زهرا نصیری

انتشار خبر قطع رابطه ناگهانی عربستان و متحدان منطقه‌ای آن با قطر، شاید تعجب برانگیز باشد اما اتفاقی قابل پیش‌بینی بود. مسائل میان عربستان و قطر گسترده است و به مدت‌ها قبل بازمی‌گردد. حادثه پاسگاه مرزی خفوض در مرز تعیین حدود نشده عربستان و قطر در سال ۱۹۹۲، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های داخلی شورای همکاری خلیج‌فارس را رقم زد. این حادثه سرآغاز اختلافات میان دوحه و ریاض شد. دو طرف بر سر مسائلی نظیر جایگاه دو کشور در شورای همکاری، ارتباط با اسرائیل، روند صلح خاورمیانه، پیمان‌های امنیتی در منطقه، نوع مناسبات با آمریکا و اخبار کانال تلویزیونی الجزیره به بحث و مشاجره پرداختند.

مناسبات دوحه و ریاض تا جایی به سردی گرایید که قطر بارها موضوع خروج خود از شورای همکاری را مطرح کرد که این امر نقش سیاسی مسلط عربستان در شورای همکاری خلیج‌فارس به‌عنوان پدرخوانده را زیرسوال برد. قطر و عربستان به خوبی واقفند جنگ مستقیم در منطقه به منزله نابودی اقتصاد هر دو کشور است. از همین رو می‌توان گفت، قطر و عربستان در عین اختلافات، همگرایی زیادی با هم داشتند. همچنین موقعیت استراتژیک، قدرت اقتصادی‌ و از همه مهم‌تر قدرت رسانه‌ای قطر، عربستان را می‌ترساند. بخش زیادی از هزینه‌های شورای همکاری خلیج‌فارس از سوی قطر تامین می‌شود و غول‌های رسانه‌ای که سیاست‌های شورا را رسانه‌ای و همه‌گیر می‌کنند، یعنی الوطن و الجزیره، وابسته به قطر هستند.

با قطع ارتباط دیپلماتیک عربستان و کشورهای همراهش با قطر، از امروز عربستان باید نگران اتحاد قطر و ایران یا حتی قطر و ایران و ترکیه باشد؛ اتحادی که می‌تواند استراتژیک و بسیار تاثیرگذار نیز باشد. عربستان حتما برای این اقدام از ترامپ چراغ سبز گرفته است، اما آمریکا هرگز به‌طور مستقیم وارد این مناقشه نمی‌شود و در واقع نمی‌خواهد هیچ امکانی را در منطقه از دست بدهد. باید اذعان کرد که قطر یک فرصت فوق‌العاده برای آمریکا در منطقه است.

در این میان ممکن است عربستان بخواهد به کودتا در قطر برای براندازی نظام فکر کند. دولت قطر به شدت باید مراقب تحرکات ارتش خود باشد؛ چراکه غالب نیروهای ارتش قطر در عربستان تربیت شده و آموزش دیده‌اند. از طرفی قطر حاضر نشد وارد اتحاد با عربستان علیه ایران بشود. حاکم قطر در یک سخنرانی از ایران دفاع کرد و این موضوع، حاکمان عربستان را عصبانی کرده است.

ازسوی دیگر، از مدت‌ها قبل، روابط مصر با قطر، به این خاطر که قطر به اخوان‌المسلمین مصر کمک می‌کند، تیره بوده و مصر هم دنبال این قطع رابطه بوده است. از جنبه دیگر این حادثه نشان داد همان‌طور که مفسران سیاسی پیش‌بینی کرده بودند، اتحاد عربستان و قطر در سوریه شکننده است و دیری نخواهد پایید که با ایجاد شکاف بین عربستان و قطر تحولات سوریه وارد فاز جدیدی شود.

تضعیف و رودررویی مخالفان دولت اسد این فرصت و امکان را در اختیار دولت مرکزی سوریه و حامیان او مثل ایران قرار می‌دهد تا موفقیت‌های بیشتری در جنگ نصیب خود کنند. البته نقش ترکیه در این بین را نباید نادیده گرفت. ایران و ترکیه دو کشوری هستند که می‌توانند مناقشه بین قطر و کشورهای عربی را به نفع خود هدایت کنند. باید دید کدام یک می‌توانند از این فرصت استفاده بهینه کنند. حتی ایران می‌تواند با غنیمت دانستن فرصت به‌دست آمده و جذب مشارکت قطر در حمایت از گروه‌های فلسطینی نزدیک به خود، فشار بر رژیم صهیونیستی را برای پذیرش خواست مردم فلسطین افزایش دهد. از سویی ایران می‌تواند با استفاده از ظرفیت‌های اقتصادی قطر و همچنین خبرگزاری بزرگ الجزیره در کنار قطر به معرفی چهره حاکمان عربستان و روح دیکتاتوری حاکم بر این کشور به دنیا اقدام کرده، جامعه ملل را به محور شرارت بودن عربستان آگاه کند. اما با وجود اینکه به نظر می‌رسد اختلاف و شکاف ایجاد شده در کشورهای عربی فرصت و مجال مناسبی است که ایران می‌تواند از آن نهایت استفاده را ببرد، در سال‌های گذشته قطر نشان داده است که بازیگر قابل اتکایی به‌شمار نمی‌رود. قطر همیشه در مواقع بحرانی با تمام اختلافات در کنار عربستان ایستاده است.

به نظر می‌رسد ایران باید با احتیاط و تامل بیشتری با مساله برخورد کند و هیچ عملکرد شتابزده‌ای در این میان قابل قبول نیست. هرگونه سرمایه‌گذاری زود هنگام و احساسی روی این موضوع در تضاد با رهیافت جدیدی است که دولت ایران در چهار سال گذشته در سیاست خارجی خود اتخاذ کرده است، سیاستی که همواره به‌دنبال تنش‌زدایی با تمام کشورهای همسایه بوده است.