خاطرات جهانگیری از سردار سلیمانی
جهانگیری در بخش دیگری از این گفتوگو گفت: یکی از چند موردی که من با ایشان دنبال کردم، این بود که بعد از سال ۹۲ از مقطعی ایشان دنبال این بود که با من گفتو گویی داشته باشد که رابطه دولت و سپاه به نقطه مطلوبی برسد. به هر حال، احساس میشد که نوعی اختلاف وجود دارد و ما باید تلاش کنیم که اینها را به نقطه مشترک بیشتر برسانیم. رابطه خودش با آقای رئیسجمهور خیلی خوب بود. یعنی رابطه ایشان با آقای دکتر روحانی خیلی صمیمانه بود و مرتب در جلسات رسمی و غیررسمی با ایشان گفت و گو میکرد. ولی چون با من راحت تر بود، این کار را دنبال میکرد.
معاون اول رئیسجمهوری افزود: این اواخر یک وقت با ایشان خیلی مفصل راجع به اختلافات برخی شخصیت ها، به طور خاص در مورد آقای خاتمی صحبت کردم که تا چه زمانی میتوانیم این وضعیت را ادامه بدهیم و چقدر به مصلحت کشور است؟ ایشان خیلی علاقه مند بود که کمک کند. و فکر میکنم آخرین جلسهای که با ایشان داشتیم و سر این مسائل هم بود، یعنی بر سر حل مسائل سیاسی داخل کشور بود، اول آذر سال گذشته بود. آنجا خیلی بحث کردیم و به جمع بندی روشنی رسیدیم و قرار شد یکسری اقداماتی را من انجام بدهم. اقداماتی که بنا شد من انجام بدهم عمدتا این بود که با برخی از دوستان باید گفتوگو میکردم و آنها کارهایی انجام میدادند. اقداماتی هم باید دوستان امنیتی انجام میدادند و نهایتا یکسری اقدامات هم سردار سلیمانی باید انجام میداد. اقداماتی که ما باید انجام میدادیم، انجام شد.
جهانگیری در ادامه این گفت و گو یادآوری کرد: بعد از تحریمها یک وقت در فضای کشور مطرح شد که میشود نفت فروخت ولی دولت نمیخواهد نفت بفروشد. جلسهای در حضور مقام معظم رهبری برگزار شده بود که من نبودم ولی هم آقای رئیسجمهور و هم سردار سلیمانی به من گفتند. آنجا یکی از دوستان عزیز جلسه این ادعا را مطرح کرده بود. سردار سلیمانی گفته بود هیچ کدامتان مدعی نشوید. شما یک بشکه نفت هم نمیتوانید بفروشید. هر کاری که بتواند بکند باز همین وزارت نفت است.