی نمی‌شود، به این دلیل است که در کلیه حوزه‌های مرتبط با انرژی، مسائل سیاسی نقش بسیار پررنگی را ایفا می‌کنند که من وارد جزئیات آن نمی‌شوم.

جناب دکتر ملکی، اگر اجازه بدهید، قدری هم به بحث سرمایه‌گذاری در استخراج نفت و گاز و توسعه میدان‌های نفتی و گازی کشور بپردازیم.

تولید نفت در ایران، سال‌ها است که تقریبا رشدی نداشته و در حد ۴ میلیون بشکه در روز ثابت مانده است. به این ترتیب سرمایه‌گذاری‌هایی که در این زمینه صورت گرفته، تنها توانسته جلوی افت تولید را بگیرد.

از طرف دیگر به نظر می‌رسد که رقبای ما و به طور خاص رقبای حاشیه خلیج‌فارس، در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای با هدف افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز خود انجام داده‌اند.

در این زمینه، من دو سوال دارم: اولا، جنابعالی چه دورنمایی را در مورد رشد ظرفیت تولید نفت و گاز در ایران پیش‌بینی می‌کنید؟ ثانیا، اگر رقبای ایران در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس بتوانند ظرفیت تولید نفت و گاز خود را افزایش دهند، چه تاثیری بر وضعیت ایران خواهد داشت؟

در حال حاضر در سطح دنیا مسابقه پرشتابی در میان کشورهای دارای ذخایر نفت و گاز وجود دارد که هدف اصلی کشورها در آن، عبارت است از سرمایه‌گذاری مناسب به منظور به دست آوردن ظرفیت اضافی تولید نفت و گاز. ممکن است در برخی از موارد، کشورهای دارای ذخایر نفت و گاز، ظرفیت تولید اضافی را ایجاد کنند، اما از آن استفاده نکنند.

برای مثال، کشور عربستان ظرفیت تولید ۱۱ میلیون بشکه نفت در روز را دارد، اما در عمل تولید خود را بین ۸ تا ۹ میلیون بشکه در روز تنظیم می‌کند. در واقع وقتی کشوری به صورت بالقوه بتواند هر زمان که خواست، تولید خود را افزایش دهد، همین مساله یعنی به اصطلاح داشتن «ظرفیت مازاد تولید»، یکی از بزرگ‌ترین عوامل در افزایش قدرت چانه‌زنی آن کشور به حساب می‌آید.

اگر شما ظرفیت تولید مازاد نداشته باشید، عملا در مقابل حوادثی که پیش می‌آید هیچ کاری نمی‌توانید بکنید. مثلا زمانی که قیمت نفت بسیار بالا رفته باشد و شما بخواهید برای بهره‌مندی از این شرایط نفت بیشتری بفروشید، اگر ظرفیت بالقوه برای افزایش تولید نداشته باشید، از این موقعیت هیچ استفاده‌ای نمی‌توانید کنید.

همین‌طور برای مثال در چانه‌زنی با اعضای اوپک هم کشوری مثل ایران که ظرفیت تولید مازاد آن در زمینه نفت تقریبا صفر است یعنی ظرفیت تولید بالقوه آن با تولید بالفعل تقریبا برابر است، قدرت چانه‌زنی بسیار کمتری در مقایسه با کشوری مثل عربستان خواهد داشت که ظرفیت تولید مازادی در حدود سه میلیون بشکه در روز دارد و می‌تواند با تزریق این سه میلیون بشکه به بازار، قیمت نفت را در سراسر دنیا دچار شوک کند.

به این ترتیب پایین بودن ظرفیت تولید بالقوه نفت ایران، می‌تواند باعث شود که ایران توانایی تاثیرگذاری کمتری بر تصمیمات اوپک داشته باشد، درست است؟

بله، همین‌طور است. مخصوصا باید به این نکته هم توجه کنیم که هم‌اکنون کشورهای مختلف دنیا به دنبال افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز خود هستند و این مساله می‌تواند شرایط ایران را به شدت تضعیف کند. مثلا کشور عراق مدعی است با قراردادهایی که به زودی

با شرکت‌های بزرگ بین‌المللی فعال در زمینه استخراج نفت منعقد خواهد کرد، ظرفیت تولید بالقوه خود را تا چند سال آینده به ۱۲ میلیون بشکه در هر روز خواهد رساند.

البته دوازده میلیون بشکه در هر روز یک مقدار اغراق‌آمیز است، اما اگر تصور کنیم نیمی از آن یعنی شش میلیون بشکه در روز هم محقق شود، از تولید روزانه حدودا چهار میلیون بشکه‌ای ایران بیشتر خواهد بود و عراق دومین کشور اوپک از حیث ظرفیت بالقوه تولید می‌شود.

