به‌گزارش گروه اقتصاد بین‌الملل روزنامه «دنیای‌اقتصاد»، اندیشکده شورای آتلانتیک در گزارشی به بررسی اهداف سیاست فشار حداکثری آمریکا پرداخته و ضمن تاکید بر شکست دولت ترامپ در تمامی جبهه‌های جنگ با ایران می‌نویسد: دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا همواره از مذاکره با ایران دفاع کرده است. در اوایل سال ۲۰۱۱ او مدعی شد که آماده است با محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری وقت ایران دیدار و گفت‌و‌گو کند. با این حال ترامپ هرگز به توانایی باراک اوباما در مذاکره با ایران اعتماد نداشته است. او در جریان کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا، توافق هسته‌ای با ایران را که میراث اوباما بود، «بد» و «فاجعه‌بار» دانست.

او در جریان کارزار انتخاباتی خود وعده نیل به یک توافق بهتر با ایران را داد و درنظر داشت با استراتژی فشار حداکثری از طریق اعمال تحریم‌های گسترده، تهران را وادار به مذاکره با واشنگتن کند. ترامپ از بدو ورود به کاخ‌سفید نیز همین سیاست را دنبال کرده اما به توافق جدیدی با ایران، کاهش حضور منطقه‌ای این کشور یا آغاز دور جدید مذاکرات دست نیافته است. ترامپ برای خروج از توافق هسته‌ای و بازگرداندن تحریم‌ها علیه ایران تا سال دوم ریاست‌جمهوری خود صبر کرد. او این سیاست را همزمان با تصفیه اعضای حامی برجام از کابینه‌اش کلید زد و به جای آنها افرادی نظیر جان بولتون جنگ‌طلب و ضد ایران را به‌عنوان مشاور امنیت‌ملی خود و مایک پمپئو تندرو را وزیرخارجه خود قرار داد. بولتون در مسند سفیر آمریکا در سازمان‌ملل یکی از معماران اصلی جنگ با عراق در سال ۲۰۰۳ بود و از گذشته همواره حامی اصلی تغییر رژیم در ایران بوده است. ردپای خروج آمریکا از برجام در ۸ مه ۲۰۱۸ را می‌توان تا مقاله‌های بولتون در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ برای افزایش فشار بر ایران دنبال کرد.

اندکی پس از خروج آمریکا در ۲۱ مه ۲۰۱۸، پمپئو فهرستی ۱۲ گانه از شروط آمریکا را برای هرگونه مذاکره با ایران اعلام کرد تا ایران براساس آنها و به ادعای پمپئو به یک «کشور نرمال» تبدیل شود. این شروط شامل کاهش فعالیت‌های منطقه‌ای ایران، خاتمه دادن به غنی‌سازی اورانیوم و توقف توسعه موشک‌های بالستیک می‌شد. این رویکرد که از آن با عنوان «سیاست فشار حداکثری» یاد می‌شود، به‌نظر می‌رسید که تا اندازه زیادی متاثر از کتاب «پیروزی: استراتژی مخفی دولت ریگان که موجب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد»، نوشته پیتر شوایزر بود. این خواسته‌ها البته به‌شدت مورد انتقاد سیاستمردان داخلی و خارجی قرار گرفت چراکه بسیار غیرواقع‌بینانه بود و به‌عنوان تلاشی مخفی برای تغییر رژیم در ایران تعبیر شد.

برخلاف پایبندی مداوم ایران به مفاد برجام، دولت ترامپ از آگوست ۲۰۱۸ اقدام به بازگرداندن تدریجی تحریم‌هایی کرد که با همین توافق به تعلیق درآمده بودند. در گام بعدی وزارت خزانه‌داری آمریکا، نام سپاه پاسداران را در فهرست تروریستی خود قرار داد؛ بر خلاف توصیه جامعه اطلاعاتی که این اقدام را موجب افزایش خطرات برای نیروهای آمریکایی مستقر در خاورمیانه توصیف کرده بودند. اما ترامپ ضربه نهایی کمپین فشار خود را در ۲ مه به اقتصاد ایران وارد آورد؛ دولت او معافیت‌های چند کشور را برای خرید نفت از ایران لغو و تحریم خود را بر تمامی صادرات نفتی ایران اعمال کرد.

