تفکری دوباره
تجارت مواد مخدر افغانی
مترجم: یاسر میرزایی
منبع: فارین پالیسی
چرا نابود کردن تجارت تریاک افغانستان کمکی به توقف طالبان نمیکند یا لااقل مساله مواد مخدر ایالاتمتحده را حل نمیکند!
جاناتان کاکینز، جاناتان کولیک، مارک کلیمن
مترجم: یاسر میرزایی
منبع: فارین پالیسی
چرا نابود کردن تجارت تریاک افغانستان کمکی به توقف طالبان نمیکند یا لااقل مساله مواد مخدر ایالاتمتحده را حل نمیکند! صنعت مواد مخدر افغانی بیش از همه به طالبان سود میرساند
بعید است. امروز افغانستان انحصار صادرات هروئین به اروپا و آسیا را دارد. این کشور بیش از ۹۰ درصد تولید جهانی را در اختیار دارد؛ اگر چه بازار مواد مخدر در حال توسعه است اما هزینههای تولید در افغانستان آن قدر پایینتر از رقبای فرضی است که به راحتی میتوان فرض کرد این کشور برای پنج یا حتی ده سال آتی، سرآمد تولیدکنندگان باشد.
در تصورات عوام و سیاستگذاران آمریکایی، طالبان بزرگترین برنده این صنعت انحصاری است، تصوری که خالی از حقیقت نیست. برچسب «نارکوتروریست» (این اصطلاح توسط یکی از رییسجمهورهای پرو در سال ۱۹۸۳ علیه گروههایی جعل شد که در برابر برنامه ضد مواد مخدر، حملات تروریستی میکردند. م.) اغلب بد به کار برده میشود ولی در مورد طالبان تا حدی درست است. آنها واقعا از منافع ناشی از تجارت تریاک برای تامین مالی حملات به هدفهای غیرنظامی و نظامی استفاده میکنند. خود طالبان کمتر وارد حملونقل مواد میشوند، اما مالیاتی که از معاملات مواد مخدر مردم میگیرند، منبع مهم درآمدی آنها است؛ کسی نمیداند که طالبان چه قدر از تجارت مواد مخدر نفع میبرند اما در اینکه آنها به این کار مشغولاند، شکی نیست.
اما اینکه طالبان از تجارت هروئین سود میبرد به این معنا نیست که تجارت هروئین مهمترین منبع درآمدی طالبان است. ارقام را در نظر بگیرید(یا حداقل ارقام درشت را نگاه کنید. نمودارهای تولید سال به سال تغییر میکند، نرخهای تبدیل کاملا تخمینی و اطلاعات قیمتی بازارهای پنهان تریاک ناقص است). در یک سالی که به عنوان نمونه در نظر گرفته شده است، کشاورزان افغان حدود ۷۰۰۰ تن تریاک را به قیمت کیلویی ۱۳۰ دلار به دلالانی فروختند که آن را به ۱۰۰۰ تن هروئین تبدیل میکنند؛ قیمت هر کیلو هروئین ۲۵۰۰ دلار در افغانستان و ۴۰۰۰ دلار به صورت عمده فروشی در کشورهای همسایه است. کل تجارت ۹۰۰ میلیون دلار در سال درآمد برای کشاورزان دارد، ۶/۱ میلیارد دلار درآمد برای دلالان درون افغانستان دارد و ۵/۱ میلیارد دلار دیگر برای کسانی که هروئین را به خارج از کشور قاچاق میکنند (سال ۲۰۰۰ یک نمونه نادر است. در این سال محصولات خشخاش دچار آفتزدگی شد، تولید کم و قیمتها بالا رفت).
