مثال نقضی برای کلیشه‌ها

هفته‌نامه اکونومیست در آخرین شماره خود در مقاله‌ای مریم میرزاخانی را برجسته‌ترین ریاضیدان زن جهان خواند و از او به‌عنوان «مثال نقضی برای کلیشه‌های رایج در اذهان مردم» نام برد.

این هفته‌نامه، در ستون ثابت «آگهی درگذشت» خود که به زندگی شهیرترین شخص متوفی در هفته می‌پردازد، در توصیف میرزاخانی نوشت: پیش از آنکه مجذوب ریاضیات شود، می‌خواست رمان‌نویس شود. قیمت کتاب در ایرانِ زمان کودکی او ناچیز بود و از نخستین جاه‌طلبی‌هایش این بود که همه چیز را بخواند. بعدها فعالیت‌‎های او در ریاضیات نیز، سایه‌ای از ادبیات با خود به همراه داشت. به گفته خودش، حل شدن مسائلی که با آنها درگیر بود همچون گشوده شدن گره‌های یک داستان، او را هیجان‌زده می‌کرد.

اکونومیست در مقاله خود ادامه داد، میرزاخانی پس از تحصیل در هاروارد و گذراندن مقطعی در دانشگاه پرینستون، به دانشگاه استنفورد رفت و آنجا بود که نشان فیلدز را کسب کرد؛ جایزه‌ای که معادل نوبل در ریاضیات به‌شمار می‌رود. او نخستین و تنها زنی است که از زمان پایه‌گذاری این جایزه در سال ۱۹۳۶، موفق به کسب آن شده است. رساله دکترای وی، به تنهایی، انقلابی علمی بود که منجر به انتشار مقاله‌هایش در تحسین‌شده‌ترین مجلات علمی و پژوهشی ریاضیات شد. این هفته‌نامه در تمجید از جایگاه مریم میرزاخانی افزود، او کسی بود که کلیشه‌ها را نقض می‌کرد. او به مردم آمریکا این نکته را فهماند که در ایران (بر خلاف عربستان سعودی)، تحصیلات و کار برای زنان نه تنها محدود نبوده، بلکه امری تشویق شده است.

دبیرستان دخترانه‌ای که او در آن تحصیل می‌کرد، از سوی سازمانی ملی هدایت می‌شد که وظیفه پرورش استعدادهای جوان را داشت. او نه تنها نخستین زن، بلکه نخستین ایرانی‌ای بود که نشان فیلدز را کسب کرد و همین امر موجب شد که در کشورش تبدیل به یک ستاره شود. او برای تحصیلات در مقطع دکترا، در سال ۱۹۹۹ به ایالات متحده مهاجرت کرد؛ روزگاری که سیاست‌های کنونی مهاجرتی ضد مسلمانان، در تصور هیچ فردی نمی‌گنجید.

اکونومیست در پایان این مقاله اشاره کرد، او درست پیش از آنکه در مرکز توجه‌ها قرار بگیرد جهان را ترک کرد. او ابتدا نامه‌ دوست خود مبنی بر بردن جایزه فیلدز را یک شوخی تصور کرد. پس از بهبود نسبی از سرطانی که ممکن بود باعث مرگش شود، نگران این بود که شیمی‌درمانی باعث شود با ظاهری بیمار در مراسم حضور داشته باشد. در کنفرانس‌ها، همکاران زنش در کنار هم به او کمک ‌کردند تا در تیررس رسانه‌ها قرار نگیرد. جایی که یکی حواس روزنامه‌نگاران را پرت می‌کرد، دیگری به او کمک می‌کرد تا کارهای مطلوب خود را دنبال کند.

واقعیت این است که از هر ۶ موقعیت آکادمیک در رشته ریاضیات تقریبا ۵ موقعیت به مردان اختصاص یافته است. این نکته خود بخشی از معمای بزرگ‌تری است که نه طبیعت و نه نحوه رشد، آن را توجیه نمی‌کنند. شاید یک علت این باشد که استعداد ریاضیاتی و بلوغ جنسی زنانه در یک دوره سنی مهم بروز می‌کند. اما مریم میرزاخانی، در این راه مایوس نشد و در عین حال نیز، به نوعی رفتار نکرد که از او به‌عنوان یک اسطوره یاد شود. زیرا او می‌دانست زنان بسیاری وجود دارند که کارهای بسیار مهمی انجام داده‌اند و تنها تمرکز خود را روی پژوهش قرار داده بود.

در هفته اخیر و پس از درگذشت مریم میرزاخانی، مراسم‌ بسیاری در بزرگداشت و سوگ وی برگزار شد. از تجمع مردم در مقابل خانه ریاضیات، تا بزرگداشتی در دبیرستان محل تحصیل وی، همه محل حضور کسانی بود که زندگی او را به نوعی الهام‌بخش خود می‌دانستند. بسیاری از نزدیکان وی اظهار کردند که شاید مهم‌ترین نکته‌ای که می‌توان از او آموخت، پیگیری مجدانه علایق در زندگی باشد. میرزاخانی برخلاف بسیاری از رویه‌های معمول در جامعه، با وجود آنکه نیازی به شرکت در کنکور سراسری نداشت، نه به دنبال رشته‌ای رفت که میان مردم بالاترین منزلت اجتماعی را داشته باشد و نه رشته‌ای که پولساز باشد. او بدون داشتن هرگونه چشمداشتی، مسیری را دنبال کرد که علاقه‌اش بود و بدون شک، همین مساله عامل مهمی در رقم خوردن موفقیت‌های این دانشمند فقید ایرانی بود.