در این چارچوب رئیس‌جمهور جمهوری آذربایجان در جدیدترین اظهاراتش با بیان اینکه کارهای گسترده‌‌‌ای برای افتتاح کریدور زنگزور در حال انجام است، گفت: کریدور زنگزور چه ارمنستان بخواهد یا نه قطعا افتتاح خواهد شد. ما تعهد قاطع خود را نشان می‌‌‌دهیم و همه چیز طبق برنامه پیش می‌رود. الهام علی اف تاکید کرده که ما باید با جمهوری خودمختار نخجوان که جزء لاینفک آذربایجان است خط ارتباطی داشته باشیم و خواهیم داشت. دالان زنگزور به کوتاه‌‌‌ترین مسیر حمل‌ونقل زمینی بین اقیانوس آرام و اطلس و همچنین نقطه تلاقی جنوب به شمال و شرق به غرب اطلاق می‌شود. دالان زنگزور به گسترش حمل‌ونقل زمینی و مرتبط ساختن اروپا و آسیا به یکدیگر خواهد انجامید و یکی از مهم‌ترین مسیرهای حمل‌ونقل زمینی است که جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را از طریق ارمنستان به روسیه و ترکیه متصل و زمینه را برای ارتباط آسیا، اروپا و خاورمیانه با یکدیگر فراهم می‌‌‌سازد.

از زاویه اهمیت چنین ارتباطاتی است که مقامات باکو به دنبال عملی ساختن ایده خود پس از جنگ سال ۲۰۲۰ با ارمنستان هستند که منجر به آزادسازی برخی مناطق جمهوری آذربایجان از جمهوری ارمنستان شد. پاییز سال ۲۰۲۰ میلادی (۱۳۹۹شمسی)، دور جدید مناقشه‌‌‌‌‌‌ای قدیمی میان دو جمهوری تازه استقلال یافته از شوروی سابق، در حالی آغاز شد که باکو برای تصرف مناطق قره‌‌‌‌‌‌باغ مصمم‌‌‌‌‌‌تر از همیشه بود. جنگ میان جمهوری آذربایجان با همسایه غربی خود پس از ۴۴روز و با تصرف بخش‌‌‌هایی از منطقه مورد مناقشه قره‌‌‌‌‌‌باغ و ۷منطقه‌‌‌‌‌‌ اطراف آن که تحت کنترل ارمنستان بود، با میانجی‌گری روسیه به پایان رسید.

اما آنچه روند جنگ قره باغ را به سمت یک بحران ساختگی در حال شکل‌‌‌گیری سوق داد، سیاست‌‌‌ها و به تعبیر دقیق‌‌‌تر جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های جمهوری آذربایجان در همراهی با ترکیه و دیگر بازیگران برای عملیاتی ساختن طرح کریدور زنگزور است که در عمل مرزهای ایران با ارمنستان و به تعبیر دقیق‌‌‌تر مرزهای ایران با اروپا را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. سیاست و موضع سنتی و رسمی ایران در منطقه قفقاز بعد از فروپاشی شوروی همواره تعادل و موازنه بین جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان بوده است و این راهبرد تا قبل از جنگ دوم قره‌‌‌باغ در سال ۲۰۲۰ نقطه ثقل سیاست خارجی ایران در مرزهای شمالی بوده است. اما با شروع جنگ قره‌‌‌باغ در شهریور ۱۳۹۹ و حمایت اعلانی تهران از آزادسازی مناطق اشغالی توسط جمهوری آذربایجان و مهم‌تر از آن تحولات پسابحران یعنی همراهی ترکیه با باکو و طرح‌‌‌های جاه‌‌‌طلبانه برای تغییر مرزها، جمهوری اسلامی حداقل در سطح اعلانی تلاش کرده تا مواضع ایروان را در این میان تقویت کند.

انعکاس این سیاست در اظهارات اخیر وزیرخارجه ایران نشان‌دهنده این تغییر سیاست تهران در ارتباط با روندهای در حال وقوع در ژئوپلیتیک قفقاز است. حسین امیرعبداللهیان روز جمعه ۹‌دی در گفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌وگوی تلفنی با همتای آذربایجانی با ابراز نارضایتی از اظهارات غیرواقع بینانه مقامات آذربایجان گفت: طرح این موضوعات در رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نه تنها کمکی به حل مساله نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند، بلکه زمینه را برای سوءاستفاده دشمنان فراهم می‌کند.

اشاره امیرعبداللهیان به حضور اسرائیل در مرزهای شمالی ایران و افزایش سطح تبادلات نظامی با مقامات باکو است که چالش دیگری برای سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی در قفقاز به شمار می‌رود. در چنین فضایی، طبیعتا تنظیم یک سیاست موازنه‌جویانه در میانه تنش آذربایجان و ارمنستان در شرایط کنونی و با ظهور متغیرهای جدید پیچیدگی‌های بیشتری نسبت به دهه‌های قبل دارد و این مساله ظرافت‌های بهره‌مندی از یک راهبرد عمل‌‌گرایانه، فعال و پویا را نشان می‌دهد.

با وجود این، کاربست این استراتژی و پیاده‌سازی آن بسیار دشوار و به تعبیری ماموریت غیرممکن است، چون باید همزمان مساله روابط دوجانبه به خصوص با ترکیه را حفظ و آن را دچار تنش و رکود نکند. بازی پیچیده و پشت پرده ترکیه در میانه قفقاز باعث شده تا آنکارا به محور اصلی سیاست تغییر مرزها در مرزهای ایران و ارمنستان تبدیل شود. این مساله به‌ویژه در زمانی که توجه روسیه به دلیل جنگ اوکراین چندان معطوف به قفقاز نیست، زمینه را برای آزادی عمل بیشتر ترکیه فراهم کرده است.

یکی از متغیرهایی که تهران باید روی آن مانور داده و اهمیت آن را در حل و فصل مسائل قفقاز مورد توجه قرار دهد، ابتکار ۳+۳ متشکل از آذربایجان، ارمنستان و گرجستان با همراهی ایران، ترکیه و روسیه است. از آنجا که این ابتکار در راستای اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران یعنی حل مشکلات منطقه توسط کشورهای ذی‌نفع منطقه، به حداقل رساندن زمینه‌‌‌های تنش، توسعه همکاری‌ها و ایجاد یک منطقه قدرتمند از طریق هم‌افزایی توانایی‌‌‌های کشورهای منطقه است، فعال کردن کمیته‌های اجرایی آن یک ضرورت دوچندان است.

ساده‌انگاری راهبرد مشترک ترکیه و جمهوری آذربایجان برای قفقاز، نه تنها می‌تواند سیاست اول همسایگان دولت سیزدهم را تحت‌الشعاع قرار دهد، بلکه مهم‌تر از آن یک بحران ژئوپلیتیک را در مرزهای شمالی ایران ایجاد خواهد کرد که در نهایت منجر به دومینویی از تغییرات نامطلوب خواهد شد.