درماندگی سیاسی در عراق پساداعش
در ابتدای سقوط رژیم بعث چنین تصور میشد که نخبگان عراقی در بازسازی و طراحی این کشور نقشی بیبدیل خواهند داشت و آینده سیاسی و اجتماعی این کشور در دستان آنها به سوی قانونمداری و گذار به یک حکومت دموکراتیک فدرال پیش خواهد رفت اما با گذشت زمان شاهد بودیم که نهتنها نخبگان عراقی چنین نقشی را در ساختار نداشتند، بلکه عملا شاهد انقیاد و حذف آنها از عرصه معادلات بودیم. با این اوصاف، در نوشتار حاضر این مساله طرح میشود که دلایل حذف نقش نخبگان از ساختار مدیریتی و تصمیمگیری عراقیها چه بوده و از سوی دیگر تا چه اندازه حضور بخش الیت برای مدیریت عراق در دوران پساداعش ضروری بهنظر میرسد؟
سایه فرقهگرایی و تحزبگرایی
شاید دورانی که نخبگان سیاسی عراقی در آمریکا یا کشورهای مختلف اروپایی بهعنوان اپوزیسیون رژیم بعث فعالیت سیاسی داشتند و با صدور بیانیههای آتشین خود از ضرورت گذار به یک عراق دموکراتیک و مدرن سخن بهمیان میآوردند کسی باور نداشت که روزی همین نخبگان ترقیخواه به بخشی از ساختار معیوب تبدیل خواهند شد و چه بسا دولت ورشکسته کنونی عراق، نتیجه و برآیند عملکرد مدیریتی و سیاسی آنها است.
در این زمینه یکی از اولین فاکتورهایی که قشر نخبگان سنتی عراقی را که اکثرا بهعنوان اپوزیسیون حکومت صدام حسین فعالیت داشتند را در مسیری خارج از رسالت اصلی خود قرار داد، انقیاد و آسیمیلهشدن آنها در هویت فرقهای و حزبیشان بود. واقعیت امر این است که در عراق بعد از ۲۰۰۳ نهتنها نظام سیاسی فدرال و مختلط ریاست- پارلمانی نتوانست پایههای دولت- ملت مدرن را در این کشور ایجاد کند، بلکه نظام سیاسی توافق بر مبنای شیعه، سنی و کرد، به مجالی برای فرقهگرایی فراگیر نیز تبدیل شد.
از همان ابتدای سقوط رژیم بعث بسیاری از نخبگان عراقی افکار و کنشهای خود را در چارچوب جایگاه قومی و حزبی خود تعریف کردند. به این شرح که یک نخبه کرد یا عرب شیعه و سنی، دایره فکری خود را از ملت و کشور عراق به سوی محدوده کوچکشده هویت قومی و حزبی خود سوق دادند. همین امر موجبشده که نخبگان نسل اولیه عراقی بهجای پرداختن به رسالت اصلی روشنگرانه خود در ایجاد ساختار مدرن هویتی و سیاسی در عراق، به بلهقربانگوهای روسای حزبی خود در فرقههای مختلف تبدیل شوند. این پدیده به این معنا بود که نسلی از نخبگان عراقی به کارگزاران وضعیت جدید حکومت و سیاست در این کشور تبدیل شدند و عملا بعد از حدود ۱۸ سال وضعیت در مسیری قرار گرفته که میتوان گفت عملا نخبگان دانشگاهی و مستقل عراقی خارج از دایره قدرت هستند.
فساد سیستماتیک و حذف نخبگان
یکی دیگر از پدیدههای ناخوشایند در عراق بعد از ۲۰۰۳ که همچون یک مانع بزرگ، سد راه حضور نخبگان مستقل و ملیگرا در ساختار تصمیمگیریشده است، فساد سیستماتیک و فراگیر شده در این کشور است. ۱۸ سال حکومت پسابعثی در عراق وضعیت را در مسیری قرار داده که امروزه اصطلاحا گرفتن یک گذرنامه یا حداقلیترین کار اداری، بدون بهره گرفتن از رانت و سیستم فاسد موجود ممکن نیست. در واقع، فساد سیستماتیک بر تکتک اجزای سیاست، اجتماع و اقتصاد عراق چنبره انداخته و این کشور را به یک بیمار مبتلا به سرطان بدخیم بدل کرده است. دردی که نهتنها تاکنون قابل درمان نبوده، بلکه هر روز بیشتر ریشه میدواند و ساختار را در معرض بحران فزایندهتر قرار میدهد.
در چنین بستری نیز به هیچعنوان فضای بازیگری برای قشر نخبگان مستقل وجود نداشته یا اگر حداقل ورودی نیز داشتهاند از سوی همان ساختار مبتلا به فساد افسارگسیخته حذف شدهاند. برآیند این امر نیز ظهور قشری تحتعنوان تکنوکراتها در حکومت بوده است؛ یعنی جمعی از نخبگان با تخصصهای مختلف وارد ساختار شدهاند و بهعنوان فنسالار سمتها را عهدهدار شده اما در مدتزمانی که نهتنها تغییر در سیستم معیوب ایجاد نکرده بلکه خود به کارگزار وضعیت بحرانی موجود تبدیل شدهاند.
تکنوکراسی و ضرورت اصلاح ساختار
طی دوسال گذشته یکی از مهمترین خواستههای سیاسی که از سوی احزاب و شهروندان عراقی در قالب اعتراضات خیابانی یا ایفای نقش اپوزیسیون مطرح شده، درخواست حکومت تکنوکراتها بوده است. این مساله هرچند در ابتدا در قالب یک خواست حداقلی و استثنا بود اما بهتدریج به یک خواسته عمومی و قاعده تبدیل شد که تمامی احزاب حاضر در قدرت نیز مدعی آن هستند. امروزه اکثر جریانهای سیاسی و احزاب در کشور عراق بر ضرورت ایجاد دولت تکنوکرات تاکید دارند.
واقعیت امر این است که دولت تکنوکرات تاکنون تنها در قالب شعار بوده و نخبگان مستقل زمینه و مجالی برای حضور در ساختار مدیریت و تصمیمگیری نداشتهاند. حتی در سطحی گستردهتر نکته قابلتامل این است که در اعتراضات مردمی این کشور که از اول اکتبر ۲۰۱۹ آغاز شد و بهمدت چند ماه نیز به طول انجامید، نخبگان همچنان غایب بودند. در مجموع میتوان اظهار کرد که از تظاهرات گرفته تا مناسبات سیاسی، نخبگان فرهنگی و علمی و دانشگاهی و سیاسی جایی در این مناسبات ندارند. در چنین وضعیتی میتوان اظهار کرد که تنها راه گذار از وضعیت انفعال سیاسی در عراق ورود نخبگان دانشگاهی مستقل خواهد بود که آنهم تنها در قالب اقدام به اصلاحات ساختاری بزرگ ممکن میشود.