البته تنها دو روز پس از گسترش این کمپین برخی رسانه‌ها خبردادند که دادسرای فرهنگ و رسانه علی کریمی را به علتی نامعلوم فراخوانده است. اگرچه در این میان تعداد قابل‌توجهی از کاربران شبکه‌های اجتماعی و کارشناسان، شکل‌گیری کمپین نخریدن کالا را نقد کردند اما تعداد اعضای این کمپین روز به روز و ساعت به ساعت بیشتر و در مقابل، بارها تصاویری از صف‌های بلند خریداران در بازارهای مختلف نیز منتشر شد تا اختلاف‌نظرها میان کاربران اوج بگیرد. در کنار این رخدادها بسیاری از جامعه‌شناسان تحلیل‌های جالبی از این اتفاق ارائه کردند. برخی معتقد هستند عدم شکل‌گیری گروه‌های مرجع مدرن در جامعه ما باعث شده تا بدنه جامعه در تعیین خط‌مشی‌ها و الگوهای رفتاری و فکری دچار ناهماهنگی شود. زمانی که یک فوتبالیست در حوزه اقتصادی پیشنهادی عمومی ارائه می‌کند پیشنهاد او با موافقت عمومی هم همراه می‌شود. این موضوع اگرچه نشان‌دهنده محبوبیت بالای اوست اما همزمان می‌تواند حاکی از یک نوع سردرگمی اجتماعی در مرجع‌شناسی هم باشد. اما از سوی دیگر برخی از جامعه‌شناسان اهمیت شبکه‌های اجتماعی را در پیکربندی اجتماعی و ایجاد کمپین‌های مبارزاتی و مقاومتی مورد توجه قرار داده‌اند. این گروه از جامعه‌شناسان معتقدند شبکه‌های اجتماعی توان و ظرفیت مقاومت را در میان لایه‌های اجتماعی بالا برده و قدرت مقابله آنان با سیاست‌های نامطلوب در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را افزایش داده است. به هر روی جامعه ما درگیر بحران‌ها و همزمان تغییرات مهمی است. تشکیل کمپین نخریدن کالا مانند بسیاری از رفتارها و کنش‌های جمعی ایرانیان نیازمند بررسی و تحلیل چندوجهی است. در این شماره  تلاش کرده‌ایم تا از سه نظرگاه موضوع کمپین‌های عمومی را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنیم. در ادامه سه یادداشت را از سه متخصص در حوزه رسانه، جامعه شناسی و اقتصاد از نظر می‌گذرانید.


الگویی برای مقاومت

16 (3)

علی اصغر سلطانی

جامعه‌شناس

کمپین به معنای مبارزه‌ای سازمان‌یافته و فعالانه برای دستیابی به هدفی مشخص است. چنین مبارزاتی به دو نوع مهم تقسیم می‌شوند: مبارزه سیاسی و مبارزه اجتماعی-مدنی. مبارزه سیاسی که ویژگی خاص جوامع مردم‌سالار است به تلاش‌های سازمان‌یافته برای اقناع افکار عمومی و اثرگذاری روی تصمیمات سیاسی مردم اشاره دارد. اما هدف اصلی مبارزه اجتماعی سوق دادن جامعه‌ای به سوی اهداف جامعه مدنی است. مبارزات مبتنی بر جامعه مدنی ممکن است اهداف منطقه‌ای، ملی یا حتی بین‌المللی داشته باشند و از سوی افراد، سازمان‌ها و نهادهای غیرانتفاعی به راه افتاده باشند. این نوع دوم از کمپین‌ها بسیار شبیه به چالش (challenge) است و ممکن است گاه چالش نیز نامیده شود. اما به نظر می‌رسد چالش بیشتر سمت و سویی خیریه‌ای داشته باشد، مانند چالش سطل آب یخ یا چالش‌هایی برای کمک مردمی به زلزله‌زدگان یا سیل‌زدگان که گاه پویش نیز نامیده می‌شوند، در حالی که مبارزه و کمپین رویکردی جدی‌تر و اجتماعی‌تر دارد. در سال‌های اخیر کمپین‌های متعددی در ایران به راه افتاد که برخی مبنای سیاسی-اجتماعی و برخی مبنای اقتصادی داشته‌اند. کمپین دختران خیابان انقلاب و کمپین خرید خودروی صفر ممنوع، از این نمونه‌اند. تجربه نشان داده این کمپین‌ها که برخی خودجوش و مردمی‌اند و برخی برنامه‌ریزی‌شده در صورتی که استمرار داشته باشند ممکن است به نتایجی برسند. کمپین «خودروی صفر ممنوع» که در سال 1394 اتفاق افتاد منجر به این شد که تولید ماهانه ایران‌خودرو از حدود 2400 دستگاه به حدود 900 دستگاه کاهش یابد و تولید سایپا نیز نصف شود. کمپین علی کریمی؛ «نه به خرید»، به نوعی در ادامه کمپین خودروی صفر ممنوع است.  این کمپین‌ها  اصولا ابزاری هستند برای توزیع و پخش قدرت در سطوح مختلف جامعه، خصوصا در جوامعی که قدرت میل به مرکز دارد.  چنین کمپین‌هایی نشان‌دهنده قدرت شبکه‌های اجتماعی در به راه انداختن جنبش‌های اجتماعی خرد یا کلان است. اما متاسفانه برخی نهادهای سیاسی به جای برطرف کردن مشکلاتی که عامل راه افتادن این کمپین‌ها هستند صورت مساله را پاک کرده و به بستن شبکه‌های اجتماعی یا تعقیب عاملان دست می‌زنند. کمپین‌های مشابه معمولا پیش از این توسط افرادی بی‌نام و نشان به راه می‌افتاد، اما این بار یک سلیبریتی فوتبالیست دست به چنین کاری زده است.