سهم طالبان محل بحث است، با تخمینهای معقول چیزی است بین ۷۰ تا ۵۰۰ میلیون دلار - اما در هر صورت این سهم بزرگی از کل تجارت نیست. طالبان ۲ تا ۱۲ درصد از ۴ میلیارد دلار درآمد این صنعت را در اختیار دارند؛ کشاورزان، دلالان، قاچاقچیان و مقامات فاسد روی هم خیلی بیش از اینها درمیآورند. واضح نیست که چرا طالبان در استفاده از قدرتشان و گرفتن سهم بیشتری از درآمد دلالان موفق نیستند، اما یک چیز مشخص است: آنها راهی جز بالا رفتن ندارند. یک بار دیگر مهرهها را روی میز بریزید تا ببینید کجای کار میلنگد؛ هر چه قدر تلاشهای ضد مواد مخدر موفقتر است، به نظر میرسد درآمد و قدرت طالبان بیشتر میشود به جای آنکه کمتر شود.
معتادان مواد مخدر آمریکایی از طالبان پشتیبانی میکنند
گفتنش سخت است. در ماههای پس از حملات یازده سپتامبر، دفتر ملی سیاستگذاری کنترل مواد مخدر، آگهیهای عمومی منتشر کرد که میگفت مصرفکنندگان مواد مخدر آمریکایی از تروریستهایی که ایالاتمتحده را هدف گرفتهاند، پشتیبانی میکنند. در حقیقت گرچه مصرفکنندگان ایالاتمتحده در حال پشتیبانی از تعداد زیادی شخصیتهای ناخوشایند هستند، اما به نظر نمیرسد آنها در افغانستان باشند. بخش زیادی از پولی که در بازارهای مواد مخدر ایالاتمتحده رد و بدل میشود، برای کوکائین است که همه آن در نیمکره غربی تولید میشود. ایالاتمتحده تنها ۵ درصد تریاک غیرقانونی دنیا را مصرف میکند و بسیاری از آن از کلمبیا و مکزیک میآید. در این میانه، بسیاری از مواد مخدر افغانی هرگز آسیا را ترک نمیکند، این یکی از مسائل مربوط به سلامتی آن قاره و همچنین در حد کمتری اروپاست. روسیه از دیگر مقاصد اصلی صادرات مواد مخدر افغانستان است.
کاهش تولید در افغانستان همه دلالان را متضرر میکند، از جمله طالبان
اشتباه است. در ماه دسامبر اخبار تفسیری روزنامه گاردین، طالبان را در تلاش برای انبار تریاک به قصد «بازی با قیمتهای خیابانی (مواد مخدر) در شرق» دانسته بود. یک اقتصاددان احتمالا میخندد - شاید هم گریه کند - وقتی چنین چیزی میخواند. همان طور که توماس شلینگ در دهه ۱۹۶۰ اشاره کرده بود، وقتی به کالاهای ممنوع میرسیم، قانون و خلافکاران هر دو یک نقش را بازی میکنند: هر دو میخواهند که آنها (کالاهای ممنوع) گرانتر شوند.
بله، تحدید کامل تولید مواد مخدر افغانی، درآمد ناشی از مواد مخدر را محدود میکند، اما این کار غیرممکن است و از آنجا که کاهش تولید امکانپذیر است، کاهش تولید به همان نسبت قیمتهای صادراتی و در کل درآمدهای ناشی از مواد مخدر را بالا میبرد.
انحصارگراها چون با تقاضای بیکشش مواجهاند، اصلا از کاهش تولید نگران نمیشوند - آنها عاشق آن هستند. تولید کمتر یعنی عایدی بیشتر؛ دلیل اینکه اوپک بر سر این بحث میکند که تولید را کاهش دهد نه افزایش، همین است. رویکرد ضد مواد مخدری، این مساله را برای دلالان مواد مخدر حل میکند (بدون آنکه خود زحمتی بکشند)، صادرات را کم میکند و عایدی این تجارت را میافزاید - آفتزدگی امسال موضوع را کاملا وضوح بخشید، تولید بسی بیش از آن چه مدیریت کنترل مواد مخدر ایالاتمتحده میتوانست کنترل کند، کم شد، اما قیمت هر کیلو تریاک به بیش از ۲۰۰ دلار افزایش یافت.
