نگاهی دیگر به یک هنر- صنعت
ساختار گرایی در فرش ایرانی
سمیرا اصغرپور سارویی دانشجوی دکترای فلسفه هنر فرش قدمتی چند هزارساله در ایران دارد. عوامل اجتماعی و تاریخی همواره نه تنها در این هنر، بلکه در سایر هنرها نیز تاثیرگذار بوده است، بنابراین این عوامل تاثیرگذار باعث سیر صعودی ونزولی آن در دورههای مختلف شده است. در طول ادوار فرشها و قالیها با طرحها و نقشهای متفاوتی همچون ترنجدار، شکارگاه، گلدانی و. . . بافته شده است و این طرحها به چشم مخاطب ایرانی مانوس و آشنا است؛ اما تلفیق این طرحها ترکیببندی ناآشنایی برای مخاطب خود به ارمغان دارد. این آشناییزدایی در قالب مبحث ساختارگرایی قرن بیستم در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.
سمیرا اصغرپور سارویی دانشجوی دکترای فلسفه هنر فرش قدمتی چند هزارساله در ایران دارد. عوامل اجتماعی و تاریخی همواره نه تنها در این هنر، بلکه در سایر هنرها نیز تاثیرگذار بوده است، بنابراین این عوامل تاثیرگذار باعث سیر صعودی ونزولی آن در دورههای مختلف شده است. در طول ادوار فرشها و قالیها با طرحها و نقشهای متفاوتی همچون ترنجدار، شکارگاه، گلدانی و... بافته شده است و این طرحها به چشم مخاطب ایرانی مانوس و آشنا است؛ اما تلفیق این طرحها ترکیببندی ناآشنایی برای مخاطب خود به ارمغان دارد. این آشناییزدایی در قالب مبحث ساختارگرایی قرن بیستم در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. ساختارگرایی یکی از مباحثی است که در صنعت فرش ایران کمتر به آن پرداخته شده است. فرشها و قالیهایی که ساختارگرایانه خلق شدهاند، دارای تفاوتها و ویژگیهای منحصر به فردی هستند و اصولا در چشم مخاطب خود نامانوس و ناآشنا مینمایند.
نگاهی به تاریخچه فرش ایرانی
قالی در زندگی مردم ایران دارای اهمیت و احترام خاصی است. فرش علامت کانون خانوادگی هر ایرانی است و غالبا در خانههای ایرانی یافت میشود. کشفیات باستانشناسی که به وسیله (رودنکو) در پازیریک سیبری انجام شد، وجود قالیهای گرهدار را در میان اقوام هخامنشی تایید میکند.
از طرفی در دوره ساسانی نیز بافت فرش معمول بوده است. فرش مشهور (بهارخسرو) یا (بهارستان ) درکاخ تیسفون که پر از انواع جواهرات و فلزات قیمتی بوده است این احتمال را نزدیک به یقین میکند که ساسانیها نیز از این هنر بینظیر بهرهمند بودهاند. خلفای بنیامیه و بنیعباس به فرشهای ایرانی علاقه فراوان داشتند، بهخصوص اینکه عباسیان که به شکوه و جلال پادشاهان ساسانی به دیده تحسین مینگریستند، همواره کف قصرهای خود را با قالیهای بافت ایران فرش میکردند.
از دوره سلجوقی آثار فرش باقی نمانده است؛ اما از روی صفحات مصور متعلق به آن دوران میتوان به این نتیجه دست یافت که قالیبافی و استفاده از فرش در میان سلجوقیان (قرن پنجم) نیز رونق داشته است.
