همه فرودگاه‌ها، غیر از شارل دوگل که به جای همه خط جدایی کشیدن‌‌ها، سرآلفرد ایرانی را برای ۱۸ سال سفت و تنگ بغل کرد و شد خانه مهاجری که پای رفتن نداشت. احتمالا ترمینال F۲ شارل دوگل آبروی تمام فرودگاه‌های جهان است که چشم مانده‌ها یک عمر پشت سرشان است. مهران کریمی‌ناصری، مردی بود از مسجد سلیمان که می‌توانست یکی از همه آنهایی باشد که یکی از همان گوشه‌های شهرش میان همه نداشتن‌‌ها زندگی کند و نفسش از بوی نفت بند بیاید و همان‌جا در ۷۷ سالگی، بلکه کمتر و بیشتر عطای دنیا را به لقای آن ببخشد، در عوض یکی از آن ایرانی‌‌ها شهره جهان شد. بدون مدال و کاپ و هر افتخار دیگری و به دلیل آن که ۱۸ سال گوشه دنج فرودگاه مارشال دوگل فرانسه ماند و شنبه شب به عنوان «سرآلفرد» در ۷۷ سالگی، بالاخره دل به رفتن داد.

مردی که یک عمر مسافر ماند

مهران یا سرآلفرد، زندگی غریب و معماگونه‌‌ای داشت آن‌قدر که پایش به «ترمینال» سینمای استیون اسپیلبرگ کارگردان مشهور هالیوود در سال ۲۰۰۴ باز شد. پیش‌‌تر از این او شهرتش را به دست آورده بود، اما هالیوود برایش هم ثروت آورد و هم آلفرد را بین‌المللی کرد. مهران سال ۱۳۲۴ در شهرک شرکت نفت ایران و انگلیس در مسجد‌سلیمان به دنیا آمد. پدرش به عنوان پزشک در این شرکت کار می‌کرد و مدعی بود که مادرش پرستاری از اسکاتلند بوده است. مهران‌ ۲۸ ساله بود که مطالعات یوگسلاوی را در دانشگاه برادفورد بریتانیا آغاز کرد. دوره‌‌ای سه‌‌ساله که در پایان به ایران بازگشت. گویا پس از بازگشت به ایران و در سال ۱۹۷۷ -۱۳۵۶- توسط ساواک بازداشت می‌شود.با وجود زندگی پرفراز و نشیب آلفرد مهران، آن‌قدر اطلاعات کم است که سوالات زیادی بی‌‌جواب می‌‌ماند. یکی از آنها علت بازداشت اوست. این اتفاق موجب فرار او به عنوان پناهنده سیاسی به بلژیک می‌شود. اما آنجا آرام نمی‌گیرد و به انگلستان سفر می‌کند. برخی منابع علت این سفر را پیدا کردن پدر و منابعی دیگر یافتن مادرش عنوان کرده‌‌اند. هر چه بوده، سرگردانی او در این سفر رقم می‌‌خورد آن هم وقتی به هوای گرفتن پناهندگی انگلستان ‌دار و ندار شناسایی‌‌اش را گم می‌کند. غافل از اینکه انگلیسی‌‌ها حواسشان بیشتر از اینها جمع است و جای آغوش باز، او را به بلژیک پس می‌‌فرستند. آنجا هم کسی منتظر مهران نبوده و نمی‌‌پذیردش. هیچ کس یک بی‌‌نام و نشان را نمی‌خواهد، پس دوباره به انگلستان بازگردانده می‌شود. رفت‌و‌آمد آن‌قدر می‌شود که در نهایت هشتم اوت ۱۹۸۸ از فرودگاه شارل دوگل پاریس سر در می‌‌آورد. احتمالا چشم آبی‌‌های فرانسوی، در مقابل این حجم از سرگردانی و بی‌‌هویتی معذب شدند که نتوانستند او را به هیچ نقطه‌‌ای پس بفرستند. این مساله، آغاز شهرت مهران شد.

رفت و برگشت میان ترمینال F۲ تا ترمینال اسپیلبرگ

نهایت انعطاف فرانسوی‌‌ها آن بود که او را به هیچ‌‌کجا دیپورت نکنند. او هم بی‌‌صدا و ‌‌حاشیه گوشه ترمینال  F۲ فرودگاه شارل دوگل، نشست و زندگی را در خانه‌‌ای به اندازه یک فرودگاه از صفر شروع کرد. یعنی به تاریخ ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۶. که می‌شود ۱۸ سال، یعنی به اندازه یک تولد و کودکی و نوجوانی و آستانه جوانی. یک سال پس از زندگی ترمینالی، یک وکیل فرانسوی، اجازه اقامت او در فرانسه را دریافت کرد، احتمالا این درخشان‌‌ترین لحظه برای هر مهاجری است، موضوعی که از سوی مهران رد شد آن هم با یک استدلال: «من مهران کریمی ناصری نیستم. من سرآلفرد مهران هستم و ایرانی هم نیستم.» او حتی حاضر به مکالمه به زبان فارسی نبود. سرآلفرد، هیچ مدرکی را امضا نکرد و در همان ترمینال با صندلی‌‌هایی که بوی هزار مسافر رفته و آمده و بی‌‌سرنوشت یا در آرزوی آینده می‌دهد، ماند. دقیقا در صفرترین نقطه مرزی. سال ۲۰۰۴ اسپیلبرگ، «ترمینال» را بر اساس داستان زندگی او ساخت. موضوعی که شهرت او را بر پرده سینما ثبت کرد. این همکاری و معامله، پول و ثروت زیادی را به همراه داشت، حداقل آن‌قدر بود که بتوان چند صباحی جایی دیگر، نقطه‌‌ای امن‌‌تر یا حتی بی‌‌خاطره‌‌تر زندگی کرد، اما او توان بیرون ماندن از این چرخه را نداشت و به سرعت و حتی قبل از آنکه دارایی‌‌اش به صفر برسد، باز همان گوشه خزید. واقعیت آن است که وقتی آن همه رفتن را ببینی، آن همه جای گذاشتن را شاهد باشی و میان همهمه شوق رفتن و غم هجران گیر بیفتی، ممکن است ترس در دلت بیفتد. کریستین بورگه، وکیل او هم همان وقت گفته بود: «او دیگر نمی‌خواهد فرودگاه را ترک کند، چون از رفتن می‌ترسد.» زندگی سرآلفرد از همان سال‌های ابتدای ۲۰۰۰، جایی میان بیمارستان و فرودگاه در رفت‌و‌آمد مداوم بود. بیماری به جانش افتاده بود که نه چندان کشنده بود و نه درمان می‌شد. آن‌قدر هم کش آمد تا بر هواپیمای ابدی سوار شد. اما این پرواز آخر هم چندان شفاف نیست. برخی منابع می‌گویند که به دلیل مرگ طبیعی فوت کرده و منابع دیگری معتقدند که به دلیل عارضه قلبی، قرار بر انتقالش به بیمارستان بود که عمرش کفاف درمان تازه را نمی‌دهد.