سرنوشت بنزین در گفتوگوی «دنیای اقتصاد» با امیررضا خادم، نماینده مجلس
زمان خداحافظی با بنزین ۸۰ تومانی
نگاهها بخشی است، مثل اتفاقی که هم اکنون در مورد قیمت بنزین در حال رخ دادن است یا قضیه تثبیت قیمتها و البته موضوعات متفاوت دیگری که در این حیطه وجود دارد، مثل افزایش سال به سال در پرداخت یارانهها در سطح کشور. این مسائل دولت را ضعیفتر میکند، مجلس را بیاثرتر میکند و در کل مملکت را با مشکلات و معضلات زیادی روبهرو میکند. باور به اجرا وجود دارد، ولی همت اجرای آن وجود ندارد
نگاهها بخشی است، مثل اتفاقی که هم اکنون در مورد قیمت بنزین در حال رخ دادن است یا قضیه تثبیت قیمتها و البته موضوعات متفاوت دیگری که در این حیطه وجود دارد، مثل افزایش سال به سال در پرداخت یارانهها در سطح کشور. این مسائل دولت را ضعیفتر میکند، مجلس را بیاثرتر میکند و در کل مملکت را با مشکلات و معضلات زیادی روبهرو میکند. باور به اجرا وجود دارد، ولی همت اجرای آن وجود ندارد
عکس: آذین ثمرمند
گروه گفت وگو- هفته گذشته امیررضا خادم، کشتیگیر سابق و نماینده فعلی تهران در مجلس به روزنامه ما آمده بود.معمولا کسانی که برای مصاحبه به روزنامه دعوت میشوند در پایان کار چرخی هم در بخشهای مختلف روزنامه میزنند و با گردش کار آشنا میشوند.توضیحی میشنوند و خسته نباشیدی به بچهها میگویند. امیررضا خادم هم مثل بقیه وارد تحریریه شد. اما وقتی وارد تحریریه شد دیگر نای حرف زدن نداشت. دو ساعت مصاحبه و سرشاخ شدن با بچههای گروه گفتوگو، توانش را گرفته بود. با چهره خندان سر یکییکی سرویسها رفت و چند کلامی به گفتوگو با بچهها پرداخت. آمدن امیررضا خادم به تحریریه با آمدن بقیه رجال سیاسی یک تفاوت داشت. دستکم واکنش بچهها متفاوت بود. اکثر بچهها گریزی به کشتی میزدند و در این زمینه چیزی به خادم میگفتند و خندهای رد و بدل میشد. آمدن خادم آنقدر با آمدن دیگران متفاوت بود که بچهها عکسی هم به یادگار با او گرفتند. به یاد نداشتیم تا قبل از این تمایلی به عکس گرفتن با بقیه مهمانان در بچهها دیده باشم. در حقیقت آن روز برای بسیاری از ما خادم کشتیگیر و قهرمان جهان و المپیک و آسیا به تحریریه آمده بود.او که با باراندازهایش بر
روی کنی ماندی آمریکایی به هوا پریده بودیم و با فیتو خوردنش از صباحالدین اوزترک، کشتیگیر ترک، اشک در چشمانمان حلقه زده بود. خادمی که با زانوی آسیب دیده به روی تشک رفته بود تا ۷۴ کیلو و ۸۲ کیلوی تیم ملی خالی نماند. خادمی که پس از خداحافظی از تیم ملی هیچکس جای او را پر نکرد. خادم سیاسی در حالی به تحریریه ما آمد که هنوز شرم و فروتنی زیبای پهلوانان و قهرمانان را بر چهره داشت.
(این مقدمه را رهام وزیری در وبلاگ شخصیاش نوشته است)
وقتی بخواهیم با امیررضا خادم گفتوگو کنیم باید به سابقه درخشان او در ورزش کشتی، قهرمانیهای جهانی و المپیک هم توجه کنیم. آقای خادم الان چند سال است که از میادین ورزشی دور شدهاید؟ آیا ورزش هم میکنید؟
در حدی که برای سلامتی و تنظیم چربی و قند خون لازم است ورزش میکنم.
چند سال دارید؟
۳۷ سال دارم. در سه یا چهار روز از هفته مدتی را برای دویدن اختصاص میدهم. در حقیقت بعد از المپیک ۲۰۰۰ یعنی سال ۷۹ از ورزش کناره گرفتم. در سال ۲۰۰۴ هم میخواستم به ورزش برگردم که میسر نشد و با انتخابات مجلس مقارن شد.
