یادداشت
ایرانی ماندهاند
یادداشت صفحه اول روز یکشنبه هفته پیش روزنامه «دنیای اقتصاد» عنوان جالبی دارد: «تحریم و مسوولیت نخبگان» و نوشته بزرگواری است که در هر حال تجربهای در دنیای دیپلماسی و روابط جهانی دارد که معدود کسانی دارند. فرازی از این یادداشت را نقل میکنم:
دکتر علی دادپی
یادداشت صفحه اول روز یکشنبه هفته پیش روزنامه «دنیای اقتصاد» عنوان جالبی دارد: «تحریم و مسوولیت نخبگان» و نوشته بزرگواری است که در هر حال تجربهای در دنیای دیپلماسی و روابط جهانی دارد که معدود کسانی دارند. فرازی از این یادداشت را نقل میکنم: «آیا نخبگان ما دریافتهاند که تحریمهای بیسابقه اعمال شده بر ایران و ایرانی، در تاریخ پیشینه میسازد و راه را برای استفاده از آنها در آینده علیه هر ملت و دولتی که نخواهد زیر بار سلطه دولتهای مسلط جهانی برود، هموار میکند. روشنفکران و نخبگان ایرانی چه در داخل و چه در خارج نمیتوانند در مقابل این امر که برخلاف اعلامیه حقوق بشر، مقررات تجارت آزاد، حقوق بینالملل و نظامات متحدالشکل جهانی اعمال میشود، سکوت کنند. حتی اگر نخبگان اختلافنظری با سیاستهای فعلی دارند، نباید منافع ملت و سرنوشت ایران و ایرانی را نادیده بگیرند».
من نه ادعای نخبه بودن دارم و نه تا به حال برای عضویت در بنیاد نخبگان تقاضایی دادهام، ولی از آنجا که ناظر فعالیتهای دوستان نخبهام بودهام و از کم و کیف برخی فعالیتهایشان هر از گاهی خبرهایی میشنوم ذکر چند نکته را واجب و ضروری میدانم.
اول، اگر نویسنده محترم کارگزار منافع ملی بودهاند، مردم ایران، چه نخبه و غیر نخبه آن منافع ملی را تعریف کرده و میکنند. منافع ملی یعنی سود و زیان مردم، چه آن کشاورز مازندرانی که مرکباتش را در بازار داخلی با وجود رقابت خارجی عرضه میکند و چه آن بانکدار خصوصی که سود و زیان بانکش در گرو آزادی نقل و انتقالات بینالمللی است. نخبگان مورد اشاره این یادداشت هیچ وقت از مردم ایران جدا نبوده و نیستند، حتی اگر بخواهیم از آنها یک طبقه برگزیده اجتماعی بسازیم و این گونه جلوه دهیم که شریک دردهای مردم نبوده و نیستند. واقعیت اینجا است که نخبگان مورد اشاره یادداشت چه در داخل و در خارج مانند بقیه مردم ایران از تحریمها آسیب دیده و میبینند و از آنجا که مانند بقیه مردم در ردیف اول پرداختکنندگان هزینههای ناشی از تحریمها هستند، طبیعی است که همواره کوشیدهاند تا راههایی برای دور زدن این تحریمها و کاهش آثار آن پیدا کرده و میکنند.
دوم، نویسنده محترم به حقوق برابر انسانها اشاره کردهاند، به وضعیت آموزشی و پذیرش در دانشگاههای دنیا و محدودیتهایی که بر دانشجویان ایرانی اعمال شده و میشود. آیا نویسنده محترم اطلاع دارند بسیاری از دانشجویان فعلی و سابق ایرانی از جمله اینجانب سالیان سال از دیدن خانوادههایمان و عزیزانمان بهواسطه همین محدودیتها و مشکلات محروم بودهایم؟ آیا ایشان فکر میکنند که ما منفعلانه این محدودیتها را پذیرفتیم؟ حتما ایشان با سوابقشان در دستگاه دیپلماسی ایران و حضورشان در دادگاه داوری بینالمللی خبر دارند که همین نخبگان منفعل در سرزمینی که با ایران رابطه سیاسی ندارد جمع شدند و با استفاده از ابزارهای بسیار مختصر و محدودی که داشتند برخی شرایط پذیرش و اعطای ویزای دانشجویی را تسهیل کردند. جالب است که در این تلاش کسی بهخاطر ندارد که مورد حمایت دولت متبوعشان بوده باشند. بلکه تنها بودهاند و به تنهایی از دیوار بلند بی اعتمادی بالا رفتند تا کمی شرایط غیرانسانی حاکم بر زندگی دانشجویان ایرانی را تغییر دهند. آیا نویسنده محترم آن وقت تلاش این نخبگان را ستودند؟ راه دور نرویم همین چند ماه پیش بهدنبال زلزله آذربایجان همین انسانها دوباره جمع شدند تا بهرغم تحریمها به زلزله زدگان آذربایجانی کمک کنند. آن تلاشها باعث شد تا تحریمها شامل این کمکرسانی نباشد. در نتیجه اجازه بدهید یادآوری کنم که این نخبگان آنقدرها هم منفعل نبودهاند.
