خاطرات اقتصادی جمالزاده
گروه تاریخ و اقتصاد - محمدعلی جمالزاده فرزند خطیب مشهور عصر مشروطه، سیدجمال واعظ اصفهانی است. نامی که او در پهنه داستاننویسی ایران دارد فارغ از گفتوگوی من است، اما خاطرات او و نیز کتاب «گنج شایگان» که یکی از اسناد مهم تاریخنگاری اقتصادی ایران در عصر قاجار به شمار میرود، بسیار بهکار مورخین میخورد. کتاب سر و ته یک کرباس بخشی از خاطرات کودکی او است که از اتفاق مربوط به دورانی است که در اصفهان زندگی میکرده است. او در سن ۱۲ سالگی به تهران رفت. خود وی راجع به این کتاب در دیباچه آورده است «این کتاب تقریبا بالتمام داستان و سرنوشت کودکی نویسنده است و از آنجایی که میدان آن حوادث و وقایع اصفهان است، آن را میتوان اصفهان نامه نیز خواند» در این کتاب نویسنده خاطرات کودکیاش را به زبانی شیرین که خاص خود او است بیان میدارد و دست ما را میگیرد و در کوچههای محله بیدآباد و علیقلی آقا در زمان ظلالسلطان میچرخاند.
گروه تاریخ و اقتصاد - محمدعلی جمالزاده فرزند خطیب مشهور عصر مشروطه، سیدجمال واعظ اصفهانی است. نامی که او در پهنه داستاننویسی ایران دارد فارغ از گفتوگوی من است، اما خاطرات او و نیز کتاب «گنج شایگان» که یکی از اسناد مهم تاریخنگاری اقتصادی ایران در عصر قاجار به شمار میرود، بسیار بهکار مورخین میخورد. کتاب سر و ته یک کرباس بخشی از خاطرات کودکی او است که از اتفاق مربوط به دورانی است که در اصفهان زندگی میکرده است.
او در سن ۱۲ سالگی به تهران رفت. خود وی راجع به این کتاب در دیباچه آورده است «این کتاب تقریبا بالتمام داستان و سرنوشت کودکی نویسنده است و از آنجایی که میدان آن حوادث و وقایع اصفهان است، آن را میتوان اصفهان نامه نیز خواند» در این کتاب نویسنده خاطرات کودکیاش را به زبانی شیرین که خاص خود او است بیان میدارد و دست ما را میگیرد و در کوچههای محله بیدآباد و علیقلی آقا در زمان ظلالسلطان میچرخاند. زمانی که او به مکتب خانهای در مسجد سید رفت و بعد به مکتبی دیگر در مسجد علی قلی آقا.
نگارش کتاب هم به این خاطر بوده است که وقتی در زمان ظلالسلطان او و خانوادهاش مجبور به مهاجرت از اصفهان و رفتن به تهران شده بودند، او حدود ۴۰ سال از اصفهان دور بود. در این مدت به اروپا رفته و تحصیل کرده بود. خلاصه بعد از این مدت در سال ۱۳۱۵ش دوباره به اصفهان آمده و به سرزمین کودکی پا نهاده بود. او روزها در گریز از دید و بازدیدهای فامیل، تنهایی به کنار زایندهرود و نیز کوچههای کودکی میرفته و خاطرات و ترشحات ذهنی خود را به نگارش در میآورد. همچنین در این میان سرنوشت و ماجراهای دوستان قدیم خود را نیز به تصویر کشیده است. سرانجام نیز این خاطرات را در سال ۱۳۳۵ به چاپ رسانیده است و نام سر و ته یک کرباس بر آن نهاده است. او در این کتاب ما را به دنیای آدمهای آن روز میبرد و جهان ذهنی آنان را برایمان میگشاید. عارفی که چهار مذهب را گشته و در میان چهار مذهب سرگردان است. دو برادر مکتب داری که در پشت بام مسجد علی قلی آقا مکتب خود را برپا میکردند و با هم رقابت داشتند. مکتبدارها و آدمهای زوردار دوران کودکی او. ظلالسلطان و آقا نجفی و ماجراهای آنها.
در اینجا چند بخش از کتاب را میخوانید:
گردش در شهر
ساعتهای دراز در این کوچههای تنگ و تاریک که به آشتیکنان معروف است و در این سیبههای کج و معوج پر چاله و چوله، در پی آن بچه شش هفت سالهای میگشتم که سی چهل سال پیش در همین کوچهها با کودکان همسال خود در خاک و خل میغلطید و از آینده و رونده به غلیظترین لهجه اصفهانی دشنامهای آبدار میشنید... (ص ۵۶)
بازگشت به کوچههای کودکی
هنوز جوی آب کما فیالسابق از وسط کوچه میگذشت و خانه حکیم باشی و هشتی حاج میرزا فتحالله که بلاشک حالا هر دو چهل کفن پوسانیده اند، در همان جای خود باقی بود. پس چرا آن کوچه عریض اینک چنین تنگ و کوتاه به نظر میآید؟ خانهای که به خیال من کاخ بلندپایهای بود، چرا این طور محقر و ناچیز گردیده است؟ (ص۵۷)
تفریح مردم در باغ نو
مردم اصفهان روزهای جمعه و تعطیل را دسته دسته و جوقه به جوقه در باغ خرم و باصفایی که ظلالسلطان بهتازگی به اسم باغ نو ساخته بود به تفرج و خوشگذرانی میگذراندند. از قضا روزی جارچی در شهر جار زد که روز جمعه آینده باغ نو قرق مخصوص زنان شهر خواهد بود. و هیچ مردی حق ندارد قدم بدانجا بگذارد.... (ص ۵۹)
آرزوی آخر
و در این آخر عمری هم تنها آرزویی که دارم این است که در همان جایی که نیم قرن پیش به خشت و خاک افتادهام، همان جا نیز به خاک بروم و پس از طی دوره پر فراز و نشیب عمر، خواب واپسین را در جوار زایندهرود دلنواز، سر به دامان تخت فولاد میهمان نواز دیده از هستی پر غنج و دلال و پر رنج و ملال بر بندم. (ص ۴۵۶)
جمالزاده سرانجام در زمستان ۱۳۷۶ در ژنو از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد. ای بسا آرزو که خاک شده است.
منبع: سر و ته یک کرباس، محمدعلی جمالزاده، چاپ دوم ۱۳۸۵،
انتشارات سخن
ارسال نظر