با توجه به شناختی که از عرصه ورزش و فراز و نشیبهای آن داشتید میتوانستید مدیر موفقی در عرصه ورزش باشید. چرا وارد سیاست و انتخابات مجلس هفتم شدید؟
امروزه بحث سیاست برای مردم ما جزو عرف و زندگی عادی شده است. ورود به سیاست و اظهارنظر و فعالیت سیاسی هم کاملا عادی و معمولی است که در همه جا مشاهده میشود. در ارتباط با بحث ورزش همیشه اعلام میشود که ورزش باید منفک از سیاست باشد، ولی در حقیقت این عمل اتفاق نمیافتد. هر فردی که در جامعه ما جایگاهی پیدا میکند به علت نمود شفاف امور سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زیر ذرهبین قرار میگیرد. من تفاوت چندانی در دو سال اخیر فعالیتم در مجلس با سالهای قبل نمیبینم. برای زندگی کردن و قدم زدن در این دنیا تعریف خاص خود را دارم. این تعریف و رفتار امروزهام با رفتارم قبل از ورود به مجلس تفاوت زیادی نداشته است. مجلس بخشی از دنیای سیاست است و میتواند به معنای بازی سیاسی یا رفتار معقول و متفکرانه سیاسی باشد. افراد این کشور که سیاست با آنها عجین شده است باید مدیریت و تفکر سیاسی داشته باشند. من هم به عنوان یک فرد از این جامعه با چنین نگرشی وارد مجلس شدم و به این راه ادامه میدهم هر چند که اصل موضوع ورود به مجلس برای من یک پیشنهاد و دعوت بود. این عمل برای من هم کسب تجربه بود.
دعوت حضور شما در انتخابات مجلس از سوی چه کسانی بود؟
ابتدا دعوت از سوی گروه ائتلاف آبادگران بود. بعد هم طیف معلمان و دانشگاه آزاد و چکاد آزاداندیشان و طیفها و تشکلهای دیگری که در حال حاضر به خاطر ندارم. این گروهها ارتباطات روز افزون با من داشتند که تلنگری شد تا من به این موضوع جدی فکر کنم. من این دعوت را با این شرط پذیرفتم که استقلال خودم را حفظ کنم. برای بروز این استدلال، هر چند نام من در گروهها و طیفها عنوان میشد اما پوسترهایی که خودم منتشر کردم عنوان کاندیدای مستقل داشت.
یعنی در حال حاضر نباید شما را عضو آبادگران یا گروه دیگری به شمار آورد؟
قصد گریز از این عنوان را ندارم. اما فکر میکنم نحوه رفتار و عمل من نشاندهنده استقلال من است. به هر حال طیف آبادگران را هم با توجه به نوع رفتار و عمل برآمده از یک کار گروهی و تشکلی میبینم که در حال فعالیت است.
وجود طیف آبادگران در حال حاضر زیر سوال است که آیا وجود دارد یا خیر؟ و آیا نام من در این فهرست قرار میگیرد یا خیر؟ این بحث هنوز وجود دارد و در مورد سایر گروهها و احزاب هم کمابیش صدق میکند، یعنی در حال حاضر نمیتوانید طیف خاصی را به عنوان طیف آبادگران در نظر بگیرید.
مرزی وجود نداشت و این گروه بیش از اینکه پیشینه سیاسی داشته باشد سابقه اجرایی و عملیاتی داشتند و کارهای تخصصی خودشان را انجام میدادند. مثل دکتر احمدی، دکتر افروغ یا آقای ابوطالب و حاج آقای طباطبایی و دکتر عباسپور و افراد دیگر. این افراد بیش از آنکه وجه سیاسی داشته باشند دارای وجه تخصصی بودند که دور یکدیگر جمع شدند و فکر میکنم به همین خاطر هم بود که گروه به طور یکدست و کامل رای آورد و وارد مجلس شد.امروز هم شاید گاهی نوع رفتارهای این افراد کاملا با هم متفاوت است. یعنی نمیتوانیم بگوییم که هماکنون رفتارها و اعمالهای شخصی وجود دارد که برآمده از تفکرات گروهی و حزبی است.
یعنی شما آبادگران را یک تشکیلات نمیدانید؟
به نظر من این تشکیلات وجود بیرونی ندارد یعنی نمیتوانید یک طیف خاص را مشخص کنید و نام آبادگران را بر روی آنها قرار دهید. یعنی امکان دارد مرام و رفتار آنها متفاوت باشد.
به هر حال افراد خاصی با نام طیف آبادگران وارد مجلس شدند و تفکر و شعارهای خاص داشتند که در عمل نیز به آن پایبند بودند از جمله سیاستهای دستور به اقتصاد مثل تثبیت قیمتها و کارهای دیگری که قبل از ورود به مجلس هم عنوان کرده بودند.