اما شاید بتوان به جرات گفت که یکی از باشکوهترین دورهها در صنعت فرش متعلق به دوران تیموری است. در دوره تیموری قالی و قالیچه بسیار مورد استفاده قرار میگرفته است. بعضی از نقاشان این دوره طراح این قالیها بودهاند. در قالیهای قدیمی خط یا نوشته کمتر به چشم میخورد بنابراین تاریخ و محل ساخت آنها به روشنی معلوم نیست؛ اما گمان میرود بعضی از قالیهای این دوران در تبریز بافته شده باشند. بعضی از قالیهای قدیمی را که به اواخر سده نهم هجری نسبت میدهند دارای نقشهای خیالی و رنگآمیزی آنها با قالیهای اوایل دوره صفویه متفاوت است. (حاتم، ۱۳۸۸: ۱۸۷ )
صنعت فرشبافی در زمان صفویان به اوج و کمال خود رسید و بهترین قالیهای ایرانی در این زمان بافته شدند. یکی از زیباترین قالیهای صفوی که در عهد شاه طهماسب اول بافته شده است، فرش بزرگی است که در آرامگاه (شیخ صفی) قرار داده شده بود و امروزه در موزه هنرهای ظریفه (ویکتوریا و آلبرت) در لندن است. نام بافنده اثر شگفتانگیز (مقصود کاشانی) است که روی خود فرش رقم خورده است.
در بافتن این فرش بیش از ۳۲ میلیون گره به کار رفته است. در وسط فرش قندیل بزرگی به چشم میخورد که انتساب آن به یک محل مقدس مشخص میشود. (همان منبع :۱۸۸)
قالیهای دوره صفویه را از روی نقشه میتوان طبقهبندی کرد:
قالیهای ترنجدار (تصویر ۱) : این قالیها بافت قسمتهای شمالی ایران و همچنین تبریز و کاشان هستند. نقش و نگارهای این قالیها عبارتند از ترنجی گرد یا بیضی شکل در وسط که دارای اشکال متفاوت است. گاهی در دو طرف ترنج اشکال دیگر، ظرف یا گلدانی نیز دیده میشود در هریک از چهار گوشه فرش نیز یک مربع از ترنج یا لچکی دیده میشود که این خود بیانگر عشق و علاقه هنرمندان در تقابل و توازن و مراعات قرینهسازی در تزئین است. (همان منبع :۱۹۰)
قالیهای شکارگاه (تصویر 2): همانطور که از نام آن مشخص است در این قالیها مناظر شکار و نخجیرگاه بافته شده است و احتمالا در شمال ایران بافته شدهاند. در بسیاری از این قالیها بین گل و گیاه حیوانات مختلف به صورت تک یا جفت و در برخی اوقات در حال جنگ دیده میشوند، این حیوانات عبارتند از: شیر، ببر، پلنگ، آهو و... و برخی حیوانات خیالی.
قالیهای گلدانی: محل بافت این فرشها بیشتر شهرهای مرکزی ایران است که به نقش عباسی به خاطر تعلق آن به دوره شاه عباس شهرت دارد. علت گلدانی نامیدن این قالیها وجود طرحهای گلدانی است که از داخل آن شاخ و برگ به بیرون آمده است و دلیل دیگر آن اشکال و نقوشی از این قالی است که بیشتر از گل و ساقه تشکیل میشده است.
از دیگر قالیهای این دوره میتوان به قالیهای باغی، هرات، لهستانی و سجاده اشاره کرد. در قرن 12 (دوره قاجار) این صنعت همچون بسیاری از هنرهای دیگر رو به انحطاط گذاشت، اما قالیهای به وجود آمده تا پیش از این تاریخ در زمره بهترین شاهکارهای صنعتی دنیا به شمار میرود.
تحلیلی بر ساختارگرایی و تاثیر آن در صنعت فرش
ساختارگرایی از رویکردهای رایج در نیمه قرن دوم سده بیستم بوده است و اندیشههای فردینان دوسوسور در زمینه زبانشناسی را میتوان نقطه شروع این مکتب دانست ساختارگرایی به پژوهش در ساختارهای ادبی و هنری و غیرادبی میپردازد. (در ابتدا گروهی که به اصطلاح (صورت گرایان روسی) نامیده میشدند بر این اعتقاد بودند که ادبیات از زبان ادبی باید برخوردار باشد و از زبان غیر ادبی متمایز است، لذا در این حیث از آشناییزدایی بهره میجویند همین مبحث آشنایی زدایی است که نیروی محرک تاریخ ادبیات است. (برتنر،۱۳۸۲: ۴۹ و۵۶)
ساختارگرایان مکتب پراگ که بعد از فرمالیستهای روس پا به عرصه وجود نهادند اندیشه خود را در باب ادبیات بر همین مفهوم تمایز بنا کردند و به متن ادبی، همانند ساختاری از تفاوتها نگریستند. (همان:۷۲)
استفاده از عناصر آشناییزدایی در اثر باعث برجسته شدن مفهوم یک اثر میشود برجسته شدن به واسطه وجود یک پس زمینه ممکن میشود و هر دو یعنی عنصر آشناییزدایی و پسزمینه باعث ایجاد تاثیر شاعرانه در اثر میشوند و همین عامل متن ادبی را از متن غیرادبی متمایز میکند.