 

مبارزه  از زیر لحاف

16 (2)

علی شاکر

تحلیلگر شبکه‌های اجتماعی

حتما که همه ما از گرانی و وضع بد اقتصادی شاکی هستیم. از هر گونه اقدامی هم که منجر به کاهش بحران شود استقبال می‌کنیم. از علی کریمی و کارزار نخریدن برای ارزان شدن نیز ممنونیم ولی فقط برای این کارزار لایک می‌زنیم. لایک زدن هیچ هزینه‌ای ندارد. این است که ما مبارزانی سست‌کوش و البته در فضای مجازی بسیار پرهیاهوییم. به دیگران می‌گوییم نخرید ولی خودمان از زیر لحاف روزمرگی‌ها جم نمی‌خوریم. این طبیعت مبارزه از طریق هشتگ و لایک است.

کریمی اقتصاددان نیست ولی عجیب است که گاهی برخی اقتصاددان‌ها و به‌اصطلاح آدم‌حسابی‌های آکادمیک بر موج پر‌خروش پوپولیسم سوار و همراه این کارزارها می‌شوند. در حالی که خوب می‌دانند چهار مولفه در شکل‌گیری یک رفتار نقش اساسی ایفا می‌کند.  اول «آگاهی» است. در اینجا نیاز نیست که کسی اطلاع‌رسانی کند. تورم به‌روشنی خودش را در هر خرید روزانه نشان می‌دهد. بله ما از این وضع راضی نیستیم ولی این آگاهی کافی نیست.

دوم «برآورد یا ارزیابی» است. ارزیابی من از شرکت در این کمپین چیست؟ اگر من نخرم همسایه‌ام نیز نمی‌خرد؟ «دیدید که نخریدیم و 50 تا پولدار رفتند کلی سکه خریدند و روی هر سکه یک میلیون تومان سود بردند.» با این ارزیابی بدبینانه آیا کمپین نخریدن می‌تواند موفق باشد؟  مولفه سوم «ربط» است. چه چیزی را نباید بخریم؟ با دارو و مواد غذایی چه کنیم؟ من اگر مواد غذایی نخرم، قیمت ماشین 250 میلیون تومانی پایین می‌آید؟ خب بیاید به گرسنگی من چه ربطی دارد؟ اگر من نخرم چقدر به نفع من می‌شود؟ چقدر به سود سرمایه‌داران؟ بنز S500  6میلیاردی 60 میلیارد تومان هم بشود، به من «ربطی» ندارد؛ چون لَنگ 600 هزار تومانم.  مولفه چهارم «تمایز» است. تفاوت این کمپین با کارزاری که از مردم می‌خواست خودروی ایرانی گران نخرند چیست؟ یادتان هست که با وام‌های بلندمدت مردم برای پراید 20 میلیون تومانی صف کشیدند؟ چه تضمینی هست که این کمپین با کارزارهای پیشین متفاوت باشد؟ دغدغه‌مندی کریمی عزیز، قابل احترام است. ولی تا زمانی که نتوانیم به‌تدریج سرمایه اجتماعی از دست رفته را کمی بهبود ببخشیم و اعتماد اجتماعی را ارتقا دهیم، چنین کمپین‌هایی تنها به درد لایک زدن می‌خورد.

 

«سواری مجانی» بر کمپین‌‌های مجازی

16 (1)

جعفر خیرخواهان

اقتصاددان

شکل‌گیری کمپین‌هایی مانند کمپین نخریدن کالا در شبکه‌های اجتماعی به صرف شکل‌گیری، نه برای اقتصاد و نه برای اعضای این کمپین‌ها هزینه‌ای ندارد. کاربران شبکه‌های اجتماعی بدون هیچ هزینه‌ای می‌توانند عضو این کمپین‌ها بشوند، متن و عکس و بیانیه منتشر کنند و از این حیث در یک فضای حسی همراهی و همدلی خود را با همدیگر نشان بدهند. فعالیت این کمپین‌ها هم به‌طور کلی تاثیری در روندها و فرآیندهای اقتصادی ندارد. ناتوانی این‌گونه کمپین‌ها در اثرگذاری بر رفتار اقتصادی شهروندان ریشه در یک اصل یا الگوی اقتصادی دارد. چیزی که در علم اقتصاد عموما با اصطلاح «سواری مجانی» شناخته می‌شود.

