بازی خودکشی در نسل جوان
در این اثر تمام دیالوگها را خود بازیگران گفتهاند و من آنها را دستهبندی و منظم میکردم و بعد دوباره متن را در اختیار بچههای گروه قرار میدادم. در جامعه امروز می بینیم که زندگی بسیاری از آدمها حالت مکانیکی پیدا کرده و خیلی از اتفاقها فقط در یک بازی و برای سرگرمی رخ میدهند و منطق خاصی پشت آن وجود ندارد. برای نمونه یکی از دوستانم که بهعنوان مشاور یک مدرسه مشغول بهکار است تعریف میکرد که دانشآموزانش بعد از تعطیلی از مدرسه بالای پل هوایی میروند و ادای پرت کردن خود به پایین و خودکشی را در میآورند و از هم فیلم میگیرند و بعد به پایین پل برمیگردند. یعنی در عمل دست به خودکشی نمیزنند اما این بازی برایشان جذابیت دارد. عدهای دیگر از این بچههای جوان هم ادای پرت کردن خود به زیر ماشینها را در میآورند اما در لحظه آخر خود را عقب میکشند که متاسفانه در این مورد حتی باعث تصادف هم شده است. این اتفاقات دردناک است. این بچهها دست به یک عمل صفر و صدی میزنند و ممکن است زندگیشان را از دست بدهند و باید ببینیم آنها به کجا رسیدهاند که وارد چنین بازیهای خطرناکی میشوند.
این مقطع سنی برای من اهمیت زیادی دارد و دوست داشتم درباره ماجراهای این گروه کار کنم. در این نمایش با دو نسل روبهرو هستیم؛ نسل پدران و نسل پسران. بچههای نسل جوان ادای پدرهایشان را در میآورند تا یکسری حرفها را که از زبان پدرانشان نشنیدهاند بشنوند. در ادامه نمایش روشن میشود این یک بازی است که بین آنها جریان دارد.
در نمایش «این یک کنفرانس از شکست ماست»، پدرها نمیدانند چه کردهاند که باعث ناراحتی پسرانشان شده است و وقتی مساله از زبان بچهها بازگو میشود تعجب میکنند. مسائل مطرح شده در واقعیت خیلی جزئی و بیاهمیت به نظر میرسند ولی واقعا تاثیرگذار بودهاند.
سعی ما بر این بود که مخاطبان با دیدن این نمایش متوجه اتفاقاتی شوند و جلوی وقوع آنها را بگیرند. پانزده نفر در این گروه جمع شدهاند و مشغول یک کار مشترک هستند تا اتفاقی فرهنگی را رقم بزنند اما دردناک است که بازیگران من گاهی ناچار بودهاند مسیری طولانی را پای پیاده طی کنند تا به محل تمرین برسند. من برای پیش بردن این کار پول قرض کردهام اما میزان فروش نیز آنقدرها نیست که بتواند جوابگوی تمام هزینهها باشد.
ارسال نظر