به اعتقاد فرمالیست روسی (شکلوفسکی) بهواسطه هنر میتوان حس زندگی را باز یافت و هدف هنر آن است که حس چیزها را آنگونه که دریافت میشوند منتقل کرد نه آنگونه که شناخته شدهاند. (همان منبع :۴۹)
طرح این مساله؛ یعنی تمایزها و تفاوتها در بررسی و مطالعه متون، شامل تمایز بین زبان و گفتار، تمایز دال و مدلول و نیز بررسی محور جانشینی و همنشینی است، بدین معنا که ممکن است با جانشین شدن یک عنصر به جای عنصری دیگر در یک ساختار، معنای متفاوتی حاصل شود. (امامی: 1382 : 24 و26)
در حقیقت هنر با غریب و نا آشنا کردن چیزها ما را وادار میکند تا زشت و زیبا را بارها و بارها نظاره کنیم، هنر درواقع چیزها را دوباره غریب مینماید و این همان شگرد آشنایی زدایی است که بسیار کاربرد دارد. این مبحث میتواند از صناعات ادبی تا فنون هنرهای تجسمی یا حتی موسیقی نوسان داشته باشد.
استفاده از دیدگاه ساختارگرایی درفرش نیز نوعی آفرینش است که در مقایسه با فرشها و بافتههای سنتی فضایی غریب و نا آشنا ایجاد میکند، لذا در نظر اول کاملا غریب، ناآشنا و عجیبند. ازجمله هنرمندان شاخص در این زمینه، میتوان به رسام عربزاده اشاره نمود.
وی در قالیهای خود کاملا آشناییزدایی میکند، چشمهای ما با آن نقش و نگارهایی که هزاران سال بر قالیها و فرشهای ایرانی حضور داشتهاند مانوس بوده است، اما او با ترکیببندی غریب و شگفتآور، مخاطب را به تفکر وامیدارد و با به چالش کشیدن مخاطب خود به نوعی بیانگری در اثر خود دست میزند. ساختارگرایی در فرش میتواند اینگونه انجام شود که نقشها به هم ریخته شود. چشم مخاطب ایرانی به یک نوع طرح عادت دارد، آشناییزدایی میتواند با ترکیب دو یا چند طرح بایکدیگر صورت گیرد یا در نقشهای متنی تغییراتی حاصل گردد. در واقع آنچه اهمیت مییابد شکل و فرم میباشد و اینجا است که محتوای نقش از اهمیت اول برخوردار نیست. نقشهایی که در چشم مخاطب خود دائما تکرار شده است حال با دیدگاه تازهای نگاشته شده است، همین بازی با نقوش و ترکیببندی نوین در نقوشها آنها را به سوی ناآشنا و غریب بودن از دیدگاه مخاطب میکشاند.
مبحث بعدی در مقوله ساختارگرایی محورهای جانشینی و همنشینی میباشد که در گفته یاکوبسن نیز مطرح شده است، به این صورت قابل توضیح است که محور جانشینی عبارت است از: عناصر تشکیلدهنده یک مقوله خاص که هر یک مفهومی متفاوت دارد و برحسب نقش ویژهاش در آن مقوله یا نظام قرار دارد. محور همنشینی نیز عبارت است از زنجیرهای از عناصر که بهگونهای منطقی با هم ترکیب شده باشند و ماهیتی خطی دارند. (ضیمران، 1382: 81 )
برای مثال در یک قالی به طور کل، نقش متن، نقش حاشیه اول حاشیه دوم و... در محور همنشینی قرار دارد و طرحها و نقش مایههای اسلیمی، ختایی، هندسی، عشایری و... در محور جانشینی. مثلا در یک قالی با نقشه هندسی، جانشین کردن یک طرح غیر هندسی در محور همنشینی، یعنی در کنار دیگر نقشها، مثلا در حاشیه جدا از مبحث زیباییشناسانه آن میتواند پیام یا منظور دیگری را جایگزین پیام طرح قبلی کند. (جراحی طلب، ۱۳۸۸: ۰۳۰و۳۱)
جراحی طلب در مقالهای با عنوان بررسی و تحلیل قالیهای رسام عربزاده از منظر ساختارگرایی به تحلیل آثار این هنرمند برجسته پرداخته است؛ لذا در این پژوهش تنها به ذکر 2 مورد از آثار فاخر این هنرمند میپردازیم.
