پرده اول
عصر ارتباطات یا دوره زبانهایدراز و گوشهای گرفته
انسان در طول تاریخ ابزارهای بسیاری برای راحتتر کردن کار این گفت و شنود، خلق کرد. از کلیساها و مساجد و صومعهها گرفته تا کتابها و روزنامهها و رادیو و تلویزیون. همه اینها برای این بود که ارتباط میان اجزای جامعه بشری راحتتر شود و آدمها راحتتر با یکدیگر حرف بزنند و راحتتر حرف یکدیگر را بشنوند. سوالی که میشود اینجا مطرح کرد این است که آیا این ابزارهای ارتباطی در راحتتر کردن امکان گفتن و شنیدن موفق بودهاند یا خیر. مرور تجربه تاریخی مربوط به رشد تکنولوژیهای اجتماعی نشان میدهد که رسانهها بهعنوان ابزار ارتباطات، روزبهروز در راحتتر کردن بخش اول ارتباط، یعنی «گفتن» پیشرفت داشتهاند، اما در بخش دوم این ماجرا، یعنی «شنیده شدن» توفیق چندانی نداشتهاند. انگار بشر هرقدر با پیشرفت در تکنولوژیهای ارتباطی بلندگوهای قویتر و بیشتری برای «گفتن» به دست آورده، همانقدر هم در «شنیده شدن» درجا زده است. این ادعای گزافی نیست اگر بگوییم، معضل اصلی امروز ارتباطات در جهان، شنیده نشدن است. تکثر صداها و منابع رسانهای در سراسر جهان، امکان گفتن را برای گروههای مختلف خلق کرده است، اما جزء دوم ارتباط، یعنی شنیده شدن، که نیازمند ارتقای مهارت گفت و گو در انسانها و ایجاد توانایی «شنیدن» در آنهاست، همچنان ضعیف و دردسرآفرین است.
شنیدن یک مهارت است. بخشی از ارتباط انسانی است، مهمترین نقطه هدف برای ارتباط جمعی است و در واقع همه تلاشهای تکنولوژیک برای رشد رسانهها، تقلا برای شنیده شدن است. ما در جهان معاصر که قدرت ارتباطات را یکی از مهمترین انواع قدرت در آن میدانند با خلأ شنیدن روبهرو هستیم. در ایران ما نیز چنین است. توسعه ارتباطات در سالهای اخیر باعث تغییر بسیاری از عناصر زیست سیاسی و اجتماعی در کشور ما شده است، اما همچنان ما نیز مانند باقی مردم جهان از خلأ شنیده شدن حرفها و فقدان مهارت شنیدن در میان مخاطبان فردی و جمعی خود رنج میبریم. این کمبود از آن جهت است که شنیدن نیازمند آموزش مهارتی است که در جهان ما کمتر به آن توجه میشود.
نگاه بازاری به انسان معاصر باعث شده که کمپانیهای ارتباطی بیش از هر چیز به بخش اول معادله ارتباط، یعنی ابزارهای گفتن، که همان کانالها و تکنولوژیهای ارتباطی هستند، توجه کنند و سرمایهگذاری و برنامهریزی چندانی برای آموختن مهارت شنیدن، انجام نشود. ما در عصری که شبکههای اجتماعی، ارتباطات میان فردی و جمعی را به شبکه بزرگ و بیانتهایی از نقاط اتصال افراد به یکدیگر بدل کردهاند، زندگی میکنیم، اما همچنان در اصلاح سادهترین مسائل فردی و اجتماعی ناتوان هستیم.
آمار گسترده خشونت، دعواهای کلامی، طلاق و دیگر مسائل اجتماعی که از ناتوانی در برقراری ارتباط میان فردی، بین افراد نشأت میگیرد و همینطور شکست خوردن طرحهای اجتماعی مانند رعایت حقوق شهروندی و حفاظت محیط زیست و...نشان میدهد که ما در دنیای ارتباطاتی شده امروز، بیش از هر چیزی نیازمند آموختن مهارت شنیدن به انسانها هستیم. سرمایهگذاری در این بخش و آموزش مهارتهای شنیدن از دوران کودکی، امروز نه یک انتخاب بلکه ضرورتی است که بیتوجهی به آن، زندگی فردی و اجتماعی را برای مردم ما روزبهروز سختتر و حکمرانی خوب را ناموفق خواهد کرد.
ارسال نظر