روزی که شوپنهاور به دنیا آمد
بیستم فوریه زادروز آرتور شوپنهاور است. او در ۱۷۸۸ در شهر دانزیگ در پادشاهی پروس (گدانسک در لهستان امروزی) از پدری هلندی و مادری آلمانی زاده شد. پدرش بازرگان و با بضاعت بود، اما او رغبتی به تجارت نداشت و به تحصیل علم بیشتر علاقه میورزید. شوپنهاور ۱۷ سال بیشتر نداشت که پدرش خودکشی کرد و بعد از آن مادرش به وایمار رفت. مادر وی نویسنده بود اما به پسر مهری نداشت و به زودی مادر و پسر از هم جدا شدند. وی در حقیقت مهر مادری را نچشیده بود و البته این امر در عقاید او موثر افتاد. در دانشگاه نخست به آموختن طب پرداخت و سپس به علوم طبیعی مشغول شد و آنگاه به فلسفه روی آورد.
بیستم فوریه زادروز آرتور شوپنهاور است. او در ۱۷۸۸ در شهر دانزیگ در پادشاهی پروس (گدانسک در لهستان امروزی) از پدری هلندی و مادری آلمانی زاده شد. پدرش بازرگان و با بضاعت بود، اما او رغبتی به تجارت نداشت و به تحصیل علم بیشتر علاقه میورزید. شوپنهاور ۱۷ سال بیشتر نداشت که پدرش خودکشی کرد و بعد از آن مادرش به وایمار رفت. مادر وی نویسنده بود اما به پسر مهری نداشت و به زودی مادر و پسر از هم جدا شدند. وی در حقیقت مهر مادری را نچشیده بود و البته این امر در عقاید او موثر افتاد. در دانشگاه نخست به آموختن طب پرداخت و سپس به علوم طبیعی مشغول شد و آنگاه به فلسفه روی آورد. در سال ۱۸۱۳ م. با نوشتن رسالهای در فلسفه از دانشگاه «ینا» درجه دکترا گرفت. وی به تحصیل معاش احتیاج چندانی نداشت، اما طالب نام و شهرت بود. خواست معلمی کند اما حوزه درسش رونق چندانی نیافت و آن را بر مخالفت باطنی هگل حمل کرد. در سی سالگی(۱۸۱۸ م. )کتاب مهم خود را به نام «جهان همچون اراده و تصورم» منتشر کرد. اما این کتاب هم مورد توجه قرار نگرفت و شوپنهاور از معاصران خود سخت رنجید. شانزده سال پس از انتشار کتاب به شوپنهاور اطلاع دادند قسمت اعظم نسخ چاپی کتاب را به جای کاغذ باطله فروختهاند. او طبیعتی بیآرام و متزلزل و پر از سوءظن داشت؛ تا آخر عمر ازدواج نکرد و زندگانی را به تنهایی به سر برد.
او را در سال ۱۸۲۲ بهعنوان استادیار به دانشگاه برلین دعوت کردند. او همان ساعات هگل را برای تدریس انتخاب کرد و این کار باعث شرکت نکردن دانشجویان در کلاس او شد؛ به همین دلیل استعفا داد و هجونامهای ضد هگل نوشت:
«... هیچ زمانی برای فلسفه ناسازگارتر از آن نیست که آن را برای اغراض سیاسی به کار برند و وسیله امرار معیشت سازند. دیگر کسی با این قول معروف مخالفت نمیکند که اول زندگی بعد فلسفه. این آقایان میخواهند زندگی کنند آن هم از راه فلسفه و حتی میخواهند زن و فرزندانشان از این راه نان بخورند!»
ارسال نظر