آقای عربزاده فرشهای خود را به مانند یک اثر هنری و تابلوی نقاشی نامگذاری کرده است، مثلا در (انقلاب در هنر) که عنوان برگزیده توسط خود رسام عرب زاده است آن را میتوان دستاورد انقلاب درونی او برعرصه زیباییشناسی بدانیم که دارای مضامین متعالی است، با نگاهی به طرح درمییابیم که از سه گستره متفاوت تشکیل شده است که بهگونهای بدیع درهم تنیده شده است و دارای ترکیب موزونی میباشد و از نقشهای سنتی ایران مانند گلبوتههای شاه عباسی، شاخ و برگهای طرح اصفهان و بتهجقههای هندسی نیز استفاده شده است. به عبارتی همنشینی رخدادها شکل گرفته است ختایی در کنار طرح هندسی و... وی با استفاده از طرحهای مختلف نوعی وجه شعر گونه به اثر خود داده است.
یا فرشی با نام (رامشگری با دف) که گویا کاملا سبک نقاشی دوران قاجار را برای ما تداعی میکند این فرش نمایانگر تصویر زن رامشگری با دف است که به شیوه نگارگری نقاشی و با ظرافت بافته شده است.
ترکیب بندی تابلو از لحاظ رنگ و شکل از هماهنگی چشمگیری برخوردار است و رنگهای سبز و صورتی رامشگر با نقش و نگارهای رنگها با رنگ تیره متن تضاد زیبایی ایجاد کرده است. در بالای تصویر رامشگر نقش شده، قندیلی نورانی و دو تکه حاشیه زیبا خودنمایی میکند. در قسمتی از آن حاشیهای رقصان بافته شده است که خمیدگی پرپیچ و تاب آن حالتی هماهنگ با حرکت رامشگر دارد. در متن حاشیهها همانند فرشهای شکارگاه و نقشپردازیهای حاشیه کتابها، گلبوتهها و جانورانی متنوع طراحی شده که سمبل رامشگاهی سرسبز است. بیت خواجه شیراز که در متن فرش و حاشیه آن آمده گویای سوز و گدازی عارفانه است.
نتیجهگیری:
در مبحث ساختارگرایی فرش میتوان به این نکته اشاره کرد که تمام طرحها و نقشها مانند شکارگاه و باغی ترنجدار و... و حتی طرحهای هندسی و ختایی در ابتدا فرآیندی آشنا در دیدگاه مخاطب است اما همین تکرار و در کنار یکدیگر قرار گرفتن چندین طرح ناهمسان باعث آشناییزدایی میشود که این امر از مباحث مهم ساختارگرایی است. استفاده از تکنیک جانشینی و همنشینی اهمیت بسیاری را میتواند ایفا کند مثلا به جای کنار هم قرار گرفتن رنگهایی از یک خانواده با جانشین کردن رنگی متضاد، فضایی متناقض در اثر میتوان خلق کرد یا حتی همنشین کردن طرحهای ختایی (غیر هندسی) در کنار طرحهای هندسی نیز همین خاصیت را دارد. در دو کار عنوان شده از رسام عربزاده میتوانیم به این مساله اشاره کنیم که: او توانسته است به بهترین شکل از مبحث آشناییزدایی بهره ببرد در حالی که عدم توانایی فرد در اغراق و استفاده و تکرار بیش از حد از طرح و نقشها در کنار هم خاصیت برجستهسازی اثر را از میان برده و ترکیببندی و عناصر و طرحها در دید مخاطب ممکن است حتی آشنا جلوه کند.
