ضرورت ترجمه آثار کلاسیک اقتصادی
بهمرور که با مباحث دیگر اقتصاد آشنایی یافتم، علاقهام به رشته اقتصاد در کل و اقتصاد سیاسی بهطور ویژه، فزونی یافت و دست به ترجمه آثار اقتصادی زدم و درنهایت در رشته اقتصاد نظری به تحصیلاتم ادامه دادم. پس از مدتی، دو مساله من را به سمت خواندن منابع اصلی آثار کلاسیک -و اگر جایی در فهم مفاهیم با مشکل مواجه میشدم، به این دلیل که زبان مادریام آذری است به آثار ترجمهشده در کشورهای آذربایجان و ترکیه مراجعه میکردم- و تمایل به ترجمه آنها کشاند. اول، من سالها نسبت به اندیشه فردریش فونهایک بدبین بودم و بعدتر که به منابع اصلی آثار هایک مراجعه کردم، مشکل را نه در اندیشههای هایک (که البته بهعنوان یک سوسیالیست با بخشی از حرفهایش مخالفم)، که در نبود منابع دست اول و نوع شناساندن اندیشههای هایک توسط مروجان مکتب اتریش در ایران یافتم. دوم، استاد گرانقدرم دکتر امیر جباری همواره به من میگفتند «برای این که اقتصاددان موفقی شوی، باید کتابهایی را بخوانی که بوی کهنگی میدهند»؛ و فقر آثار ترجمهشده در ایران من را به سوی منابع اصلی آثار اقتصاددانان مطرح دنیا کشاند. اگر بخواهم نمایی کلی از فقر آثار کلاسیک اقتصادی در ایران بهدست دهم، نمونههای زیر وسعت فاجعه را به ما نشان خواهد داد:
کتابهای چهارم و پنجم جستارهایی پیرامون ثروت ملل (آدام اسمیت)، نظریه احساسات اخلاقی (آدام اسمیت)، اصول اقتصاد سیاسی (رابرت توماس مالتوس)، اصول اقتصاد سیاسی (جان استوارت میل)، پیرامون علم اقتصاد سیاسی (ناسا ویلیام سینیور)، سود ارزش قیمت (کارل مارکس)، عناصر اقتصاد ناب (لئون والراس)، نظریه اقتصاد سیاسی (ویلیام استنلی جِوُنز)، نظریه اثباتی سرمایه (فونباورک)، مکتب اتریش و نظریه ارزش (فونوایزر)، راهنمای اقتصاد سیاسی (ویلفردو پرِتو)، ماهیت سرمایه و درآمد (ایروینگ فیشر)، مقالاتی پیرامون ماهیت و اهمیت علم اقتصاد (لیونل رابینز)، غیرملیسازی پول (فونهایک)، انباشت سرمایه (رزا لوکزامبورگ)، نظریه اقتصادی دموکراسی (آنتونی داونز)، امپریالیسم و طبقات اجتماعی (ژوزف شومپیتر)، بنیانهای تحلیل اقتصادی (پل ساموئلسون)، وضعیت معیشت انسان (کارل پولانی).
مثلا جان مینارد کینز را در نظر بگیرید. تاکنون فقط کتاب «تئوری عمومی» وی و مقاله «امکانات اقتصادی برای نوادگان ما» -که نگارنده این سطور افتخار ترجمه این اثر را داشته است- به فارسی برگردانده شده، حال اینکه بهباور من مهمترین آثار کینز «عواقب اقتصادی صلح» و «اتحادیه پایاپای بینالمللی» هستند که ترجمه نشدهاند. آیا در این فضای فقر منابع دست اول در کشور، باید انتظار تولد اقتصاددانان مطرحی را داشته باشیم؟ قطعا نه! شاید به همین دلیل است که بهترین اقتصاددانان ایرانی یا در خارج از فضای آکادمیک میزیند - کسانی همچون پرویز صداقت، محمد مالجو، کمال اطهاری، بیژن بیدآباد و...- یا در فضاهای آکادمیک خارجی - بهعنوان مثال احمد سیف، مهرداد وهابی، جواد و هادی صالحی اصفهانی، روحالله اسکندری و...-. اینجاست که ضرورت تحول در نظام آموزش علم اقتصاد و تربیت نسل نوینی از اقتصاددانان که مستقیما بهواسطه منابع دست اول آموزش ببیند، حس میشود.
دانشآموختگان علم اقتصاد نقش پررنگی را در این مسیر بر عهده دارند: اینکه بهرغم ضعف زبان فارسی در بیان علمی، آثار [دستکم اصلی] اقتصاددانان مطرح دنیا را بخوانند، بفهمند و به امانتدارانهترین شیوه ممکن به فارسی ترجمه کنند. من و چند تن از دوستان گرانقدرم این بخت را داشتهایم که ترجمه برخی آثار را بر عهده گیریم: کتابهای چهارم و پنجم جستارهایی پیرامون ثروت ملل (اسمیت)، اصول اقتصاد سیاسی (مالتوس)، سود ارزش قیمت (مارکس)، غیرملیسازی پول (هایک)، نظریه اقتصادی دموکراسی (داونز)، عواقب اقتصادی صلح (کینز)؛ و این کار را فارغ از جهتگیری جهانبینیهای اقتصادی خود انجام میدهیم. البته حرف من این نیست که آثار جدید اقتصادی را نادیده بگیریم. برای مثال کتاب «پیامبران جدید سرمایه» یکی از آثار جدید در حوزه اقتصاد است که فهم وضعیت موجود و برندگان و بازندگان نظام اقتصادی حاکم را برایمان سادهتر میکند. اما باید اولویت را به آثاری بدهیم که شاکله فکری نسل جدید اقتصاددانان را به کمک فهم تاریخ تحول علم اقتصاد و از طریق دسترسی به منابع دست اول شکل دهند.