حتی اگر ظرفیت تولید عراق به یک سوم این ۱۲ میلیون بشکه برسد، یعنی چهار میلیون بشکه در روز، باز عراق از لحاظ میزان صادرات نفت خواهد توانست از ایران پیشی بگیرد، به این علت که عراق با یک جمعیت ۲۰ میلیون نفری، مصرف داخلی کمی دارد و می‌تواند بخش عمده نفت تولیدی خود را صادر کند. در نقطه مقابل، ایران به دلیل داشتن جمعیت ۷۲ میلیون نفری، مصرف انرژی بالایی دارد و به همین دلیل در حال حاضر ما روزانه حدود سه میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه نفت تولید می‌کنیم که می‌توانیم چیزی در حدود دو میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه از آن را صادر کنیم و بقیه در داخل مصرف می‌شود.

صحبت‌های شما نگران‌کننده است. آیا به جز عربستان و عراق، کشورهای دیگری هم ظرفیت بالقوه تولید خود را افزایش داده‌اند؟

بله، مثلا کویت برنامه‌های گسترده‌ای در این زمینه دارد، همین‌طور کشورهای اروپایی و آمریکای جنوبی دارای ذخایر نفتی و تقریبا تمام کشورهایی که دارای نفت و گاز هستند شدیدا در فکر افزایش ظرفیت بالقوه تولید خود هستند. ظرفیت تولید مازاد است که شما را در آینده یک کشور مقتدر نشان می‌دهد.

همین‌طور کشورهایی مانند روسیه و نروژ هم برنامه‌های گسترده‌ای برای افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز خود دارند که مجموعه این عوامل می‌تواند شرایط ایران را تضعیف کند؛ بنابراین اگر ایران بی‌دقتی کند، رتبه جهانی خود در زمینه صادرات نفت را به زودی از دست خواهد داد و تاثیرگذاری خود در اوپک را از دست خواهد داد.

آقای دکتر، شما به ظرفیت بالقوه ۱۱ میلیون بشکه‌ای عربستان و تولید بالفعل ۸ میلیون بشکه‌ای این کشور اشاره کردید. همچنین در مورد عراق اشاره کردید که این کشور احتمالا ظرف چند سال آینده به ظرفیت بالقوه تولید ۴ تا ۶ میلیون بشکه خواهد رسید.

ظرفیت بالقوه و بالفعل تولید نفت در ایران چقدر است؟

متاسفانه وضعیت ظرفیت بالقوه و بالفعل تولید در ایران مناسب نیست. در واقع با وجود آنکه ما با تمام ظرفیت بالقوه خود تولید می‌کنیم، در حال حاضر تولید ایران حتی از سهمیه‌ای که اپک برای ما تعیین کرده، کمتر است. اوپک سقف تولید ایران را حدود ۴ میلیون و ۱۵۰ هزار بشکه در هر روز تعیین کرده است که میزان تولید فعلی نفت ایران در حدود روزانه ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه می‌باشد و با توجه به جمعیت بالای ایران و مصرف بالای نفت در داخل کشور، در حدود ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه برای صادرات باقی می‌ماند.

دلیل این مساله هم به تعلل ما در سرمایه‌گذاری در نوسازی و مجهز کردن چاه‌های نفتی مربوط می‌شود. هر چاه نفت، به تدریج که مورد استخراج قرار می‌گیرد، فرسوده می‌شود و اگر سرمایه‌گذاری مناسب برای نوسازی آن یا مثلا فرآیند تزریق گاز به چاه نفت مذکور صورت نگیرد، به سرعت امکان استخراج نفت از آن پایین خواهد آمد.

در مورد لزوم سرمایه‌گذاری مناسب‌تر در زمینه نفت، شما توضیحات کاملی ارائه فرمودید، اما نکته دیگر این است که در زمینه گاز، احتمالا شرایط ما نامناسب‌تر است.

ما با وجود آنکه دومین کشور دنیا از لحاظ ذخایر گازی محسوب می‌شویم، اما میزان گاز صادراتی ما از گاز وارداتی کمتر است.

ارزیابی شما در این زمینه چگونه است؟

متاسفانه همین‌طور است. ما حدود چهارده میلیارد متر مکعب در سال به ترکیه گاز صادر می‌کنیم و حدود یک میلیارد مترمکعب هم به ارمنستان که چیز زیادی نیست. در مقابل، ۲ خط لوله واردات گاز از ترکمنستان داریم که در مجموع بیشتر از مجموع گاز صادراتی خود به ترکیه و ارمنستان، از ترکمنستان گاز وارد می‌کنیم.

بنابراین هنوز ما در زمینه گاز، یک کشور وارد‌کننده هستیم و این مساله در شرایطی که ایران دومین دارنده ذخایر گازی دنیا است، شرایط مناسبی نیست و علتش هم سرمایه‌گذاری نامناسب بوده است.

حالا اینها را برای این نمی‌گویم که دلسردی ایجاد کنم، ولی می‌خواهم نتیجه‌گیری کنم که سرمایه‌گذاری روی پروژه‌های نفت و گاز کشور، شاید از نان شب هم برای اقتصاد ایران واجب‌تر باشد. البته اگر امروز سرمایه‌گذاری شود، شاید ۱۰ سال طول بکشد تا جواب بدهد، اما اگر سرمایه‌گذاری نشود، آینده ما به عنوان یک کشور بازیگر قوی در زمینه انرژی، دچار مشکل خواهد شد.