منابع :
امامی، نصرالله (۱۳۸۲)، ساختگرایی و نقد ساختاری، اهواز، نشر رسش
برنتر، یوهانس ویلم (1382)، نظریه ادبی، ترجمه سجودی، تهران، موسسه انتشاراتی آهنگ دیگر
جراحی طلب،آی تک، (۱۳۸۸) بررسی و تحلیل قالیهای رسام عربزاده از منظر ساختارگرایی، فصلنامه پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی، سال اول، شماره ۲
حاتم، غلامعلی، (1381)، آشنایی با هنر در تاریخ 1، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور
حاتم، غلامعلی،(۱۳۸۳)، هنر و تمدن اسلامی ۱، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور
ضیمران، محمد (1382)، در آمدی بر نشانهشناسی هنر، تهران، نشر قصه
منابع اینترنتی:
www.rasam arabzadeh. com
www.neo_ pazyrk.com
نگاهی به تاریخچه فرش ایرانی
قالی در زندگی مردم ایران دارای اهمیت و احترام خاصی است. فرش علامت کانون خانوادگی هر ایرانی است و غالبا در خانههای ایرانی یافت میشود. کشفیات باستانشناسی که به وسیله (رودنکو) در پازیریک سیبری انجام شد، وجود قالیهای گرهدار را در میان اقوام هخامنشی تایید میکند.
از طرفی در دوره ساسانی نیز بافت فرش معمول بوده است. فرش مشهور (بهارخسرو) یا (بهارستان ) درکاخ تیسفون که پر از انواع جواهرات و فلزات قیمتی بوده است این احتمال را نزدیک به یقین میکند که ساسانیها نیز از این هنر بینظیر بهرهمند بودهاند. خلفای بنیامیه و بنیعباس به فرشهای ایرانی علاقه فراوان داشتند، بهخصوص اینکه عباسیان که به شکوه و جلال پادشاهان ساسانی به دیده تحسین مینگریستند، همواره کف قصرهای خود را با قالیهای بافت ایران فرش میکردند.
از دوره سلجوقی آثار فرش باقی نمانده است؛ اما از روی صفحات مصور متعلق به آن دوران میتوان به این نتیجه دست یافت که قالیبافی و استفاده از فرش در میان سلجوقیان (قرن پنجم) نیز رونق داشته است.
اما شاید بتوان به جرات گفت که یکی از باشکوهترین دورهها در صنعت فرش متعلق به دوران تیموری است. در دوره تیموری قالی و قالیچه بسیار مورد استفاده قرار میگرفته است. بعضی از نقاشان این دوره طراح این قالیها بودهاند. در قالیهای قدیمی خط یا نوشته کمتر به چشم میخورد بنابراین تاریخ و محل ساخت آنها به روشنی معلوم نیست؛ اما گمان میرود بعضی از قالیهای این دوران در تبریز بافته شده باشند. بعضی از قالیهای قدیمی را که به اواخر سده نهم هجری نسبت میدهند دارای نقشهای خیالی و رنگآمیزی آنها با قالیهای اوایل دوره صفویه متفاوت است. (حاتم، ۱۳۸۸: ۱۸۷ )
صنعت فرشبافی در زمان صفویان به اوج و کمال خود رسید و بهترین قالیهای ایرانی در این زمان بافته شدند. یکی از زیباترین قالیهای صفوی که در عهد شاه طهماسب اول بافته شده است، فرش بزرگی است که در آرامگاه (شیخ صفی) قرار داده شده بود و امروزه در موزه هنرهای ظریفه (ویکتوریا و آلبرت) در لندن است. نام بافنده اثر شگفتانگیز (مقصود کاشانی) است که روی خود فرش رقم خورده است.