اصولا کمپین‌ها نیازمند همراهی و اقدام مشترک گروهی بزرگ و پرجمعیت از شهروندان است. کمپین‌هایی که در حوزه محیط زیست، یا حوزه فرهنگی و حتی سیاسی شکل می‌گیرند، ممکن است نتایج کوتاه یا بلند مدت هم داشته باشند. کمااینکه در جامعه ما هم چنین کمپین‌هایی بارها و بارها شکل گرفته و اثرگذار هم بوده است. اما وقتی این کمپین‌ها به حوزه اقتصادی ورود می‌کنند، قضیه متفاوت می‌شود. در اقتصاد هر اقدامی هزینه-فایده یا سود-زیان خاص خودش را دارد. افراد حتی اگر عضو کمپین‌های مجازی هم باشند، وقتی پای منفعت شخصی‌شان وسط می‌آید، ترجیح می‌دهند تا به قیمت وفادار نبودن به کمپین‌ها هم کاری کنند که سود بیشتری نصیبشان بشود. این یک رفتار معمول میان شهروندان است. استدلال کسی که چنین کاری می‌کند این است که من به تنهایی اگر از قواعد کمپین هم خارج شوم باز آسیب چندانی به کمپین نمی‌رسد، چون دیگران هستند و امورات کمپین را پیش می‌برند. این احساس اگرچه ناقض قواعد کمپین است اما به‌طور بالقوه در همه اعضای کمپین‌ها و به‌طور بالفعل در بسیاری از آنها وجود دارد. در همین کمپینی که به پیشنهاد علی کریمی، بازیکن شناخته شده و محبوب فوتبال شکل گرفته نیز چنین مواردی بسیار خواهد بود. حتی بعید نیست که خود این بازیکن نیز رفتاری متفاوت با آنچه در کمپین پیشنهاد کرده انجام بدهد. اعضای کمپین‌ها چون هیچ‌گونه نظارتی بر رفتارشان نمی‌بینند به سادگی ممکن است تخطی کنند و وقتی این اتفاق پرشمار شد، در کمترین زمان ممکن کمپین شکست می‌خورد.

نکته دیگر در مورد انگاره‌هایی است که در حواشی شکل‌گیری این کمپین‌ها ایجاد می‌شود. برای مثال در کمپین حاضر یعنی همین کمپین نخریدن کالا، عنوان شده است که در کشورهای دیگر چنین تلاش‌هایی نتیجه داده و قیمت کالاها با توجه به کاهش خرید، ارزان شده است. من به شخصه تا کنون چنین چیزی نشنیده‌ام و می‌دانم که منطقا امکان شکل‌گیری کمپینی چنین در ابعادی گسترده بعید و تقریبا غیرممکن است. همان‌طور که گفتم بسیاری از کمپین‌ها در حوزه‌های غیراقتصادی می‌توانند اثرگذار و نتیجه بخش باشند. یا برخی دیگر از کمپین‌های اقتصادی به شرطی که در اعضا یا در موضوع کمپین، محدود باشد ممکن است در یک بازه زمانی خیلی کوتاه اثربخش شود. مثلا اگر شهروندان یک کشور یک کالای خاص را با این شرط که کالای جایگزینش با قیمت و کیفیت مناسب وجود داشته باشد، در مدت محدود و کوتاهی تحریم کنند، چنین کمپینی می‌تواند شکل عملیاتی به خود بگیرد و احتمالا اثربخش شود. اما کمپینی گسترده برای تحریم بسیاری از کالاها آن هم از سوی جمعیتی بسیار بزرگ برای مدت طولانی یک ماهه، از همان ابتدا ایده‌ای شکست خورده است. من تعجب می‌کنم با اینکه جامعه ما به خوبی باید فهمیده باشد که چنین کمپین‌هایی محکوم و محتوم به شکست هستند و تجربه‌های سابق نیز شکست این کمپین‌ها را عیان کرده است، چگونه باز اقبال گسترده‌ای به این موضوع نشان داده‌اند. البته این موضوع یک هشدار بزرگ برای مسوولان کشور است. گسترش فزاینده این کمپین نشان‌دهنده نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی است. به این معنا که شبکه‌های اجتماعی بیش از آنکه توانایی اثرگذاری در فرآیندهای اقتصادی را داشته باشند، می‌توانند دماسنج جامعه باشند. آنها به خوبی نشان می‌دهند که تب جامعه چقدر است و بیماری اقتصادی چه کسانی را در چه گستره‌ای دچار آسیب کرده است.