در حال حاضر، اگر آبادگران را بیست و نه نفر نماینده تهران بدانیم، که تعداد کمی را درمجلس تشکیل میدهند. نظر این بیست و نه نفر در مورد قوانین مصوب یا طرحهایی که به دولت تکلیف شده نیز یکسان نیست.مثل تثبیت قیمتها که خود من از ابتدا موافق طرح نبودم، همین الان هم موافق نیستم چون به نظر من این کار، زیربنایی و درازمدت نیست و بیش از یکسال تاریخ مصرف ندارد و ادامه آن پس از این مدت بیشتر وجه سیاسی دارد تا اقتصادی و تخصصی.
راجع به دیگر نظرات طیف آبادگران مثل کاهش نرخ بهره چه نظری دارید؟ یا نحوه برخورد طیف آبادگران؟ چون رهبران و لیدرهای مجلس هفتم از همان 29نفری هستند که با نام آبادگران به مجلس راه یافتند؟
کسانی مثل من را نمیتوانید لیدر به حساب آورید، چون در این راه مبتدی هستیم، ولی به هر شکل میتوانید افراد مختلفی را از بین این ۲۹ نفر پیدا کنید که نظرات متفاوتی داشته باشند. چارچوبهای تعریف شده در غالب ۴فاکتور اصلی بود و بقیه به عنوان زیرمجموعه بود. مهمترین و کلیدیترین این نظرات اجرا و حرکت در چارچوب قانون اساسی بود. تابلو طیف آبادگران رعایت و موظف بودن به اجرای قانون اساسی بود و نوع اتفاقاتی هم که تاکنون رخ داده متاثر از همین قضیه است.
از زمانی که وارد عرصه سیاست شدهاید آیا دید مردم نسبت به شما عوض شده است؟
این واقعیت وجود دارد و در تمامی جوامع هم صدق میکند. کسی که وارد سیاست یا دولت میشود به نوعی از بدنه مردم و عامه مردم جدا میشود. یعنی مردم به او همانند این نگاه میکنند که از او طلبکارند. یعنی افرادی که توسط مردم انتخاب شدهاند تا برای مردم کاری انجام دهند و موظف به انجام یکسری مسوولیتها هستند. در جامعه ما هم که بحث اعتراضات و گلهمندیها و گاهی ذهنیتهای منفی نسبت به مدیران اجرایی همیشه وجود داشته و به نوعی مزمن باقی میماند، هرکسی که وارد سازمانهای اجرایی شود فاصلهای بین او و مردم ایجاد میشود و مردم نگرش قبلی خود نسبت به او را از دست میدهند. نگرش مردم به سابقه فرد هم بر میگردد. مثلا فرد از عامه بوده و قبلا چهره نبوده و با ورود به چنین عرصهای شهره شده و یا با نوع رفتار خودش باعث ایجاد محبوبیت عمومی خود شود. ولی برای یک ورزشکار یا هنرمند که در سطح ملی مطرح بوده، به عنوان افرادی به این عرصه وارد میشوند که تماما زیر ذرهبین بودند، یعنی، چه زمانی که به عنوان یک قهرمان ورزشی بوده یا هنگامی که وارد عرصههایی اینچنین شده نوع رفتارش زیرنظر بوده است. به خاطر شرایط خاص فضای هنر و ورزش، مردم هنرمندان و
ورزشکاران را جزئی از خود میدانند. برخورد مردم به حدی گرم و دوستانه است که انسان فکر میکند دوستی دیرینهای با آنها داشته است. یعنی وقتی به یک ورزشکار مثل من سلام میکنند، انتظار یک جواب گرم و دوستانه دارند و حتی جواب رسمی آنها را ناراحت میکند. مواقع بسیاری هم این برخوردها باعث ایجاد کدورت میشود، زیرا مردم مدت زیادی فکر میکنند که ورزشکار بخشی از خود آنها است. حالا چنین فردی با چنین حالتی در جامعه وارد یک جرگه حقوقی خاص میشود و در نتیجه دیگر آن شرایط قبلی حفظ نمیشود و تغییر میکند. یعنی تا دیروز وقتی من کاری انجام میدادم طرف مقابل فکر میکرده که من محبت و لطفی در حق او کردهام، ولی امروز انتظار این کار در مردم وجود دارد، یعنی اگر آن کار را انجام ندهم خلف وعده کردهام و اگر انجام دهم حسب وظیفهام بوده است.
به نظر شما آیا این یک آسیب است؟
احتیاج به زمان دارد. میتواند آسیب باشد که خب آسیب هم بوده است.من این آسیب را کتمان نمیکنم، ولی قضاوت درستی هم نمیتوانم داشته باشم. علت اصلی ورود من به این عرصه این بود که اگر من جایگاهی و یا افتخاری کسب کردهام و این علاقه در بین مردم به وجود آمده است، این کار پایان عمر من نیست و نمیتوانم تا آخر عمر از آن استفاده شخصی کنم. یعنی باید آن جایگاه را به عنوان یک مدرک حفظ کنم و به انسانهایی که من را دوست داشتند خدمت کنم. در راه خدمت ممکن است کدورتهایی ایجاد شود که باعث افت جایگاه اجتماعی من بشود.