آقای دکتر، از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، بسیار سپاسگزارم. در پایان این گفت‌وگو، اگر مطلبی را به عنوان مطلب نهایی مدنظر دارید، در خدمت شما خواهیم بود.

باید توجه کنیم که توسعه پروژه‌های نفت، گاز و پتروشیمی، چه در دریای خزر چه در پارس جنوبی و چه در مناطق دیگر، معمولا به سرمایه‌گذاری‌های سنگینی نیاز دارد که پس‌انداز موجود در داخل کشور برای تامین آن جوابگو نیست و در نتیجه حتما باید به دنبال جذب شریکان خارجی باشیم.

این مساله در مورد حوزه‌های نفتی و گازی مشترک بین ایران و کشورهای همسایه، با شدت بیشتری برقرار است، یعنی اگر سرمایه سنگین مورد نیاز برای توسعه پروژه‌های حوزه گازی « پارس جنوبی» که بین ایران و قطر مشترک است را، از طریق مشارکت با شرکای خارجی تامین نکنیم، به احتمال فراوان عقب‌ماندگی ما نسبت به قطر در بهره‌برداری از این حوزه گازی، ادامه خواهد داشت و ممکن است تشدید هم بشود.

*(m.hashemkhany@gmail.com)

**(sh_۶۴dalv@yahoo.com)

چکیده گفته‌ها

در «خط لوله صلح»، بیشتر پاکستان بر احداث آن اصرار دارد و هندی‌ها به احتمال فراوان بنا به ملاحظات سیاسی، مشتری این خط لوله نخواهند بود. با این وجود، احداث این خط لوله همچنان منافع قابل‌توجه و متنوعی برای ایران خواهد داشت.

احداث خط لوله صلح برای انتقال گاز ایران به پاکستان و انعقاد قرارداد بلندمدت فروش گاز به پاکستان، می‌تواند منافع گسترده‌ای برای ایران به همراه داشته باشد، هم از بابت درآمد فروش گاز، هم از بابت زمینه‌سازی برای همکاری‌های اقتصادی متنوع‌تر و بیشتر بین این دو کشور پرجمعیت مسلمان و هم به خاطر بسترسازی برای توسعه استان سیستان و بلوچستان که خط لوله از آن عبور می‌کند.

هندی‌ها به احتمال زیاد مشتری گاز ایران نخواهند بود و سه منبع دیگر را برای تامین گاز خود در دست بررسی دارند: واردات از روسیه، واردات گاز مایع از استرالیا و واردات گاز از خط لوله‌ای که با گذشتن از کشورهای افغانستان و پاکستان، گاز ترکمنستان را به هند انتقال می‌دهد.

برخی معتقدند با روند رو به رشد تقاضای انرژی در چین، بازار این کشور سودآورتر از اروپا خواهد بود؛ اما بنده فکر می‌کنم بهتر است همچنان اروپا را به عنوان مهم‌ترین بازار صادرات نفت و گاز هدفگذاری کنیم.

حجم روزافزون قراردادهای بلندمدت نفتی چین با عربستان و استرالیا، نشان می‌دهد که چینی‌ها در بلندمدت عمدتا بر روی این دو کشور به عنوان گزینه‌های اصلی تامین انرژی خود حساب باز کرده‌اند، در درجه بعد روی چند کشور آفریقایی مثل سودان و آنگولا و در درجه بعد کشورهایی از جمله ایران.

چکیده گفته‌ها

اگر ایران بتواند از حوزه‌های نفتی دریای خزر به چین نفت صادر کند، چین استقبال خواهد کرد، چون به این ترتیب چین نفت و گاز را از مرزهای شمالی خود دریافت می‌کند که برعکس سواحل جنوبی چین، در دسترس نیروهای نظامی آمریکایی قرار ندارد.

عراق مدعی است ظرف چند سال آینده با مشارکت شرکت‌های بزرگ بین‌المللی، ظرفیت تولید نفت خود را به روزانه ۱۲ میلیون بشکه خواهد رساند. اگر حتی یک سوم این میزان محقق شود، عراق از لحاظ میزان صادرات نفت از ایران پیشی می‌گیرد، زیرا عراق با جمعیت ۲۰ میلیون نفری، مصرف داخلی کمی دارد و بخش عمده نفت تولیدی خود را صادر می‌کند.

به دلیل سرمایه‌گذاری ناکافی، ما هنوز یک کشور واردکننده گاز هستیم، آن هم در شرایطی که ایران دومین دارنده ذخایر گازی دنیاست. اگر سرمایه‌گذاری مناسب در بخش نفت و گاز کشور انجام نشود، آینده ما به عنوان یک بازیگر قوی در زمینه انرژی، دچار مشکل خواهد شد.

اگر سرمایه سنگین مورد نیاز برای توسعه «پارس جنوبی» را به سرعت از طریق مشارکت با شرکای قوی خارجی تامین نکنیم، عقب‌ماندگی ما نسبت به قطر در بهره‌برداری از این حوزه گازی، تشدید خواهد شد.