«دانیل الکینز» موسس و رئیس انجمن عملیات ویژه آمریکا و از اعضای پروژه ضد تروریسم شورای آتلانتیک ۱۳ نوامبر نوشت: با بازنگری در اصول سند شورای امنیت ملی ۱۹۵۰ (NSC-۶۸)، طرح تاریخی مربوط به جنگ سرد که قدرت دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی را ترکیب می‌کند، ایالات متحده می‌تواند چارچوبی مدرن برای رقابت استراتژیک یکپارچه برای مقابله با تروریسم و دستیابی به امنیت ملی ایجاد کند. برای این منظور، یک رویکرد کل‌نگر برای مقابله با تهدیدهای چند وجهی امروزی از سوی بازیگران دولتی و غیردولتی ضروری است.متاسفانه، استراتژی مبارزه با تروریسم ایالات متحده در نهایت نتوانست یک پیروزی استراتژیک در طول جنگ جهانی علیه ترور ایجاد کند. محور این شکست در نبود یک رویکرد منسجم و یکپارچه در کل دولت نهفته است. به‌رغم موفقیت‌‌های نظامی قابل‌توجه، استراتژی کلی در رسیدگی به علل ریشه‌‌ای تروریسم و جلوگیری از گسترش آن بسیار کوتاه بود.

عدم‌هماهنگی تلاش‌‌های دیپلماتیک، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی در افغانستان منجر به قطع ارتباط بین عملیات نظامی و تلاش‌‌های مربوط به ملت‌‌سازی شد که بهانه‌‌ای برای خروج فاجعه‌‌بار نیروهای نظامی ایالات متحده بود که با سقوط کابل و ظهور مجدد طالبان همراه شد.در عراق، فقدان هماهنگی بین ابزارهای نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی قدرت در نهایت بی‌‌ثباتی را طولانی‌‌تر کرد و گروه‌‌های تروریستی جدیدی مانند داعش را به‌‌وجود آورد.در طول دوران جنگ جهانی علیه ترور، فقدان اهداف روشن و منسجم در میان دولت‌‌ها و برنامه‌‌های بعضا متضاد سازمان‌های مختلف دولتی، کارآیی استراتژی‌‌های ملی ایالات متحده را با مشکل مواجه ‌‌کرد و مانع دستیابی به اهداف مشخص شده امنیت ملی ‌‌شد.ناهماهنگی راهبردی درخصوص نیروهای نیابتی رقیب ایالات متحده در سوریه را در نظر بگیرید.در مقطعی، وزارت دفاع و سیا از جناح‌‌های مختلف سوریه با اهداف متفاوت حمایت به عمل آوردند که منجر به سناریویی معکوس شد که در آن گروه‌‌های مورد حمایت ایالات متحده در نهایت با یکدیگر درگیر شدند.

به‌رغم استفاده از تاکتیک‌‌های نامتقارن، این عملیات‌‌ها شکست اهداف امنیت ملی ایالات متحده در سوریه را به دنبال آورد، زیرا فاقد استراتژی واحد در دولت برای رسیدن به یک هدف مشترک بودند.در این چشم‌‌انداز در حال تحول، نیاز مبرمی به یک رویکرد چند سازمانی جدید و منسجم وجود دارد که واقعا ابزارهای قدرت ملی را یکپارچه کند. یک رویکرد استراتژیک جدید مدت‌‌هاست که به پایان رسیده است - رویکردی که تمام اهداف امنیت ملی ایالات متحده را در سراسر طیف رقابت استراتژیک همسو کند. چنین رویکردی باید تلاش‌‌های دیپلماتیک، اطلاعاتی، نظامی، اقتصادی، مالی، اطلاعاتی و اجرای قانون را در یک استراتژی منسجم و جامع هماهنگ کند.تاکنون، ناکامی در انجام این کار در چارچوب رقابت قدرت‌های بزرگ منجر به عواقب فاجعه‌‌باری شده است، به طوری که رقبای منطقه‌‌ای به طور فزاینده‌‌ای اهداف ایالات متحده را از طریق استفاده از گروه‌های نیابتی و تداوم سازمان‌های تروریستی که هدفشان بی‌‌ثبات کردن روابط دوجانبه ایالات متحده است، تضعیف می‌کنند.