در بافتن این فرش بیش از ۳۲ میلیون گره به کار رفته است. در وسط فرش قندیل بزرگی به چشم میخورد که انتساب آن به یک محل مقدس مشخص میشود. (همان منبع :۱۸۸)
قالیهای دوره صفویه را از روی نقشه میتوان طبقهبندی کرد:
قالیهای ترنجدار (تصویر ۱) : این قالیها بافت قسمتهای شمالی ایران و همچنین تبریز و کاشان هستند. نقش و نگارهای این قالیها عبارتند از ترنجی گرد یا بیضی شکل در وسط که دارای اشکال متفاوت است. گاهی در دو طرف ترنج اشکال دیگر، ظرف یا گلدانی نیز دیده میشود در هریک از چهار گوشه فرش نیز یک مربع از ترنج یا لچکی دیده میشود که این خود بیانگر عشق و علاقه هنرمندان در تقابل و توازن و مراعات قرینهسازی در تزئین است. (همان منبع :۱۹۰)
قالیهای شکارگاه (تصویر 2): همانطور که از نام آن مشخص است در این قالیها مناظر شکار و نخجیرگاه بافته شده است و احتمالا در شمال ایران بافته شدهاند. در بسیاری از این قالیها بین گل و گیاه حیوانات مختلف به صورت تک یا جفت و در برخی اوقات در حال جنگ دیده میشوند، این حیوانات عبارتند از: شیر، ببر، پلنگ، آهو و... و برخی حیوانات خیالی.
قالیهای گلدانی: محل بافت این فرشها بیشتر شهرهای مرکزی ایران است که به نقش عباسی به خاطر تعلق آن به دوره شاه عباس شهرت دارد. علت گلدانی نامیدن این قالیها وجود طرحهای گلدانی است که از داخل آن شاخ و برگ به بیرون آمده است و دلیل دیگر آن اشکال و نقوشی از این قالی است که بیشتر از گل و ساقه تشکیل میشده است.
از دیگر قالیهای این دوره میتوان به قالیهای باغی، هرات، لهستانی و سجاده اشاره کرد. در قرن 12 (دوره قاجار) این صنعت همچون بسیاری از هنرهای دیگر رو به انحطاط گذاشت، اما قالیهای به وجود آمده تا پیش از این تاریخ در زمره بهترین شاهکارهای صنعتی دنیا به شمار میرود.
تحلیلی بر ساختارگرایی و تاثیر آن در صنعت فرش
ساختارگرایی از رویکردهای رایج در نیمه قرن دوم سده بیستم بوده است و اندیشههای فردینان دوسوسور در زمینه زبانشناسی را میتوان نقطه شروع این مکتب دانست ساختارگرایی به پژوهش در ساختارهای ادبی و هنری و غیرادبی میپردازد. (در ابتدا گروهی که به اصطلاح (صورت گرایان روسی) نامیده میشدند بر این اعتقاد بودند که ادبیات از زبان ادبی باید برخوردار باشد و از زبان غیر ادبی متمایز است، لذا در این حیث از آشناییزدایی بهره میجویند همین مبحث آشنایی زدایی است که نیروی محرک تاریخ ادبیات است. (برتنر،۱۳۸۲: ۴۹ و۵۶)
ساختارگرایان مکتب پراگ که بعد از فرمالیستهای روس پا به عرصه وجود نهادند اندیشه خود را در باب ادبیات بر همین مفهوم تمایز بنا کردند و به متن ادبی، همانند ساختاری از تفاوتها نگریستند. (همان:۷۲)
استفاده از عناصر آشناییزدایی در اثر باعث برجسته شدن مفهوم یک اثر میشود برجسته شدن به واسطه وجود یک پس زمینه ممکن میشود و هر دو یعنی عنصر آشناییزدایی و پسزمینه باعث ایجاد تاثیر شاعرانه در اثر میشوند و همین عامل متن ادبی را از متن غیرادبی متمایز میکند.