مثال یا مصداقی هم در این مورد میتوانید بیان کنید.
ببینید. قبل از من برادرم وارد این عرصه و به طور مشخص شورای شهر تهران شد. در آن زمان همه به من گفتند که حیف شد که «رسول» وارد سیاست شد. آنها اظهارنظرشان را به راحتی بیان کردند، اما امروز این حرف را در مورد من مستقیم به خودم نمیگویند. این خود نشاندهنده یک فاصله است. تلاش من بر این بوده که با حضور پررنگ بین مردم این فاصله را از بین ببرم.
حضور من هم با جلسه و سخنرانی نبوده بلکه با رفتن به رستوران و سینما، ورزش کردن در بین مردم، رانندگی کردن و حضور عادی در بین مردم بوده است. با این همه گرچه در این دوره نفر سوم نمایندگان منتخب تهران بودم، اما اگر در دوره بعد شرکت کنم اینچنین نخواهد بود.
آیا قصد شرکت در انتخابات مجلس بعد را دارید؟
نه، این دوره بیشتر برای من تجربه بود و کار و فضای مجلس را چندان دوست ندارم و مایلم بیشتر کار اجرایی انجام بدهم تا کار نظارتی.
اگر طیف یا گروه دیگری مثل آبادگران از شما دعوت کند، در انتخابات شرکت نخواهید کرد؟
تا اظهارنظر قطعی هنوز یکسال و نیم زمان باقی است و امکان تغییر تفکر و اظهارنظر وجود دارد، ولی الان نظرم عدم شرکت در انتخابات است. الان قصد ورود به انتخابات را ندارم یعنی قبلا هم نداشتم و این کار برای کسب تجربه و ورود به یک فضای جدید صورت گرفت.
آیا در عرصه نمایندگی مجلس موفق بودید؟
در حیطه وظایفی که داشتم، نه موفق نبودم. مــا دو وظیفه مشخص داریم، یعنی قانونگذاری و نظارت. بخش قانونگذاری متاثر از فضای عمومیو کلی مجلس و شرایط خاص است و نمیتوان به طور دقیق بر موفقیت یا عدم موفقیت اظهارنظر کرد.
چون در حالحاضر قوانین اضافی هم داریم. اکثر قوانین مطرح شده هم در ادامه طرحها و قوانین قبلی است. یعنی نمیتوانیم به دنبال کشف قانون جدید و پیگیری برای تصویب آن باشیم. قوانین مصوب مربوط به اصلاح یا تغییر قانونهای قبلی است و یا متاثر از همان قانونهای قبلی است. در مورد این بخش که من حضور داشتم، پیگیری کردهام و رای دادم. نظر دیگری هم نمیتوانم بدهم و روال عادی مربوط به تمامینمایندگان است. در بحث نظارت من باید تاثیرگذارتر عمل میکردم که نتوانستم علت این کار هم برای طیف نمایندگان مشخص است. ابتدا من باید نسبت به کار و حوزه تخصصی کار و سازمانهایی که باید تحت نظارت قرار بگیرند اشراف کامل داشته باشم بعد باید همراهی و همسویی داشته باشم تا موفق شوم. مثلا چند روز پیش یکی از مدیران دولت از مجلس گلهمند بود و بیان کرد که طرحهایی داشته و به مجوز برای برداشت از حساب ارزی که در جهت منافع ملت بوده نیاز داشته که مجلس همکاری نکرده است. من گفتم این اتفاق به معنای همکاری نکردن از مجلس نیســـت. موضوع این است که دولت باید این مورد را به عنوان اولویت مطرح میکرد. ایشان اصرار داشتند که مجلس خوب عمل نکرده است. من هم پاسخ دادم
که دولت هم همین صورت را میپسندد یعنی فقط دوست دارد در زمان بودجه که هر سال یکبار وارد مجلس میشود، طرح دوستی با مجلس را داشته باشد. بعد از اتمام بودجه نظارت مجلس آغاز میشود. یعنی مجلس باید ۱۰ تا ۱۱ماه نظارت درست و دقیق داشته باشد تا بعد از آن در یک ماه بودجه عملکرد درستی داشته باشد اما دولت فقط همان یک ماه کار مجلس بر روی بودجه را در نظر میگیرد. دولت فقط در همان یک ماه مجلس را دوست میداند و پس از آن در مقام تقابل یا رقابت و یا آزار به حساب میآورند. چون اطلاعات و دادههای رسیده به نماینده کامل نیست قدرت نظارتی نماینده هم افت میکند. الان در بخشهایی مثل وزارت ارشاد، سازمان تربیتبدنی، سازمان گردشگری یا سازمان تبلیغات اسلامییا دیگر سازمانها وقتی ما وارد میشویم و میخواهیم اظهارنظری داشته باشیم با مانع برخورد میکنیم. چون دولت بر این تصور است که نگاه مجلس نگاهی تخصصی نیست و صرفا بهانهگیری است.