همان‌طور که حمله چین به دریای چین جنوبی و تشدید تنش‌های منطقه‌ای ایران در سراسر خاورمیانه نشان می‌دهد، زمان آن فرا رسیده است که در چارچوب استراتژی ضدتروریسم مناسب قرن بیست و یکم، تجدید نظر کنیم.با حرکت رو به جلو، استراتژی امنیت ملی آمریکا (NSS) باید موفقیت متحدان و منافع آن را تضمین کند. خوشبختانه، سند شورای امنیت ملی NSC-۶۸این رویکرد چند سازمانی را برای جنگ سرد ترسیم کرد و چارچوبی را برای رقابت استراتژیک یکپارچه موثر و کاربرد آن در برابر نفوذ فزاینده اتحاد جماهیر شوروی ارائه کرد. بازنگری این اصول اثبات شده برای پرداختن به پیچیدگی‌های محیط امنیتی امروزی برای هر استراتژی ضد تروریسم بسیار مهم و مرتبط است.

طرحی برای اقدام

سند شورای امنیت ملی در سال ۱۹۵۰ معروف به  NSC-۶۸که در پاسخ به تهدید وجودی ادراک شده از سوی اتحاد جماهیر شوروی تهیه شد، به عنوان سنگ بنای تاریخی برای درک اثربخشی رویکرد چند سازمانی منسجم و تودرتو استراتژیک در مقابله با تهدیدهای امنیت ملی عمل می‌کند.شورای امنیت ملی با پیش‌بینی تحکیم قدرت بین‌المللی اتحاد جماهیر شوروی از طریق گسترش کمونیسم، نیاز به حرکت فراتر از مداخله مستقیم نظامی را تشخیص داد.آنها به جای تکیه صرف بر جنگ متعارف و اقدام معمول، از طرحی جامع حمایت کردند که قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی ایالات متحده را برای شکل دادن به چشم‌انداز امنیت ملی از طریق رقابت استراتژیک یکپارچه در منطقه خاکستری هماهنگ کند.در حالی که NSC-۶۸چارچوبی جامع برای مبارزه با تهدید شوروی از طریق رویکرد یکپارچه دولت فراهم کرد، در دوران پس از جنگ سرد، ایالات متحده در اعمال اصول خود در مقابله با تروریسم مدرن شکست خورده است.

شکست در ادغام کامل ابزارهای اقتصادی، دیپلماتیک و اطلاعاتی قدرت در مبارزه با تروریسم منجر به از دست رفتن فرصت‌‌ها برای مقابله با روایت‌‌های افراطی، ایجاد جوامع انعطاف‌‌پذیر و تضعیف شبکه‌‌های مالی- حامی سازمان‌های تروریستی شده است.حمایت دولت رونالد ریگان از جنبش همبستگی لهستان، نمونه‌ای از استفاده از استراتژی‌های رقابتی یکپارچه NSC-۶۸تحت رویکرد یکپارچه دولت است.ایالات متحده از طریق تلاش ترکیبی اطلاعات، دیپلماسی عمومی، فشار اقتصادی، بازدارندگی نظامی و سازمان‌های غیردولتی، از یک جنبش سیاسی که در فروپاشی کمونیسم در لهستان و فلج کردن بلوک شوروی نقش اساسی داشت، حمایت کرد و موفقیت آن را تضمین کرد.این استراتژی‌‌ها، تفکر ایالات متحده در مورد اقتصاد زور را از طریق توسعه کینز‌‌گرایی نظامی بازسازی کرد، که توان ایالات متحده را برای پیشی گرفتن از پیشرفت‌های نظامی اتحاد جماهیر شوروی، فشار بیشتر نظامی و اقتصادی بر رهبران شوروی و تضعیف مدل کمونیستی پای کار آورد.

در پایان، اتحاد جماهیر شوروی بدون عبور حتی یک تانک آمریکایی از مرز روسیه فروپاشید.در حالی که NSC-۶۸ با موفقیت سیاست خارجی ایالات متحده را در طول جنگ سرد هدایت کرد، دشمنان امروزی مانند روسیه و چین و قدرت‌های منطقه‌ای مانند ایران در منطقه خاکستری روابط بین‌الملل عمل می‌کنند و از استراتژی‌هایی استفاده می‌کنند که اغلب زیر آستانه جنگ‌های متعارف قرار می‌گیرند. الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ نمونه‌ای از این رویکرد است.روسیه به هدف خود از طریق ترکیبی محاسبه شده از نیروی نظامی انکارناپذیر، اهرم اقتصادی و عملیات نفوذ دست یافت و عملا واکنش سریع بین‌المللی را دور زد.به طور مشابه، چین در استفاده از اجبار اقتصادی و نیروهای شبه‌نظامی دریایی برای اثبات تسلط خود در دریای چین جنوبی برتری یافته است و با دقت از درگیری آشکار با همسایگان خود، از جمله متحدان ایالات متحده، اجتناب می‌کند.

