پیشنیازهای اقتصاد مقاومتی در حوزه مبانی و رفتارها
بهمن عیار رضایی
وقتی مشکلات را مورد تحلیل قرار میدهیم، از چهار حوزه و زاویه قابلبررسی است: حوزه معانی، رفتاری، ساختاری و مدیریتی.
در هر کار اجرایی، استراتژیکی یا مطالعاتی اگر از یک موضوع به تعریف مشترک نرسیم، اجرای موفقیتآمیز آن غیرقابلحصول خواهد بود. بر همین اساس چنانچه کشور در بعضی حوزهها موفق بوده، دلیل اصلی آن رسیدن به تعریفی مشترک از مشکل و اراده برای حل آن بوده است. اگر هم در جایی موفق نبودیم، بهتعریف واحدی از یک مشکل نرسیدیم. بنابراین اگر قرائتهای مختلف از یک مشکل داشته باشیم، راهحلهای مختلفی ارائه خواهد شد که خود منجربه به اختلاف و درنتیجه عدمموفقیت در حل مشکل میشود.
بهمن عیار رضایی
وقتی مشکلات را مورد تحلیل قرار میدهیم، از چهار حوزه و زاویه قابلبررسی است: حوزه معانی، رفتاری، ساختاری و مدیریتی.
در هر کار اجرایی، استراتژیکی یا مطالعاتی اگر از یک موضوع به تعریف مشترک نرسیم، اجرای موفقیتآمیز آن غیرقابلحصول خواهد بود. بر همین اساس چنانچه کشور در بعضی حوزهها موفق بوده، دلیل اصلی آن رسیدن به تعریفی مشترک از مشکل و اراده برای حل آن بوده است. اگر هم در جایی موفق نبودیم، بهتعریف واحدی از یک مشکل نرسیدیم. بنابراین اگر قرائتهای مختلف از یک مشکل داشته باشیم، راهحلهای مختلفی ارائه خواهد شد که خود منجربه به اختلاف و درنتیجه عدمموفقیت در حل مشکل میشود.
چند سال است که مفهوم اقتصاد مقاومتی در کشور مطرح میشود، اما عمل به آن یا نیست یا اینکه در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد. بهنظر میرسد در حوزه حاکمیتی، قوای سهگانه و مراکز دانشگاهی و تخصصی به تعریفی مشترک از اقتصاد مقاومتی نرسیدهاند و اگر هم برسند، غیرقابلاجرا خواهد بود یا اینکه موفق نخواهد بود. هیچ مشکل اقتصادی، اجتماعی و... بدون یک تعریف مشترک و تغییر در حوزههای ساختاری، مدیریتی و اقتصادی به جایی نخواهد رسید.
اقتصاد مقاومتی نیاز به یک تعریف مشترک و یک راهحل مشترک براساس اصول پذیرفتهشده جهانی دارد تا با بازسازی اقتصادی، ساختاری و مدیریتی آن را به کمال برساند.
حوزه رفتار
رفتارها شامل سه زیربخش است که عبارتند از:
۱- باورها: یک نظریهپرداز باور را چنین تعریف کرده است؛ باور سازمانی با ثبات از ادراک و شناخت نسبی درباره جنبه خاصی از دنیای یک فرد است.
باورهای درست، شتابدهنده اقتصاد مقاومتی خواهند بود که به چند مورد آن اشاره میشود.
باور به اینکه با سازوکارهای عصر صنعتی یا موج دوم ما نمیتوانیم مشکل عصر سه و چهار را حل کنیم.
باور به اینکه دنیا در عصر چهارم قرار دارد، هر نوع صنعت و خدماتی باید با فنآوری این دوره سازگاری داشته باشد، بهطور مثال دیگر نمیتوانیم با کمک به ایرانخودرو و سایپا مشکل آنها را حل کنیم و صنایع مشابه دیگر هم همین فلسفه را دارند به خاطر همین است که شهرکهای صنعتی ما با حداقل ظرفیت کار میکنند و اکثرشان ورشکسته هستند.
باور به اینکه با سازمانهای ضعیف و سازوکارهای عصر سوم و چهارم نمیتوانیم به اقتصاد مقاومتی دست پیدا کنیم.
باور به اینکه دنیا در حال تغییر است و این تغییر با سرعت هرچه بیشتر ادامه دارد، اگر نتوانیم با حفظ ارزشهای درست خود با دنیای جدید هماهنگ باشیم، بازنده اصلی خواهیم بود.
بیش از ۹۰ درصد صنایع ما با سازوکارها و تکنولوژی عصر دوم کار میکنند که بدون سوبسیدهای آشکار و پنهان نمیتوانند حداقل سود را بدهند و هیچ مدیری با سبکها و تئوریهای عصر دوم نمیتواند تحولی در کشور بهوجود بیاورد.