به همین دلیل اطلاعات لازم و کافی به نماینده نمیدهد در نتیجه نظارت هم کامل و جامع نیست. من این موضوع را به صراحت بیان میکنم. الان در مورد سازمان گردشگری چند اظهارنظر و پیگیری موضوع داشتم و براساس علاقه و وظیفه نظارتی سعی کردم از سازمان اطلاعاتی حاصل کنم اما این کار بازخورد بدی داشت و در حال حاضر با گلهمندی و ناراحتی از سازمان روبهرو هستم. چون تصور میکنند که اظهارنظرها و ایرادها برآمده از یک پیشینه سیاسی است. در حالی که برای من و امثال من این کار فقط اجرایی و عملیاتی است. در مورد سازمان تربیتبدنی یا وزارت ارشاد هم به همین صورت است.
مثلا وزارت ارشاد در بخش بودجه عمرانی ضعیف عمل کرده است. خودشان هم بیان کردند که در این بخش تنبل بودند. حالا اگر سوال کنید میگویند که مبالغ حداقل بوده و اگر ما این مبالغ محدود را وارد میکردیم درخواستهای زیادی پیش میآمد و ما بدین علت نتوانستیم کاری انجام دهیم.
وقتی موضوعها به این شکل پیش میروند، برای نظارت موانعی به وجود میآورد. در کل باید بگویم که من با توجه به وظیفهای که داشتم موفق نبودم به همین علت قصد حضور دوباره را ندارم.
این عدم موفقیت به خاطر جو مجلس بوده یا عدم توانایی شخص شما؟
در این مورد دیگران باید قضاوت کنند. اگر بگویم به خاطر جو مجلس بوده شاید بهانهگیری باشد. اما قطعا نمیگویم که به خاطر عدم توانایی خودم بوده است.
شاید انتظار بالایی از خودتان دارید؟ یا به سیستم انتقاد دارید و حرفهای جدیدی برای گفتن دارید؟
تصور شخص من بر این است که مملکت ما احتیاج به کار دارد نه انتقاد. ولی به نظر میرسد کسانی که باید کارها را انجام دهند در سیستمهای مختلف در جای خودشان قرار نگرفتهاند. این یک نکته مشهود است که در جاهای مختلف دیده میشود و مربوط به دولت خاصی هم نیست. من این انتقاد را قبلا نسبت به آقای خاتمیداشتم و امروزه هم نسبت به آقای احمدینژاد دارم. وقتی این سلسله مراتب به سمت پایین میآید این مشکل در جاهای مختلف ظهور و نمود بیشتری دارد. برای همین، ماحصل و برون ده کار مناسب نیست و این برآمده از این است که دولت ما هم ناظر است و هم مجری. یعنی خودش بر کاری که خودش انجام میدهد نظارت میکند. هر کس کاری انجام دهد ممکن است در اجرای آن اشکالاتی داشته باشد و کسی نمیتواند خودش را عاری از اشکال بداند. اما از آن جایی که دولت خود ش کار اجرایی را سنجش و نظارت میکند بر روی بسیاری از این اشکالات ماله میکشد و آنها را میپوشاند. در ارگانهای مختلف با کارهای اجرایی متفاوت وقتی درصد این اشکالات افزایش پیدا کرد، بودجههای حداقل موجود در کشور هدر میرود و در نتیجه، آن دولت هم تمایلی به نظارت عالیه ندارد. تا زمانی که ما اعتماد به بخش
خصوصی نداشته باشیم و کار را به این بخش واگذار نکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که دولت بر کار خود نظارت خوبی داشته باشد یا مجلس جایگاه واقعی خودش را پیدا کند تا بتواند ماحصل و برونده مورد رضایت عموم را داشته باشد. به همین دلیل میبینیم نمایندههایی که تاکنون وارد مجلس نشدهاند در انتخابات قولهای غیرقابل اجرایی را میدهند. چون در مجلس حضور نداشتند و تصورات آنها مربوط به قرار گرفتن در بدنه اجتماع و بین مردم است. وقتی وارد مجلس میشوند با سدی به نام دولت برخورد میکنند. نمیتوانند توقعات را برآورده کنند و به قولهای خود عمل کنند. در نتیجه وارد پروسه دیگری میشوند تا رضایت نسبی و سطحی مردم منطقه خودشان را به دست آورند. به این علت مشکلات اصلی و زیربنایی که باید حل شود، همچنان به قوت خود باقی میماند.
