یادداشت
تحلیل جامعهشناختی انتخابات ریاستجمهوری ۹۶
دکتر یونس نوربخش
جامعهشناس دانشگاه تهران
انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری با شکوه زیادی برگزار شد. در این دوره از انتخابات بیش از ۷۰ درصد مردم پای صندوقهای رای رفتند و در نهایت دکتر روحانی با کسب بیش از ۵۷ درصد آرا توانست برای بار دوم سکان اداره کشور و دولت را بهدست بگیرد که یک موفقیت خوب هم برای جناحهای سیاسی در جلب مشارکت عمومی و هم برای نظام سیاسی است که توانست مردمسالاری دینی را در یک نظام سیاسی- دینی اجرا کند. برای اولین بار تبلیغات انتخاباتی در سطح استانداردهای کشورهای پیشرفته و بهصورت کاملا حرفهای و با استفاده از روشهای مدرن و نمادها و نشانههای ارتباطی که بسیار هوشمندانه طراحی شده بودند و با سرعت بالایی این پیامها تولید و به مخاطب ارسال میشد، صورت گرفت.
دکتر یونس نوربخش
جامعهشناس دانشگاه تهران
انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری با شکوه زیادی برگزار شد. در این دوره از انتخابات بیش از 70 درصد مردم پای صندوقهای رای رفتند و در نهایت دکتر روحانی با کسب بیش از 57 درصد آرا توانست برای بار دوم سکان اداره کشور و دولت را بهدست بگیرد که یک موفقیت خوب هم برای جناحهای سیاسی در جلب مشارکت عمومی و هم برای نظام سیاسی است که توانست مردمسالاری دینی را در یک نظام سیاسی- دینی اجرا کند. برای اولین بار تبلیغات انتخاباتی در سطح استانداردهای کشورهای پیشرفته و بهصورت کاملا حرفهای و با استفاده از روشهای مدرن و نمادها و نشانههای ارتباطی که بسیار هوشمندانه طراحی شده بودند و با سرعت بالایی این پیامها تولید و به مخاطب ارسال میشد، صورت گرفت.
این انتخابات از بعضی جهات ویژگیهای مهمی داشت که در اینجا به تحلیل برخی از آنها میپردازم:
۱- مفاهیم و برچسبهای مدرن: پس از اعلام نظر شورای نگهبان درخصوص تایید صلاحیت شش نفر از کاندیداها که عملا در دو قطب اصلاحطلب - اعتدالگرا و اصولگرا قابلتقسیمبندی هستند. اما از ماهها قبل که احتمال این رویارویی و وزنکشی قوت گرفته بود ما شاهد بهکارگیری الفاظ و مفاهیم دیگری بودیم که این تقسیمبندی را در مفاهیم جدید نئولیبرالی و پوپولیستی قرار میداد. گو اینکه در یک طرف طرفداران سرمایهداری و بازار آزاد قرار دارند که با عدالت اجتماعی توزیعی مخالفند و در طرف دیگر کسانی که با شعار محرومیتزدایی و با وعدههای توزیع ثروت کشور بین طبقات پایین، برچسب پوپولیست را با خود حمل میکردند. متهم کردن دولت به دولت سرمایهداری یا بهقول یکی از کاندیداها دولت 4 درصدی از ماهها پیش در دانشگاهها با تشدید اعتراضات صنفی دانشجویی و مطرح کردن اعتصابات کارگری در کارخانهها و اعتراضات معلمان و دیگر صنوف جامعه در اعتراض به نادیده انگاشته شدن حقوقشان، دنبال میشد. بعضی از اعضای دولت نیز در سخنرانیهای خود تلویحا و گاه بهطور صریح از بازار آزاد سخن میراندند و زمینه را برای پذیرش این برچسب آماده کردند. در نقطه مقابل اصلاحطلبان نیز کلمه اصولگرا را برای مخالفان بهکار نمیبردند و برچسب پوپولیست را به طرف مقابل اطلاق میکردند. سر دادن شعارهای حمایت از محرومان، افزایش یارانهها و عنوان دولت مردمی این طیف را برای اطلاق پوپولیست مهیا میکرد؛ بنابراین برای اولین بار عنوانها از اصطلاحات دایره مفاهیم انقلاب خارج شد و مفاهیم مدرن غربی بهعنوان برچسب جایگزین تقسیمبندیهای سنتی شد.
