از پایتخت تا شمال
گروه تاریخ و اقتصاد- آنچه می خوانید برگرفته از سفرنامه لیوتنان کلنل برسفرد لوات، کنسول انگلیس در تهران است طی سالهای ۶۱-۱۲۶۰ شمسی. این سفرنامه شرح مشاهدات وی است از تهران تا استرآباد. در شماره پیشین شرح منزل اول تا نهم آورده شد و اکنون شرح سه منزل دیگر (دهم تا دوازدهم) در زیر میآید: منزل دهم؛ از اوز به بلده در این روز پنج فرسنگ از کنار رودخانه نور راه طی کردیم، در بعضی جاها راه خیلی خراب و بد بود در عرض راه از اوز به بلده، اگرچه دهات چندانی نداشت، اراضی همهجا مزروع بود، ما از وسط قریه یوش که ده معتبری است عبور نمودیم، مثل این بود که کسی در آن ده نبود.
گروه تاریخ و اقتصاد- آنچه می خوانید برگرفته از سفرنامه لیوتنان کلنل برسفرد لوات، کنسول انگلیس در تهران است طی سالهای 61-1260 شمسی. این سفرنامه شرح مشاهدات وی است از تهران تا استرآباد. در شماره پیشین شرح منزل اول تا نهم آورده شد و اکنون شرح سه منزل دیگر (دهم تا دوازدهم) در زیر میآید:
منزل دهم؛ از اوز به بلده
در این روز پنج فرسنگ از کنار رودخانه نور راه طی کردیم، در بعضی جاها راه خیلی خراب و بد بود در عرض راه از اوز به بلده، اگرچه دهات چندانی نداشت، اراضی همهجا مزروع بود، ما از وسط قریه یوش که ده معتبری است عبور نمودیم، مثل این بود که کسی در آن ده نبود. رعایای ده همه به جمعآوری زراعت رفته بودند. دره یوش خیلی کم عرض بود و دو طرف آن کوههای سخت بلند است. در نزدیکی یوش در کمرکوه یک سنگی مثل سنگ زغال به دست آمد وقتی که امتحان کردیم، زغالسنگ نبود. میگویند در گچسر معادن زغال سنگ بسیار است و زغال آنجا را به طهران میبرند. بعد از آنکه از قریه اوزسوسی گذشتیم، داخل یک دره شدیم که نیم فرسنگ عرض و یک فرسنگ امتداد داشت و رودخانه در سمت جنوب آن جاری بود. منبع این رودخانه دامنه شمالی کوه دماوند است و از یالو میگذرد و نهرهای متعدد که از کوههای مابین کوه دماوند و کوه شاهزاده جاری است، داخل این رودخانه میشود و بدین واسطه رودخانه نور رودخانه خیلی عظیمی میشود. بلده قریه بزرگی است که قریب یکهزار و دویست نفر جمعیت دارد. در این ده باغات و درختهای چنار کهن بسیار است و خانههای آنجا از خانههای سایر دهات برتری دارد. در سمت
شرقی ده یک کوه سنگ سخت مرتفعی مثل دیوار واقع است و رودخانه نور از وسط این رودخانه کمعرض است لیکن عمق زیاد دارد و آب آن جریان تند دارد.
منزل یازدهم از بلده به چشمهشاهی
راه این منزل خیلی دور بود، صبح چهار ساعت به ظهر مانده، حرکت کردیم و هشت ساعت از ظهر گذشته به چشمه شاهی رسیدیم. ۱۲ ساعت تمام در راه بودیم، راه همه جا از کنار رودخانه یالو میرود، در یک فرسنگی بلده در سمت راست رودخانه دو قریه است موسوم به کَمَرو و بَردو. در دره یالو کوهها همه خشک است در دو فرسنگی بلده از قریه میره عبور نمودیم. این ده، پنجاه خانوار رعیت دارد. در دو هزار و پانصد ذرع ارتفاع از سطح دریا واقع شده است. از این ده به سمت جنوب شرقی دره که نظر میاندازی در پنج فرسنگی، قله برفی دو کوه نمایان است. اراضی این دره اطراف رودخانه همه محل زراعت است. در انتهای دره به قریه یالو رسیدیم. یالو ده معتبری است و یک کاروانسرا دارد.
