کج فهمی از علم اقتصاد
دنیای اقتصاد: در گزارشی که فایننشیال تایمز منتشر کرده است، به شیوههایی که اکثر اقتصاددانان جهان به تدریس علم اقتصاد در دانشگاهها میپردازند دو نقد اساسی وارد شده است. اول اینکه اقتصاد علمی نیست که تنها به شرح، توصیف، اندازهگیری و پیشبینی منافع، ارزشها و سیاستهای انسانی بپردازد، بلکه علاوه بر اینها، اقتصاد این منافع و ارزشها را ارزیابی و تصحیح میکند، بر آنها صحه میگذارد یا آنها را به کلی رد میکند. کار احمقانه جریان غالب اقتصاددانان، تظاهر آنها به تقلید از علوم طبیعی و این فرض است که اقتصاد علمی خالی از ارزشهاست.
دنیای اقتصاد: در گزارشی که فایننشیال تایمز منتشر کرده است، به شیوههایی که اکثر اقتصاددانان جهان به تدریس علم اقتصاد در دانشگاهها میپردازند دو نقد اساسی وارد شده است. اول اینکه اقتصاد علمی نیست که تنها به شرح، توصیف، اندازهگیری و پیشبینی منافع، ارزشها و سیاستهای انسانی بپردازد، بلکه علاوه بر اینها، اقتصاد این منافع و ارزشها را ارزیابی و تصحیح میکند، بر آنها صحه میگذارد یا آنها را به کلی رد میکند. کار احمقانه جریان غالب اقتصاددانان، تظاهر آنها به تقلید از علوم طبیعی و این فرض است که اقتصاد علمی خالی از ارزشهاست. این اقتصاددانان فراموش کردهاند که علم اقتصاد مستقل از علایق، عقاید و تمایلات انسانها نیست.
همانطور که جو ایرل، یکی از موسسان گروه «اقتصاد پس از سقوط» (این گروه عقیده دارد که مباحث و شیوه تدریس در علم اقتصاد نیاز به تغییر اساسی دارد) بیان میکند: «جرمی بنتام و جان استوارت میل، اصول اخلاقی را وارد مباحث اقتصادی کردهاند». بنابراین در آموزش و تعلیم علم اقتصاد باید از شیوههایی استفاده شود تا ارزشهای انسانی در آن مدنظر قرار گیرند (و نه شیوه تدریس و حل مسائلی که امروزه رواج دارد. در آنها فرض بر یک تصمیمگیرنده مکانیکی است که مطلوبیت خود را با توجه به محدودیتهایی که با آن روبهرو است، حداکثر میسازد). کنار گذاشتن ارزشهای انسانی و مبنا قرار دادن تصمیمات مکانیکی در مسائل اقتصادی، علم اقتصاد و جوامعی را که تحت این علم مدیریت میشوند به ورطه نابودی خواهد کشاند. نکته دوم این است که بهنظر جریان غالب اقتصاددانان، آموزههای آلفرد مارشال را فراموش کردهاند: (۱) از ریاضیات تنها در خلاصه نویسی استفاده شود، نه بهعنوان موتوری برای بررسی مسائل؛ (۲) تا آنجا که میتوانید به نتیجه برسید، از آنها استفاده کنید؛ (۳) به زبان خود آنها را ترجمه کنید؛ (۴) با مثالی اهمیت آنها را در زندگی واقعی بیان کنید؛ (۵) ریاضیات را در انتهای کار بسوزانید! (۶) اگر نمیتوانید مرحله چهارم را انجام دهید (آوردن مثالی در واقعیت)، از ابتدا ریاضیات را کنار بگذارید. بهنظر مارشال، اقتصاددانان باید تمام تلاش خود را کنند تا جایی که ممکن است از زبان غیر ریاضیات در مسائل خود بهجای فرمولهای ریاضی استفاده کنند. وی در کتاب «اصول علم اقتصاد» خود، محاسبههای ریاضیاتی را در ضمیمه آورده است تا راههایی را که تنها فرمولهای ریاضی برای حل مشکلات زندگی واقعی ارائه میدهند در متن اصلی وارد نکرده باشد. این درحالی است که اغلب اقتصاددانان امروزی روالی مقابل این را در پیش گرفتهاند. امروزه طیف وسیعی از اقتصاددانان در فهمیدن طبیعت علم اقتصاد دچار کج فهمی شدهاند که رهایی از آن نیازمند انقلابی بزرگ است. با علم اقتصاد پژمرده امروز چنین انقلابی دور از ذهن بهنظر میرسد.
ارسال نظر