۲- شهری شدن روستاها: یکی دیگر از اتفاقات جالب این انتخابات تبعیت روستا از شهر بود. با توجه به مهاجرت تعداد زیادی از روستاییان به شهر و توسعه ارتباط بین شهر و روستا و نیز توسعه اینترنت و شبکه اجتماعی، شکاف ذهنی و ارزشی بین شهر و روستا کاهش یافته و شهر بهعنوان گروه مرجع سیاسی پذیرفته شد. روستاییان مثل شهریها اندیشیدند و تقریبا بر اساس همان نظام فرهنگی و ارزشی تصمیم گرفتند. در انتخابات قبل کاندیداها مجبور بودند وقت و انرژی زیادی برای همراه کردن روستاها با خود صرف کنند و در انتخابات نسبت به شعارهای مناسب و جذاب برای روستاییان از جمله کاهش فقر و محرومیتزدایی حساسیت نشان دهند؛ زیرا رای آنها میتوانست نتیجه رای شهر را جابهجا کند، اما این بار امواج از شهر به سمت روستا حرکت کرد و شعارهای آقای قالیباف و رئیسی در حمایت از محرومان کارساز نشد.
۳- دوگانه امنیت و اشتغال: این انتخابات، انتخاب بین دوگانه امنیت و آرامش در برابر اشتغال و کار بود. اگر قرار باشد مردم از بین آنها یکی را انتخاب کنند - اقتصاد خوب یا امنیت و سیاست خوب - آنها امنیت داخلی و خارجی را انتخاب کردند. از بین آرامش و درآمد، کار یا آزادی، به آرامش و آزادی تمایل نشان دادند. مارکسیستها و سوسیالیستها همواره بر کفه اقتصاد تاکید میکنند و نیازهای مادی را در اولویت میدانند، اما در این انتخابات مشاهده شد که برای انسان جدید در دنیای آگاهی لزوما اینگونه نیست و ارزشهای انسانی و حفظ خود و هویت اجتماعی و سیاسیاش همچنان اهمیت دارد، بنابراین اگر تیم آقای روحانی از گفتمان اقتصادی خارج نمیشدند و در آن باقی میماندند، نتیجه به شکل دیگری رقم میخورد.
۴- ارتباطات مجازی و شبکههای اجتماعی: بهنظر من این انتخابات یکی از نمونههای انتخابات دیجیتالی بود. شبکههای اجتماعی توانستند در برابر سوگیری رسانه ملی بایستند و فاصلهها را درنوردند و جامعه مجازی هواداران را ایجاد کنند و شایعات را پاسخ دهند و به روشنگری بپردازند. افراد در قالب گروهها و کانالها با هم ارتباط برقرار میکردند و بهصورت زنجیرهای و گلوله برفی هواداران خودشان را پشتیبانی و اطلاعرسانی میکردند.
۵- شفافیت: شفافیت این انتخابات آنقدر بالا بود که تصمیمگیری مردم خیلی زودتر از انتخابات قبل شکل یافت و انتخابات تا حد زیادی پس از مناظره سوم قابلپیشبینی شد. هم بهدلیل جبههبندیها و مرزبندیهای سیاسی شکل گرفته و هم بهدلیل اینکه جرات مردم در تصمیمگیری و بیان آن بالا رفته است. بهعبارتی جامعه مدنی تقریبا در حال قوت گرفتن و استقلال است و بهنظر میرسد در آینده نظرسنجیها در ایران بیشتر قابلاعتماد باشند؛ زیرا جامعه پیشبینیپذیر میشود. فشار حوزه عمومی آنقدر بالا بود که کاندیداها مجبور شدند بخش قابلتوجهی از موضوعات و مباحث خود را به مسائل محیط زیست و اجتماعی اختصاص دهند؛ اگر چه هنوز آن توجه و اهتمامی که به مسائل اجتماعی باید میشد، نشده است.
ارسال نظر