تقاضای بازار خردهفروشی مواد مخدر پاسخی است به قیمتهای خردهفروشی - احتمالا نسبت دقیقی ندارد اما به هر حال تحت تاثیر آن است. به هر حال حتی تغییرات بزرگ در قیمتهای صادراتی موجب تغییر در قیمتهای خردهفروشی میشود که البته بسیار معتدلتر است. علت این است که ارزش فرآیند تولید هروئین در افغانستان کسر کوچکی از ارزش این ماده در کشورهایی است که آن را مصرف میکنند: یک کیلوگرم که به ۳۰۰۰ دلار در افغانستان فروخته میشود به ۷۰۰۰۰ دلار قیمت عمدهفروشی در بریتانیا میرسد و شاید خردهفروشیاش به ۳۰۰۰۰۰ دلار نیز برسد. قیمت مواد مخدر در نقطه صدور چنان کسر کوچکی از قیمت نهایی و خردهفروشی است که تنها تغییرات بزرگ در اولی روی دومی اثر محسوس میگذارد.
اگر شما قیمت نقطه صدور را دو برابر کنید، قیمت خردهفروشی در کشورهای همسایه ۲۰ درصد بالا میرود و این تنها حدود ۱۵ درصد، مصرف را کاهش میدهد (با استفاده از یک تخمین عرفی از وابستگی مصرف به قیمت) و چون قیمتهای اروپای غربی (و ایالاتمتحده) ۵ تا ۲۰ برابر بالاتر از قیمتهای عمدهفروشی در آسیا است، آن بازارها آخرین جایی است که اثر کاهش عرضه بدانها میرسد؛ بنابراین حتی اگر صادرات هروئین نیمکره غربی یکشبه به صفر برسد، میزان هروئینی که در افغانستان تولید و صادر میشود تقریبا تاثیری بر میزان وابستگی یا جرائم مربوط به مواد مخدر در ایالاتمتحده نخواهد داشت.
کاهش عرضه به طور خاص به طالبان ضربه میزند
دقیقا برعکس. وقتی کنش نظامی یا قوانین ممنوعیت، صادرات هروئین افغانی را کاهش میدهد، عایدی کلی دلالان بالا میرود، اما همه سود نمیبرند. طبیعتا آن دلالانی که زندانی یا کشته میشوند، ضرر میکنند، اما کسانی که باقی میمانند وضع بسیار بهتری خواهند داشت - آنها بخش بزرگتری از کیک بزرگتری را به دست میآورند.
در جهانی آرمانی، قوانین ممنوعیت، کثیفترین دلالان را هدف میگیرد و آنها را در شرایط زیانده قرار میدهد. نظامیان و مدیریت ممنوعیت مواد مخدر، این موضوع را میدانند و سعی میکنند به صورت انتخابشده آن دلالانی را بتارانند که نزدیکترین رابطه را با یاغیگران دارند، اما افغانستان جهانی آرمانی نیست. حتی اگر نمایندگان اتحاد با تمام هوشمندی ممکن عمل کنند، آن هوشمندی از کمال بسیار دور است و دلایل خوبی برای این ترس وجود دارد که به صورت نظاممند در مسیرهایی غلط باشد.
مقامات افغان به دلایل فرهنگی و قانونی نقشی کلیدی در کسب و ارزیابی اطلاعات اهداف (منظور گروههای تروریستی است که بدانها حمله میشود) دارند، اما افغانستان از فاسدترین دولتهای روی زمین است. انتخاب اهداف تمرینی برای تصمیمگیری است و هر جا مقامات در چنین موقعیتی قرار میگیرند، گروگذاران انگیزه دارند که آنها را با رشوه یا تهدید منحرف کنند. هر چه شورشیها قویتر باشند، یا به طور دقیقتر، هر چه در تطمیع یا تهدید مقامات ماهرتر باشند، افزایش ممنوعیت میتواند به طور خاص به نفع آن شورشیها باشد، حتی اگر نظامیان ایالاتمتحده و مدیریت ممنوعیت مواد مخدر تمام تلاششان را برای دوری از این نتیجه بکنند.