یعنی نگاهها کاملا بخشی میشود؟
بله کاملا بخشی و فصلی میشود مثل اتفاقی که هم اکنون در مورد قیمت بنزین در حال رخ دادن است یا قضیه تثبیت قیمتها و البته موضوعات متفاوت دیگری که در این حیطه وجود دارد مثل افزایش سال به سال در پرداخت یارانهها در سطح کشور. این مسائل دولت را ضعیفتر میکند، مجلس را بیاثرتر میکند و در کل مملکت را با مشکلات و معضلات زیادی روبهرو میکند. این موضوع هم مختص گروه خاصی نیست. به نظر من اگر حل این موضوع بخواهد به صورت اساسی و زیربنایی انجام گیرد باید یک سری اقدامات اصولی مثل اجرای اصل 44 قانون اساسی را انجام دهیم که البته اجرای این اصل و رساندن آن به مرحله عملیات بسیار سخت است.
همانطور که میبینم نکات زیادی در برنامه و بودجه و چشمانداز کشور وجود دارد که وقتی به مرحله عملیاتی شدن میرسد در مجلس رای نمیآورد و در دولت هم به آن توجهی نمیشود.
من از گفتههای شما این چنین استنباط کردم که باوری برای اجرای اصل 44 وجود ندارد. این موضوع حقیقت دارد؟
باور به اجرا وجود دارد، همت اجرای آن وجود ندارد. در تمام بخشهایی که من صحبت کردم نظرات متخصصان فعال در مجلس و دولت را بیان کردم. الان ارکان اصلی دولت موافق بحث مربوط به قیمت بنزین نیستند. ولی این کار دارد انجام میشود. پس باور موجود است اما اراده و همت موجود نیست. این کار هم متاثر از فضای سیاسی و بحث دادن امتیازها و پاسخهای کوتاهمدت به جامعه برای برآورده کردن توقعات مردم است. چون نگاه ما و تصمیمهای ما، دارای عمق و ژرف مناسب نیست، رضایت عمومینیز هیچگاه حاصل نخواهد شد.
موافق هستید که در مورد بنزین و نامهای که قبلا نوشتید و پیگیری کردید صحبت کنیم؟ قبل از این سوال اگر موافقید در این مورد صحبت کنید که مجلس خیلی سعی داشت خودش را از این موضوع دور نگه دارد که دولت توپ را به زمین مجلس بیندازد. چون قبلا با طرح مسائلی مثل نرخ سود چنین مشکلاتی برای مجلس پیش آمده بود که در واقع به ضرر مجلس تمام شد. چون بانکها مجلس را مسوول میدانند در حالی که دولت موافق چنین اتفاقی بود. بسیاری از نمایندهها قبل از طرح بنزین به همین خاطر، مجلس هشدار دادند چون دولت موظف به سهمیهبندی است و باید این کار را انجام دهد. بعد دو نفر از اعضای کمیسیون فرهنگی یعنی شما و آقای میرتاجالدینی در بحث بنزین مطالعه کردید و هشدار دادید و نامه نوشتید، دلیل اصلی این کار چی بود و فکر میکنید که آیا مجلس وارد این بحث بشود یا خیر؟
ابتدا من باید موضوع را بازتر و روشنتر کنم، سوال شما دارای دو بخش است. اول مربوط به توپ دولت در زمین مجلس است که این موضوع صحت دارد و وزن سیاسی این صحبتها است. وقتی تصمیمی میخواهد گرفته شود که برای طیفهای وسیعی قابل تامل و توجه است، اگر قرار باشد کار اصولی و درازمدتی انجام گیرد فرصت مناسبی برای طیف رقیب به منظور ضربهزدن به طیف حاکم ایجاد میشود. این موضوع یک واقعیت است. طیف حاکم هم که مربوط به یک گروه خاص نیست، در دورههای قبل هم این موضوع بوده و حالا هم وجود دارد. این وضعیت را با توجه به مسائلی قبول نکردند چون ممکن است منجر به حذف شدن بشود. یکی از این مسائل مربوط به قولهای زمان انتخابات مجلس است. چون بخش قابل توجهی از این نظرات و قولها مربوط به امیدهای اقتصادی است که در واقع در سال اول مجلس به خاطر جوان بودن مجلس و تازه وارد بودن برخی نمایندهها و همچنین تمرکز رایدهندگان روی مجلس، نمیتوان انتظار داشت که کارهای زیربنایی و اساسی مثل طرح بنزین در این زمان از طریق مجلس انجام گیرد. از طرف دیگری سال اول مجلس سال آخر فعالیت دولت است. دولت هم به دو دلیل وارد این فضا نشده است. یکی به این دلیل که اگر
رییسجمهور بخواهد دوباره در انتخابات شرکت کند به خاطر جلوگیری از ایجاد جو بدبینی علیه خود وارد این فضا نشده تا رای مردم را از دست ندهد. اگر دور دوم ریاست جمهوری او باشد نیز به خاطر جلوگیری از ایجاد بدنامیوارد این کار نشده و آن را برای نفر بعدی باقی میگذارد.