به اعتقاد فرمالیست روسی (شکلوفسکی) بهواسطه هنر میتوان حس زندگی را باز یافت و هدف هنر آن است که حس چیزها را آنگونه که دریافت میشوند منتقل کرد نه آنگونه که شناخته شدهاند. (همان منبع :۴۹)
طرح این مساله؛ یعنی تمایزها و تفاوتها در بررسی و مطالعه متون، شامل تمایز بین زبان و گفتار، تمایز دال و مدلول و نیز بررسی محور جانشینی و همنشینی است، بدین معنا که ممکن است با جانشین شدن یک عنصر به جای عنصری دیگر در یک ساختار، معنای متفاوتی حاصل شود. (امامی: 1382 : 24 و26)
در حقیقت هنر با غریب و نا آشنا کردن چیزها ما را وادار میکند تا زشت و زیبا را بارها و بارها نظاره کنیم، هنر درواقع چیزها را دوباره غریب مینماید و این همان شگرد آشنایی زدایی است که بسیار کاربرد دارد. این مبحث میتواند از صناعات ادبی تا فنون هنرهای تجسمی یا حتی موسیقی نوسان داشته باشد.
استفاده از دیدگاه ساختارگرایی درفرش نیز نوعی آفرینش است که در مقایسه با فرشها و بافتههای سنتی فضایی غریب و نا آشنا ایجاد میکند، لذا در نظر اول کاملا غریب، ناآشنا و عجیبند. ازجمله هنرمندان شاخص در این زمینه، میتوان به رسام عربزاده اشاره نمود.
وی در قالیهای خود کاملا آشناییزدایی میکند، چشمهای ما با آن نقش و نگارهایی که هزاران سال بر قالیها و فرشهای ایرانی حضور داشتهاند مانوس بوده است، اما او با ترکیببندی غریب و شگفتآور، مخاطب را به تفکر وامیدارد و با به چالش کشیدن مخاطب خود به نوعی بیانگری در اثر خود دست میزند. ساختارگرایی در فرش میتواند اینگونه انجام شود که نقشها به هم ریخته شود. چشم مخاطب ایرانی به یک نوع طرح عادت دارد، آشناییزدایی میتواند با ترکیب دو یا چند طرح بایکدیگر صورت گیرد یا در نقشهای متنی تغییراتی حاصل گردد. در واقع آنچه اهمیت مییابد شکل و فرم میباشد و اینجا است که محتوای نقش از اهمیت اول برخوردار نیست. نقشهایی که در چشم مخاطب خود دائما تکرار شده است حال با دیدگاه تازهای نگاشته شده است، همین بازی با نقوش و ترکیببندی نوین در نقوشها آنها را به سوی ناآشنا و غریب بودن از دیدگاه مخاطب میکشاند.
مبحث بعدی در مقوله ساختارگرایی محورهای جانشینی و همنشینی میباشد که در گفته یاکوبسن نیز مطرح شده است، به این صورت قابل توضیح است که محور جانشینی عبارت است از: عناصر تشکیلدهنده یک مقوله خاص که هر یک مفهومی متفاوت دارد و برحسب نقش ویژهاش در آن مقوله یا نظام قرار دارد. محور همنشینی نیز عبارت است از زنجیرهای از عناصر که بهگونهای منطقی با هم ترکیب شده باشند و ماهیتی خطی دارند. (ضیمران، 1382: 81 )
برای مثال در یک قالی به طور کل، نقش متن، نقش حاشیه اول حاشیه دوم و... در محور همنشینی قرار دارد و طرحها و نقش مایههای اسلیمی، ختایی، هندسی، عشایری و... در محور جانشینی. مثلا در یک قالی با نقشه هندسی، جانشین کردن یک طرح غیر هندسی در محور همنشینی، یعنی در کنار دیگر نقشها، مثلا در حاشیه جدا از مبحث زیباییشناسانه آن میتواند پیام یا منظور دیگری را جایگزین پیام طرح قبلی کند. (جراحی طلب، ۱۳۸۸: ۰۳۰و۳۱)
جراحی طلب در مقالهای با عنوان بررسی و تحلیل قالیهای رسام عربزاده از منظر ساختارگرایی به تحلیل آثار این هنرمند برجسته پرداخته است؛ لذا در این پژوهش تنها به ذکر 2 مورد از آثار فاخر این هنرمند میپردازیم.