علاوه بر این، افزایش حملات شبه‌‌نظامیان تحت حمایت ایران در سراسر خاورمیانه و همچنین موضع‌‌گیری گروه‌هایی مانند داعش، ثابت کرده است که خاورمیانه با وجود نبود جنگ متعارف، منطقه‌‌ای پرآشوب باقی می‌‌ماند.این اقدامات خصمانه، محدودیت‌های رویکردهای متعارف نظامی محور برای امنیت ملی را در مواجهه با رقابت استراتژیک یکپارچه برجسته می‌کند.علاوه بر این، پیشرفت‌‌های مداوم و شتابان این رقبا، یکپارچگی ابزارهای قدرت ملی آنها را نشان می‌دهد، در حالی که نیاز ایالات متحده برای پذیرش رویکرد یکپارچه دولت که NSC-۶۸ را مورد بازبینی قرار می‌دهد، برجسته می‌کند.

رویکرد مدرن به رقابت استراتژیک یکپارچه

با گرفتن درس‌هایی از موفقیت‌های NSC-۶۸ و کاستی‌های استراتژی‌های جنگ جهانی علیه ترور، یک رویکرد مدرن و یکپارچه دولت نیاز به یک استراتژی چند جانبه دارد:

تدوین استراتژی متمرکز: یک دکترین امنیت ملی به‌روز شده، شبیه به NSC-۶۸، برای هدایت سیاست خارجی ایالات متحده در قرن بیست و یکم ضروری است. این استراتژی باید منافع ملی را به وضوح تعریف کند، چالش‌ها و فرصت‌های کلیدی را شناسایی کند و چارچوبی برای هماهنگی بین سازمانی در تمام ابزارهای قدرت ملی فراهم کند.

شناخت ماهیت در حال تحول قدرت: یک رویکرد مدرن در روح NSC-۶۸ باید تغییر موازنه قدرت را در نظام بین‌الملل بشناسد. توان اقتصادی چین، توانایی‌‌های سایبری روسیه و شبکه‌‌های نیابتی پیچیده ایران مستلزم درک دقیقی از چگونگی استفاده بازیگران از ابزارهای غیرمتعارف برای دستیابی به اهداف خود و شناسایی بیشتر استراتژی‌‌های متقابل است که توانایی‌‌های ایالات متحده را هماهنگ و یکپارچه می‌کند.

انطباق ابزارهای قدرت ملی: نهادهای امنیت ملی موجود، که عمدتا برای واقعیت‌های جنگ سرد طراحی شده‌اند، باید با پیچیدگی‌های معاصر رقابت استراتژیک یکپارچه سازگار شوند.رویکرد یکپارچه دولت باید ابزارهای دیپلماتیک را برای مقابله با اجبار اقتصادی، تقویت زیرساخت‌های امنیت سایبری و توسعه قابلیت‌‌های عملیات اطلاعاتی پیچیده‌‌تر برای مقابله با کمپین‌‌های اطلاعات نادرست و تبلیغات تقویت کند.

ایجاد انعطاف‌‌پذیری در داخل: یک استراتژی موفق باید فراتر از سیاست خارجی به تنهایی باشد و نیازمند جامعه‌‌ای انعطاف‌‌پذیر است که بتواند در برابر فشارهای خارجی و تلاش‌‌ها برای مداخله مقاومت کند. یک رویکرد مدرن همچنین باید تلاش‌‌های داخلی را برای تقویت زیرساخت‌‌های حیاتی در برابر حملات سایبری، کاهش انتشار اطلاعات نادرست از طریق طرح‌‌های سواد رسانه‌‌ای، و تقویت انسجام اجتماعی برای جلوگیری از بهره‌‌برداری از شکاف‌‌های اجتماعی متمرکز کند.ایالات متحده با یک محیط امنیتی پیچیده و در حال تحول مواجه است که در آن دشمنان به طور فزاینده‌ای از تمام جنبه‌های رقابت استراتژیک یکپارچه با دقت هماهنگ برای تضعیف منافع خود استفاده می‌کنند.بازگشت به اصول NSC-۶۸که برای قرن بیست و یکم اقتباس شده است، مسیری رو به جلو ارائه می‌دهد.ایالات متحده با پذیرش یک سازمان چندگانه، ادغام همه ابزارهای قدرت ملی، و ایجاد درک عمیق از ماهیت در حال تحول قدرت، می‌تواند به طور موثر با این چالش‌ها مقابله کرده و منافع ملی خود را در دهه‌های آینده تضمین کند.