یعنی واقعا منافع کابینه مهمتر از منافع کشور است؟
این سوال را باید از خود روسای جمهور بپرسید. از طرف دیگر خود مجلس از سال دوم کار جدی خود را آغاز میکند که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری است.
پس دولت وارد این فضا نمیشود در نتیجه مجلس نیز در این فضا قرارنمیگیرد. سال چهارم مجلس هم که بحث انتخابات مجدد مجلس و حضور دوباره نمایندگان در انتخابات مطرح است و نمیتوان چنین انتظاری از آنان داشت. تنها زمانی که چنین اتفاقی قابل بررسی است با توجه به سروصداهای سیاسی طیفهای رقیب و برگزاری هر ساله یک انتخابات در کشور، سال سوم کار مجلس و سال دوم کار دولت است. یعنی الان تنها زمانی است که اگر مجلس و دولت اگر بخواهند وارد فضا بشوند، این کار میسر خواهد بود. اهمیت این کار بسیار بالا است و من فکر میکنم اگر در طول دوران نمایندگی بتوانم در چند نمونه از این کارها تاثیرگذار باشم میتوانم وظیفهام را با رضایت خاطر انجام دهم. از سال قبل این موضوع مطرح شد و کمیسیون تلفیق در تبصره 13، بند «ز» را حذف کرد این بند مربوط به سهمیهبندی بنزین است و در صورت لزوم شورای اقتصاد بتواند برای بنزین وارداتی قیمت مناسب تعیین کند. قسمت دوم این بند توسط کمیسیون تلفیق حذف شد. براساس حساسیتی که من بر این موضوع داشتم، در سطح مجلس صحبت زیادی با نمایندگان انجام دادم و به عنوان بازگشت به لایحه دولت آن را مطرح کردم که خوشبختانه رای نیز آورد و
جالب این بود که وقتی من این موضوع را مطرح کردم دولت مخالفت کرد. یعنی با لایحه پیشنهادی خودش مخالف شد. در حقیقت بحث انداختن توپ به زمین مجلس در اینجا بود و وقتی مجلس این بند را حذف کرد دولت هم راضیتر بود و البته مسوولیت متوجه مجلس بود که بعد ما این کار را برگرداندیم.
بعد از آن تکلیف دولت برای انجام کار مشخص بود ولی امروز شاهدیم که در رابطه با اجرای احکام بودجه در مورد تبصرههای ۱۱ و ۱۳ کار قابل توجه و مهمیانجام نگرفته است. مثل گسترش حملونقل عمومی، خروج خودروهای فرسوده، دوگانهسوز کردن خودروها، بالا بردن تولیدات پالایشگاهی، توزیع کارت هوشمند که در هیچ مورد کار عملی صورت نگرفته است. حالا هم دولت بر این عقیده است چون هیچ کدام از این کارها صورت نگرفته است. قسمت آخر بند هم یعنی وارد کردن بنزین با قیمت مصوب هم اجرا نشود. با صحبتهایی که من با رییس کمیسیون انرژی و برنامه بودجه داشتم، آنها هم بر تغییر تاکید دارند. اما با اینکه همه در دولت و مجلس نسبت به این موضوع وفاق دارند، در مورد رای دادن شک و دودلی وجود دارد.