سوم، نویسنده بزرگوار یادداشت مذکور خود میدانند که دولتها نهادهایی هستند در خدمت مردم، اما شامل همه خدمتگزاران مردم نبوده و نیستند. نخبگان ایرانی چه در داخل و چه در خارج کشور بخشی از مردم ایران هستند و نه دولت ایران و در عرصه بینالمللی جایگزین دولت ایران نبوده و نیستند. ایشان بارها و بارها فرصتسازی کردهاند و کوشیدهاند تا بخشی از زیرساختهای مورد نیاز ایران را در ارتباطات جهانی تدارک ببینند. آنچه نویسنده محترم از ایشان میطلبد کاری است که برای دولت تعریف شده و در انحصار دولتیان است و نه مردم ایران. در نهایت احترام نخبگان ایرانی مانند مردم ایران هزینههای اقدامات تصمیمسازان را میپردازند، ولی توان تغییر نتایج و عواقب آن را ندارند.
چهارم، این بزرگوار به فعالیت دولتهای بیگانه و حامی تحریمها در بسط و گسترش این تحریمها و محدودیتها اشاره کردهاند و آنها را خلاف سنت دیپلماسی جهان دانستهاند. خواندن این نکته برای من همیشه دانشجوی تاریخ بسیار شگفت انگیز است. در درجه اول فکر کردم که منظور نویسنده محترم تمسک به قوانین بینالمللی است، ولی خود ایشان هم به خوبی میدانند که کارآیی قوانین بینالمللی وابسته به قدرت سیاسی است. در درجه دوم یادآوری این نکته لازم است که بسیاری از تحریمها علیه ایران بهواسطه مصوبات شورای امنیت سازمان ملل اعمال میشوند، در اینجا رقیب با صحبت به زبان یک قانون بینالمللی آشنا است که میتواند دیگران را از عمل به سایر قوانین و ایفای حقوق ایران بازدارد. سوالی که پیش میآید این است که آیا میتوان انتظاری جز این از دستگاههای دیپلماسی داشت؟ آیا شگفت آور است که دشمنان ما از انزوای ایران حداکثر بهرهبرداری ممکن را بکنند تا مزایای اقتصادی و سیاسیشان را تثبیت کنند؟ قواعد بازی بینالمللی را ترکیبی از عذرهای موجه و قدرت سیاسی و قوانین بینالمللی تعیین میکنند. در محاسبات سیاسی معمولا واقعیتهای سیاسی و قدرت سیاسی را در نظر میگیرند تا قوانین بینالمللی را.
پنجم، در پایان یادداشت نوشتهاند: «روشنفکران ما نباید دلخوریهایشان از عملکرد تصمیمسازان را بر منافع و مصالح ملی رجحان دهند. حفظ آینده کشور، حراست از ایران و ایرانی، بیدار ساختن وجدان آدمهای آگاه در جهان و ایستادن در مقابل آنچه ناحق است، آنچه غیرقانونی است، آنچه با سرنوشت ایران و ایرانی مرتبط است، وظیفه همه است. عام و خاص و به حکم ذات و ماهیت ایرانی بودن. البته وظیفه نخبگان سنگینتر.» باید گفت که مردم ایران قرنهاست که به حراست از ایران مشغولند و ایکاش کارگزارانشان سنگینی این وظیفه را به اندازه مردم احساس میکردند. طی سالهای اخیر گروهی که ایشان به آنها اشاره کردهاند بارها و بارها کوشیدهاند علیه تحریمها و تبعیض علیه ایرانیان در سطح جهان اقداماتی را بهرغم جو منفی رسانه ای انجام دهند. شاید اگر سیاستگذاران آن روز از این حرکتهای خودجوش استقبال میکردند امروز افراد بیشتری دلگرم به تاثیرگذاری اینگونه حرکتها بودهاند. نخبگان ایرانی ایرانی بودهاند و ایرانی ماندهاند حتی اگر تنها برجای ماندند.
با ذکر مهمترین نکته مطلب را به پایان میرسانم. زمانی که از شهروند فعال صحبت میکنیم. زمانی که با ایرانیان خارج از کشور و روشنفکران داخل و خارج از منظر یک کارگزار سخن میگوییم خوب است به یاد بیاوریم ارتباطات و فعالیتهای آنها زمانی کارآتر است که بسترهای مناسب و زیرساختهای کافی در اختیارشان باشد. طی سالهای گذشته برخی اظهارنظرهای نسنجیده موج تبلیغات منفی علیه کشور عزیزمان را تشدید کردهاند. بارها در محافل علمی و کنفرانسها زمانی که صحبت از ایران به میان آمده است بسیاری با قیافه حق به جانب با اشاره به این اقدامات و سخنان، نیت مدافعان ایران را زیر سوال بردهاند و از کارآیی آنها کاستهاند. آنچه نویسنده محترم از ایرانیان طلب میکند در شرایطی ممکن است که یک اراده ملی و یک هماهنگی و احترام مقابل در میان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی برقرار باشد. بدون همدلی ملی نمی توان شهروند فعال داشت. وگرنه صحبت از نخبگان فرافکنی بار مسوولیت و هزینههایی است که سالها است برخلاف نظر و توصیه همین نخبگان ایجاد شدهاند.
ارسال نظر