خراب کردن زمینهای خشخاش کشاورزان افغان، ایده بدی است
اغلب ولی نه همیشه. در سالهای نخست جنگ افغانستان، سیاست ائتلافی شامل قلع و قمعهای گسترده بود. در ژوئن ۲۰۰۹، دولت باراک اوباما اعلام کرد که ایالاتمتحده و دیگر نیروهای بینالمللی، از این پس سیاستهای قلع و قمع را ادامه نمیدهند که در پی آن ریچارد هولبروک گفت: ایالاتمتحده «صدها میلیون دلار پول را هدر داده است.»
انگیزه معنادار این بازگشت، رسیدن به این شناخت بود که قلع و قمع نتایج نامعلومی دارد. جلوگیری از محصول تریاک کشاورزان میتواند ایجاد خصومت کند، شاید آن قدر کافی که سربازی تازه نفس برای تمرد ایجاد کند. این مساله به جهت جغرافیایی نیز ناجور بود. افغانستان یک منطقه وحشتناک پیچیده است، اما میتوان با سادهسازی گفت، دو - سوم کشور(دقیقا ۲۷ تا از ۳۴ استان) تقریبا کشت خشخاش ندارد و چند سالی است که تقریبا باثبات است. یک سوم باقیمانده - خصوصا استانهای هلمند و قندهار - مملو از کشت خشخاش و شورشیها است.
قلع و قمع در این مناطق اثر کم و مقطعی بر تجارت مواد مخدر دارد و نهایتا تولید را به روستا یا ناحیه بغلی هل میدهد و کشاورزان عصبانی که طعمههای خوبی برای سربازگیری طالبان هستند هدیه خوبی برای دشمن به نظر میرسند؛ بنابراین دولت اوباما دست از حمایت مستقیم قلع و قمع برداشت، اگرچه فرمانداران برخی استانهای افغانستان به برنامههای قلع و قمع خویش ادامه دادند.
اما کنارگذاشتن کامل قلع و قمع در همهجا نیز نتایج نامعلوم خود را دارد. در حال حاضر دو سوم افغانستان، با درصد بالایی خالی از کشت خشخاش هستند. پاک نگه داشتن آنها از کشت خشخاش در حال حاضر نه تنها نسبتا ساده است، بلکه سطحی از بههنجاری را برای بیش از نیمی از کشور به همراه دارد، دوستی روسیه - که به عنوان یکی از بازارهای اصلی مواد مخدر افغانی، به نحو قابل درکی از چشمانداز کنار گذاشته شدن سیاستهای ضدتریاکی خشمگین است - را به همراه دارد و اعتبار محلی ایالاتمتحده را در مخالفت با مواد مخدر در زمانی که اعتیاد جامعه افغانی را فراگرفته است، بالا میبرد.
اگر آمریکا میخواهد قلبها و ذهنهای کشوری را با خود همراه کند که نرخ اعتیاد آن جزء بالاترینهای دنیاست، چیزی بهتر از این نیست که به وضوح ضد مواد مخدر باشد و مردم را به این نکته یادآور شود که طالبان از این صنعت نامشروعی که اعضای خانوادهشان را اسیر خود کرده است، سود میبرد. جلوگیری از مقادیر خیالی و خارج از حد تولید مواد در جنوب نیازمند خراب کردن فرآیندی که در باقی کشور شروع شده، نیست.