جمعیت آنجا یکصد و پنجاه خانوار است. در یالو قاطر زیاد دیدیم که به بلده میرفتند و از آنجا برای حمل زغال به جنگل کجور بروند. مالیات سوزاندن جنگل سالی دو تومان است. هر کسی مالیات میدهد و اجازه دارد داخل جنگل میشود و از هر محل جنگل که میل داشته باشد میسوزانند و زغال میکنند و کسی مانع نمیشود و جنگلی را که میسوزانند به جای آن درختی غرس نمیکند. اطراف جنگل هیچ محجر چوبی و مانعی ندارد. گله و رمه، گاو و گوسفند درختهای نوچه و جوان را میخورند و نمیگذارند که به رشد برسند و این است که جنگلهای ایران سال به سال کسر میشود، و ضرر کلی به دولت ایران وارد میآید. از یالو راه از بغله یک کوه سختی بالا میرود. یک فرسنگ رو به بالا میرود تا آنکه به سه هزار و دویست ذرع ارتفاع میرسد.
در آنجا کوهستان ایران منظر خوبی دارد. کوهها همه سبز و پر از گل و لاله، چمنها تا زانوی اسب، و درختهای کهن از قبیل: اکاسیا و... بسیار است. هوای آنجا خیلی نظیف و مفرّح است و آبهای سرد مثل یخ دارد. در محلی که موسوم به کوچکک بود. یک ایل سیاه چادر زده بودند. از آنجا که گذشتیم، راه به سمت جنوب پیچید و متدرجا بالا میرفتیم تا آنکه به یک تنگه رسیدیم که هفت ذرع عرض داشت و کوههای دو قسمت تنگه هر یک سی ذرع ارتفاع داشت. این تنگه مثل یک دروازه مهیبی بود و آنجا را پلنگ دروازه میگفتند. در میان متقدمین به دروازه بحر خزر معروف بود ولیکن متاخرین محل دروازه را نمیدانند کجاست. دور نیست که این تنگه همان دروازه باشد.
از این تنگه گذشتیم، پنج ساعت و نیم از ظهر گذشته، بهسر کوه رسیدیم. سه هزار و هشتصد ذرع ارتفاع داشت و در درههای این کوه بعضی جاها که سایهگستر بود در این وقت که نیمه سال بود، برف زیاد داشت. کوه دماوند که از آنجا که ما بودیم دو هزار و هفتصد ذرع بلندتر بود، مشاهده میشد و قله توچال کوه شمیران نیز هویدا بود. از این کوه که فرود شدیم، وقت مغرب به چشمه شاهی رسیدیم و شب را در آنجا توقف نمودیم.
منزل دوازدهم؛ از چشمهشاهی به لار
رودخانه لار از درههای چشمه شاهی جاری است وقتی که به پل پلار (پلور) میرسد، موسوم میشود به هراز دره لار به دلایلی چند احتمال کلی دارد که در سوابق ایّام دریاچه بوده است. رودخانه لار تا آنکه به دلی چای میرسد جریان آرام دارد و از آنجا از وسط کوه به پلور میرود کوه دماوند که در نزدیکی لار واقع است. تا سیصد سال قبل آتشفشان بوده است (مترجم آقای عبدالحسین افضلالممالک میگویند: [در حاشیه نسخه این متن آمده است:] مزخرف نوشته، سیصد سال قبل کوه دماوند آتشفشان نداشته است؛ غلامحسین افضلالملک») و سنگهایی که از آن کوه پراکنده میشده است به دریاچه لار میریخته است. اکنون در حوالی لار از همان سنگهای کوه دماوند یافت میشود و دلیل بر این مطلبی است که به مرور ایّام از کوه دماوند به قدری سنگ در این دریاچه ریخته شده است که بعد از قرنها دریاچه پر شده و با زمین مساوی گشته است وقتی که کوه دماوند خاموش شده است آبهای دریاچه جمع شده و از وسط کوه راه عبور پیدا کرده که اکنون به پلور میرود، در محل دریاچه، صحرای وسیعی است که اینک چمن لار است، چمن لار در همه جا معروف است و لازم نیست که در این یادداشت توصیف آنجا را بنویسیم، ایلات
چادرنشین همه ساله در فصل تابستان به چمن لار ییلاق میروند. وقتی که ما به چمن لار رسیدیم، اردوی اعلیحضرت شاهنشاه در یورد سیاه پلاس بود و علیهذا ما به یورد خانلرخان رفتیم و در کنار رودخانه چادر زدیم و شب را در آنجا بهسر بردیم.
منبع: سفرنامه لیوتنان کلنل برسفرد لوات، از تهران تا استرآباد ، ترجمه محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، ۱۸۸۲ / ۱۲۶۱ شمسی
ارسال نظر