نگرشها
«مادیگمان» نگرش را مهمتر از دانش و مهارت فردی میداند و عقیده دارد که نگرشها افراد را هدایت میکنند و بر سازگاری اجتماعی او تاثیر میگذارند و وی را به سازندگی یا انحراف هدایت میکنند.
نگرش در زمینهسازی و شکلدهی به رفتارها و ایجاد انگیزه ارضای نیازها و جهتدهی به گرایش تاثیر جدی دارد.
اگر نتوانیم نگرش خود را با توجه به شرایط موجود جهانی و در عصری که در آن قرار داریم تغییر دهیم، نباید انتظار داشته باشیم بتوانیم به اقتصاد مقاومتی به معنای واقعی کلمه دست پیدا کنیم.
سیاستها - استراتژیها - سیستمها - سبکهای مدیریتی - ساختارها و ارزشهای مشترک باید براساس موج سوم و چهارم طراحی و اجرا شوند.
دیگر ما نمیتوانیم با نگاه سنتی به اقتصاد پایدار و مقاوم برسیم و این نگاه و نگرش را با سازوکارهای عصر کنونی هماهنگ و سازگار کنیم.
ما باید بدانیم:
امروز منبع اصلی جوامع ماشین نیست، بلکه دانش است.
امروز نهاد اصلی، بنگاه اقتصادی نیست؛ بلکه دانشگاه است.
امروز تصمیمگیرندگان اصلی، سوداگران و تجار نیستند؛ بلکه متخصصان و کارشناسان هستند.
امروز اساس قدرت، دارایی نیست؛ بلکه دانش و مهارت است.
امروز نقش سیاست مداخله یا مداخلهنکردن یا آزاداندیشی نیست؛ بلکه مشارکت دولت و بخش خصوصی است.
تعاملات
برقراری تعاملات برد-برد بین دولت و ملت و ملت با همدیگر و همچنین دولت با همسایگان و جهان موجود براساس داشتههای فرهنگی و همچنین براساس اصول موج سوم و چهارم.
دولت و ملت باید نیازهای یکدیگر را بسنجند و با تعاملات سنجیده و با در نظر گرفتن نتایج برد-برد به اقتصاد مقاومتی کمک کنند.
بهعنوان مثال وقتی دولت پیشنهاد حذف داوطلبانه یارانهها را داد، حتی مردم مرفه و نیمهمرفه استقبال نکردند.
عدماعتماد مردم به دولت دلیل عدمتعاملات برد-برد در گذشته بوده است و باید اصلاح شود. وقتی دولت میگوید کالای خارجی استفاده نکنیم، بپذیریم اگر در عصر جدید و در عصر آگاهی و دانش صادقانه با مردم برخورد نکنیم و به مقاصد برد-برد اعتقاد نداشته باشیم، نخواهیم توانست ملت را همراه خود کنیم و این اتفاق باعث شکست طرحهای اقتصاد مقاومتی میشود. میگوییم کم مصرف کنید بیشتر مصرف میکنند، میگوییم اظهارنامه درست مالیاتی ارائه کنند، فرار مالیاتی فرهنگی میشود.
در این بخش دو امر مهم برای پیشرفت اقتصاد مقاومتی نیاز است: ۱- تعاملات دولت و ملت اصلاح شود و دولت صادقانه با مردم برخورد و صادقانه خواستههایمان را برطرف کند.
۲- تعامل ملت با ملت؛ تعاملی سازنده باید جایگزین تعاملات غیرسازنده شود. تعاملات دولت با لایهها و جهان هستی باید براساس قواعد و اصول پذیرفتهشده بینالمللی با در نظر گرفتن منافع ملی شکل بگیرد.
جمعبندی
برای اینکه بتوانیم در اقتصاد مقاومتی موفق عمل کنیم، باید مشکل را از چهار زاویه مورد بحث و بررسی قرار دهیم. مشکل ممکن است از زاویه یا ابعاد مختلف رفتاری، ساختاری، معانی و مدیریتی قابل بررسی باشد و هر کدام از این ابعاد راهحلهای خود را دارد. برای اینکه ما بتوانیم به اقتصاد مقاومتی به معنای واقعی کلمه برسیم، نیاز داریم ۱- تعریف مشترک از اقتصاد مقاومتی داشته باشیم. ۲- تغییر رفتار در حوزه باورها - تعاملات و نگرشها انجام شود ۳- ساختارها متناسب با عصر جدید، تعبیه و توانمندیهای ساختاری کشور مجددا طراحی و مورد بازبینی قرار گیرد و ۴- همه این کارها باید توسط مدیران توانمند انجام شود که مدیران فعلی پاسخگوی نیازهای اقتصاد مقاومتی نیستند.
ارسال نظر