همه وضع بهتری خواهند داشت اگر کشاورزان افغان چیز دیگری بکارند
نه ضرورتا. توسعه جایگزین - که گاهی «معیشت جایگزین» خوانده میشود - مکملی نرمتر برای قلع و قمع است. هر دو کشاورزان را هدف گرفتهاند، یکی محصولات را خراب میکند و جادهها را تهدیدآمیز، دیگری محصولات را خراب میکند و چیز دیگری جایش میکارد. اگر روش توسعه جایگزین به میزان معناداری کشت مواد مخدر را در کل کم نکند - و چنین هم هست - حداقل کسانی که کار خوب میکنند، آسیب نمیبینند، درست است؟
اشتباه است. طالبان به این دلیل از مواد مخدر خراج نمیگیرند که مخالف مواد مسکر هستند؛ آنها از تریاک خراج میگیرند، چون میتوان گرفت. در مناطق یاغی افغانستان، طالبان، فرمانروایان محلی، مقامات دولتی فاسد و هر کس دیگری که به اندازه کافی تفنگ داشته باشد، «حق حراست» را از تقریبا هر فعالیتی که در منطقه تحت کنترل آنها صورت گیرد، اخاذی میکنند - از جمله پروژههای توسعه جایگزین. والاستریت ژورنال تابستان گذشته گزارش داد که نیمی از برقی که توسط نماینده ایالاتمتحده برای توسعه بینالمللی در استان هلمند تولید شده بود توسط طالبان فروخته شد - ۱۰۰ میلیون دلار برای بهبود کارخانه تولید برق هزینه شده بود. حتی اگر کسی چنان مثال فاحشی را نادیده بگیرد، محاسبه صریح میگوید نتیجه کلی رضایتبخش نیست.
کافی است مقادیر تصدیقشده ۱۰ تا ۲۰ درصد، نرخ اخاذی توسط طالبان را در کل بودجه بینالمللی برای توسعه جایگزین در افغانستان ضرب کنید تا دریابید که میزان عایدی طالبان نسبت به آن چیزی که میتوانستند از تجارت تریاک کسب کنند، چه قدر افزایش یافته است.
هیچکس شک ندارد که توسعه باید بخشی مهم از برنامه افغانستان باشد، اما دلایلی قوی وجود دارد برای اینکه این برنامهها پاداشی برای استانهای ثبات یافته باشد، نه ابزاری برای پیروزی بر استانهایی که خصومت دارند.
به حل مساله مواد مخدر افغانی امیدی نیست
چنین نیست، اگر صبور باشیم. اگر قرار است راهحلها سریع یا قطعی باشد، مساله مواد مخدر در افغانستان هیچ راهحلی ندارد؛ اما این بدان معنا نیست که هیچ کار نمیتوان یا نباید انجام داد. قدمهای کوچک بهتر از ایستادن است، حتی در سرزمینی با چنان شرایط ناامیدکنندهای، انصراف، تایید وضعیت بد اجتماعی است.
گزینههایی برای عمل وجود دارد. ایالاتمتحده میتواند روی درمان مساله مواد مخدر در افغانستان، کشوری با مساله دهشتناک هروئین، سرمایهگذاری کند تا تقاضا از سوی مردم افغان کاهش یابد. این کار میتواند کشورهای مشتری را تشویق کند که برای درمان مساله مواد مخدر به پا خیزند؛ این نتیجه، عایدی دلالان افغان را کاهش شدید میدهد. تمرکز فعالیتهای توسعه جایگزین بر مناطق باثباتتر کشور، به عنوان پاداشی در برابر حرکت به سمت وضعیت بهنجار، میتواند تهدید تاثیر دوباره طالبان بر آن مناطق را کاهش دهد و حذف مقامات افغانی فاسد دخیل در تجارت مواد مخدر از صندلیهای قدرت - اگر ممکن بود - پایههای اعتماد را در دولت محکم میکند.
احمقانه است که از این رویکردها توقع زیادی داشته باشیم، اما محدودیت فعالیتهای امکانپذیر کنترل مواد مخدر در افغانستان، ادامه سیاستهایی که بیشتر مضرند تا مفید را توجیه نمیکند. از آن رو که تمایل طبیعی فعالیتهای مواد مخدری کمک به دشمنان آمریکا است، این کشور باید مبارزه با آن را هر قدر کم و ممکن پیگیری کند. این جا هر قدم کوچکی واقعا بزرگ است.
ارسال نظر