برخلاف ادعای برخی مقامات دولت ترامپ که این تحریم‌ها در نهایت ایران را به پای میز مذاکره خواهد آورد یا اینکه موجب انقلاب و تغییر رژیم در ایران خواهد شد، چنین ادعاهایی به وقوع نپیوست. در چنین وانفسایی طاقت ترامپ تمام شد و به یکباره از آمادگی خود برای مذاکره مستقیم با مقامات ایرانی بدون هیچ‌گونه پیش‌شرطی خبر داد. با این حال مخابره پیام‌های ضدونقیض در عمل تنها منجر به افزایش تنش‌ها در خلیج‌فارس شده است.

هدف آمریکا برای به صفر رساندن صادرات نفتی ایران، که تهران آن را جنگ اقتصادی می‌خواند، موجب افزایش تحرکات نیروهای ایران در آب‌های خلیج‌فارس شده و همان‌طور که مقامات ارشد این کشور پیش‌تر نیز اعلام کرده بودند، این تهدید که تهران ممکن است در صورت ناتوان ماندن در صادرات نفت، در روند عبور نفت دیگر کشورها از تنگه هرمز اخلال ایجاد کند، جدی شده است. ایران طی دو ماه گذشته، گشت‌زنی دریایی در خلیج‌فارس را به‌شدت افزایش داده است، پهپاد بدون سرنشین آمریکایی را منهدم و در پاسخ به توقیف نفتکش خود توسط بریتانیا، یک نفتکش این کشور را توقیف کرده است.

در رابطه با فعالیت‌های منطقه‌ای ایران نیز باید تصریح کرد که هیچ نشانه‌ای مبنی بر تضعیف گروه‌های هم‌پیمان با ایران دیده نمی‌شود. در جریان دور پیشین تحریم‌ها از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ نیز، نیروهای سپاه پاسداران نه‌تنها از بشار اسد در سوریه حمایت کامل انجام دادند بلکه همزمان با تروریست‌های داعش در عراق نیز می‌جنگیدند. می‌توان گفت تحریم‌ و فعالیت منطقه‌ای ایران دارای یک رابطه عکس با یکدیگر هستند یا در بهترین حالت ارتباطی باهم ندارند. امروز ایران دارای مواضع محکمی در سوریه، عراق و یمن است. با اینکه برخی رسانه‌ها به موضوع کاهش منابع مالی حزب‌الله از سوی ایران اشاره کرده‌اند، هیچ نشانه‌ای مبنی بر تایید کاهش حوزه نفوذ این گروه در لبنان یا سوریه وجود ندارد. هما‌ن‌طور که نیویورک‌تایمز به‌تازگی نوشت که تاریخ چند دهه گذشته نشان می‌دهد فشار مالی بر ایران لزوما به معنای کاهش بودجه‌های نظامی نیست.

در زمینه عدم اشاعه نیز، خروج آمریکا از برجام نتایجی متفاوت از آنچه ترامپ انتظار داشت را به‌دنبال داشته است. تحریم‌ها انگیزه ایران برای متعهد ماندن در چارچوب مفاد برجام را کمرنگ کرده است. تهران هم‌اکنون نیز در برخی زمینه‌ها به‌صورت جزئی و در پاسخ به بدعهدی آمریکا، از محدودیت‌ها عبور کرده و قصد دارد این روند را در تقابل با خصومت آمریکا و انفعال اروپا ادامه دهد.

درحالی‌که تحریم‌ها اثرات مخربی را بر اقتصاد و اغلب مردم عادی ایران برجای گذاشتند، باعث نشده‌اند تا اقتصاد ایران فرو بپاشد. اگرچه صندوق بین‌المللی پول از کاهش ۶ درصدی رشد اقتصادی ایران در سال‌جاری خبر داده است اما این شرایط رکود است و شباهتی با آنچه در ونزوئلا رخ داد، ندارد. با کلید زدن برخی اصلاحات و متنوع‌سازی فعالیت‌های اقتصادی، ایران می‌تواند تنها با فروش ۷۲۰ هزار بشکه نفت در روز اقتصاد خود را سامان دهد. در جبهه داخلی نیز اکنون اتحاد میان خواص سیاسی طیف‌های مختلف و بخش عمده مردم برای مقابله با آنچه امپریالیسم آمریکایی خوانده می‌شود، تقویت شده است.

امروز که یک سال از بازگشت تحریم‌ها علیه ایران گذشته است، باید سیاست فشار حداکثری ترامپ را شکست‌خورده دانست.