آقای عربزاده فرشهای خود را به مانند یک اثر هنری و تابلوی نقاشی نامگذاری کرده است، مثلا در (انقلاب در هنر) که عنوان برگزیده توسط خود رسام عرب زاده است آن را میتوان دستاورد انقلاب درونی او برعرصه زیباییشناسی بدانیم که دارای مضامین متعالی است، با نگاهی به طرح درمییابیم که از سه گستره متفاوت تشکیل شده است که بهگونهای بدیع درهم تنیده شده است و دارای ترکیب موزونی میباشد و از نقشهای سنتی ایران مانند گلبوتههای شاه عباسی، شاخ و برگهای طرح اصفهان و بتهجقههای هندسی نیز استفاده شده است. به عبارتی همنشینی رخدادها شکل گرفته است ختایی در کنار طرح هندسی و... وی با استفاده از طرحهای مختلف نوعی وجه شعر گونه به اثر خود داده است.
یا فرشی با نام (رامشگری با دف) که گویا کاملا سبک نقاشی دوران قاجار را برای ما تداعی میکند این فرش نمایانگر تصویر زن رامشگری با دف است که به شیوه نگارگری نقاشی و با ظرافت بافته شده است.
ترکیب بندی تابلو از لحاظ رنگ و شکل از هماهنگی چشمگیری برخوردار است و رنگهای سبز و صورتی رامشگر با نقش و نگارهای رنگها با رنگ تیره متن تضاد زیبایی ایجاد کرده است. در بالای تصویر رامشگر نقش شده، قندیلی نورانی و دو تکه حاشیه زیبا خودنمایی میکند. در قسمتی از آن حاشیهای رقصان بافته شده است که خمیدگی پرپیچ و تاب آن حالتی هماهنگ با حرکت رامشگر دارد. در متن حاشیهها همانند فرشهای شکارگاه و نقشپردازیهای حاشیه کتابها، گلبوتهها و جانورانی متنوع طراحی شده که سمبل رامشگاهی سرسبز است. بیت خواجه شیراز که در متن فرش و حاشیه آن آمده گویای سوز و گدازی عارفانه است.
نتیجهگیری:
در مبحث ساختارگرایی فرش میتوان به این نکته اشاره کرد که تمام طرحها و نقشها مانند شکارگاه و باغی ترنجدار و... و حتی طرحهای هندسی و ختایی در ابتدا فرآیندی آشنا در دیدگاه مخاطب است اما همین تکرار و در کنار یکدیگر قرار گرفتن چندین طرح ناهمسان باعث آشناییزدایی میشود که این امر از مباحث مهم ساختارگرایی است. استفاده از تکنیک جانشینی و همنشینی اهمیت بسیاری را میتواند ایفا کند مثلا به جای کنار هم قرار گرفتن رنگهایی از یک خانواده با جانشین کردن رنگی متضاد، فضایی متناقض در اثر میتوان خلق کرد یا حتی همنشین کردن طرحهای ختایی (غیر هندسی) در کنار طرحهای هندسی نیز همین خاصیت را دارد. در دو کار عنوان شده از رسام عربزاده میتوانیم به این مساله اشاره کنیم که: او توانسته است به بهترین شکل از مبحث آشناییزدایی بهره ببرد در حالی که عدم توانایی فرد در اغراق و استفاده و تکرار بیش از حد از طرح و نقشها در کنار هم خاصیت برجستهسازی اثر را از میان برده و ترکیببندی و عناصر و طرحها در دید مخاطب ممکن است حتی آشنا جلوه کند.
منابع :
امامی، نصرالله (۱۳۸۲)، ساختگرایی و نقد ساختاری، اهواز، نشر رسش
برنتر، یوهانس ویلم (1382)، نظریه ادبی، ترجمه سجودی، تهران، موسسه انتشاراتی آهنگ دیگر
جراحی طلب،آی تک، (۱۳۸۸) بررسی و تحلیل قالیهای رسام عربزاده از منظر ساختارگرایی، فصلنامه پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی، سال اول، شماره ۲
حاتم، غلامعلی، (1381)، آشنایی با هنر در تاریخ 1، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور
حاتم، غلامعلی،(۱۳۸۳)، هنر و تمدن اسلامی ۱، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور
ضیمران، محمد (1382)، در آمدی بر نشانهشناسی هنر، تهران، نشر قصه
منابع اینترنتی:
www.rasam arabzadeh. com
www.neo_ pazyrk.com
ارسال نظر