مشکل به وجود آمده و این ترس و دودلی ناشی از چیست؟
حجم منفی که ممکن است در جامعه به بهانه تورم ایجاد شود. بانک جهانی اعلام کرده است که اگر تمام یارانهها از روی تمام حاملهای انرژی برداشته شود و آزاد فروخته شود، در کل چهار درصد تورم برای یک سال ایجاد میشود. اگر فقط بحث بنزین و برداشتن یارانه از روی آن مطرح شود، تورم ۹/۱درصد ایجاد خواهد شد. حالا با توجه به مسائل موجود در کشور در کل تورم سه تا چهاردرصدی به وجود خواهد آمد. یعنی تورم ۱۰ تا ۵/۱۰درصدی ما به ۱۳ تا ۱۴درصد میرسد. اما تبعات مثبت زیادی دارد و موضوعات دیگری مثل دادن یارانه مستقیم به بخش محروم یا بنزین ارزان قیمت برای بخش حملونقل عمومیهم وجود دارد. شرایط کنونی بسیار حساس است. الان کارت هوشمند هنوز پخش نشده و دولت مخالف این موضوع است و به بهانه عدم امکان توزیع کارت هوشمند از این کار سرباز میزند. بحث بنزین کوپنی هم که کاملا منتفی است. در آخرین صحبتی که من با آقای دانشیار رییس کمیسیون انرژی و آقای عبداللهی داشتم، این چنین به نظر میآید که در مورد این موضوع وفاق وجود دارد تا دو یا سه ماه دیگر هم به دولت فرصت داده شود تا امور مربوط به کارت هوشمند را که گفته ۹۰درصد آن تمام شده تکمیل کند و در دیماه و
بهمنماه توزیع آن صورت بگیرد و بعد از آن بحث سهمیهبندی و نرخ مصوب اعمال شود. این موضوعی است که الان در موردش صحبت شده اما هنوز نمیدانم صحبتهای داخل کمیسیون و ماحصل آن چه خواهد بود. در مجموع باید بگویم اگر ما نخواهیم رضایت درازمدت جامعه را به نارضایتی کوتاهمدت حزبی و گروهی ارجحیت بدهیم، باز هم این مشکلات ادامه خواهد یافت و اگر امسال این کار صورت نگیرد، وقفهای چند ساله ایجاد خواهد شد.
یعنی نه دولت و نه مجلس. نمیخواهند قهرمان یا به عبارتی قربانی این کار شوند؟
مجلس گام اول را محکم برداشت و به یک فوریتی رای نداد. در کل نود نماینده رای دادند. ولی با این وجود آقای حدادعادل مدام تاکید میکند که ما با دولت تعامل داریم، آقای دانشیار هم به شدت از لایحه واردات دفاع میکردند و این شک و شبهه بهوجود آمد که شاید لابی صورت گرفته است؟
خوب کسی که وارد میکند، دارد این کار را انجام میدهد.
به هر حال خود دولت هم اعلام کرده بود که تمایل به واردات ندارد.
آقای دانشیار هم که از طرف خودش حرفی بیان نکرد.
از طرفی هم میگویند که رد فوریت دلیل بر مخالفت مجلس با لایحه واردات نیست و بیان شد که مخالفت برای حفظ ظاهر بوده است. همان روز هم آقای مرادی گفتند مجلس ظاهرا دارد مستقل میشود و باید استقلال خودش را جشن بگیرد. اما برخی هم میگفتند که نظر واقعی مجلس رای مثبت بوده است. فاصلهای در این بین وجود دارد. یعنی دولت میگوید حتی اگر مجلس تصویب کند که واردات صورت نگیرد، دولت مجبور به واردات بنزین است. چون با توجه به عدم وجود شرایط سهمیهبندی مملکت دچار مشکل میشود. ابتدا باید کارتهای هوشمند تکمیل و توزیع شود بعد بنزین سهمیهبندی شود. یعنی مجلس هر تصمیمیمیگیرد برای خودش است. به هر حال ما باید در این مورد عاقلانه صحبت کنیم. الان گفته میشود که دولت برای تکمیل کارتهای هوشمند سه ماه وقت لازم دارد. با توجه به این مدت زمان و اینکه نرخ بنزین هم بالا رفته است دولت هزینه کرده و شش ماه پول میخواهد. من پیشنهاد کردم که ما این پول را طی دو مرحله به دولت بدهیم در صورتی که به تعهد خودش در بهمن ماه عمل کرد مابقی پول شش ماه را به دولت پرداخت کنیم. اگر به تعهدات خود عمل نکرد دنبال گزینه دیگری باشد و ما هم مابقی پول را پرداخت
نکنیم. الان این پیشنهاد مطرح است و باید ببینیم که در صحن مجلس چه تصمیمیگرفته خواهد شد. من به هیچ وجه پیشنهاد مشخص و قطعی در این ارتباط ندارم. من فقط یک جواب از افراد ذینظر را در این مورد گرفتهام و آن هم این است که امسال بنزین ۸۰ تومانی در مجلس مصوب نشود. یعنی بنزین وارداتی ۸۰ تومانی در مجلس تصویب نشود. اگر لازم باشد این وضعیت اعمال شود، با نرخ ۸۰ تومان نباشد. ما باید به وفاق برسیم و بالاخره تصمیم بگیریم.
مجلس شجاعت انجام این کار را دارد؟
بحث شجاعت نیست. چون فکر میکنم جامعه هم آمادگی این موضوع را دارد.
ارسال نظر