نجات بنیامین از مطالعات فرهنگی
ایگلتون مینویسد: «این کتاب را... نوشتهام تا در عینحال دست ما پیش از معاندان به بنیامین برسد.» چنانکه ایگلتون اشاره کرده، «آغاز کردن از سمت بد» یکی از پیشفرضهای روششناختی بنیامین است. یعنی ماتریالیسم تاریخی به جای دور زدن ابژه تجربی، خود را در آن و تمامی دوکساهای شکلگرفته در حول آن غرق میکند: «جدا کردن حقیقت از کذب هدف روش ماتریالیستی است نه نقطه عزیمت آن. به عبارت دیگر، نقطه عزیمت آن ابژهای است که سرشار از خطا یا همان دوکسا است.» برای فراتر رفتن از جهان شیءواره سرمایهداری راهی جز تن دادن به لعنت شیءوارگی نداریم. از این رو بنیامین در بدو امر از تن دادن به هر نوع تعالی دم دستی، برای مثال گریز به قسمی وضع اولیه روسویی، سر باز میزند و خود را به تاریخی سراسر ماخولیایی و لعنتزده میسپارد، اما در عین حال سعی میکند در دل همین بستر ماخولیایی به دنبال نطفههای رستگاری بگردد که در لبههای این جهان پرپر میزنند. کارگرانی که به قول رانسیر «جزء بدون سهم» جهان سرمایهداریاند و به هیچ تقلیل یافته و هیچ محتوای جوهری ندارند، دقیقا به همین دلیل میتوانند حامل امر کلی باشند؛ هیچی که همه میشود. آدورنو و بنیامین هر دو از نوعی ممنوعیت به تصویر کشیدن ایجابی اتوپیا دم میزنند تا تن به تصوری ایدئولوژیک از اتوپیا ندهند، یا به قول آدورنو: مارکس و انگلس دقیقا بهخاطر تحقق اتوپیا بود که دشمن آن بودند.
ارسال نظر